etekaf1.pdf
1.03M
#احکام_اعتکاف
استفتائات مقام معظم رهبری (حفظهالله)
24.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🍃🌺منقبت خوانی در ۱۰۰ ثانیه🌺🍃
.
. 🍃🌸خدا را شکر مولایم علی شد ...🌸🍃
. 🍃🌺《۷》🌺🍃
💢 ناشنیده های ناب از میلاد مولود کعبه ...
💢مادر مولود کعبه ؛ از زنان پیش از خود برتر است ...
.
ارتباط با خادم @M09100599468
شب ولادت امیرالمؤمنین .pdf
795.1K
✏متن آماده منبر برای مبلغین مکتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام👇
🎤متن سخنرانی آیت الله حسین گنجی اشتهاردی_شب ولادت نورانی حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام _چهارشنبه ۴ بهمن _ ۱۲ رجب _۱۴۴۵ قمری _ مسجد امام حسین علیه السلام _قم مقدسه
🔮...یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ، وَلا یَرْقَی إِلَیَّ الطَّیْرُ...
📚 نهجالبلاغه_خطبه شقشقیه
🔮 نام امیرالمؤمنین علی علیه السلام برگرفته از نام خداوند است🔰
إن اسمه من شامخ العلی علی اشتق من العلی
📚گنجى شافعى، محمد بن یوسف، كفایة الطالب فی مناقب على بن أبى طالب (علیهما السلام)، ص ۴۰۶.
🔵 معرفی 👈کتاب فَضائلُ الخَمسَة مِنَ الصّحاحِ الستّة وَ غَیرها مِنَ الکُتُب المُعتَبَرَة اثر عالم شیعه سید مرتضی فیروزآبادی (متوفای ۱۴۱۰ق) است.
کتاب فضائل الخمسه در مورد فضائل و مناقب اهلبیت علیهم السلام است . این کتاب از مهمترین کتابهای اهل سنت جمعآوری شده و بیشتر به مسأله امامت و ولایت خصوصا در مورد امیرالمومنین علی علیه السلام میپردازد.
🕋 الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ ﴿۷۸﴾
وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ ﴿۷۹﴾
وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ ﴿۸۰﴾
وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ﴿۸۱﴾شعراء
https://eitaa.com/manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین
400-11-24 farahzad ahamiyat zekr fazael E ali (A)~1.mp3
8.44M
🔸حجت الاسلام و المسلمین #فرحزاد
▫️موضوع: اهمیت ذکر فضائل #امیر_المومنین حضرت علی علیه السلام
⏱24 بهمن 1400
#سیزده_رجب
https://eitaa.com/manbarmajma
هدایت شده از کانال ادعیه وگریز
💠 نماز شب چهاردهم ماه رجب 💠
✨♥️ رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) فرمود:
هرکس در شب چهاردهم ماه رجب، 30 رکعت نماز بخواند: در هر رکعت یک بار سوره حمد، یک بار سوره توحید و سپس آیه « قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»؛ گناهانش آمرزیده می شود، هرچند بیشتر از تعداد ستارگان آسمان باشد، و گویا چنین شخصی تمام کتاب هایی که خداوند متعال نازل کرده، خوانده است.
📘 البلدالامین، ص۱۶۸
https://eitaa.com/joinchat/466354217Cce92b3a469
مداحی آنلاین - اسارت حضرت زینب کبری - حجت الاسلام دارستانی.mp3
4.42M
♨️ماجرای جانسوز از اسارت حضرت زینب کبری سلام الله علیها
👌 #پادکست بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #دارستانی
#بانوے_صبر⚜💚
#اسطوره_حجب_وحیا💙⚜
🕯🏴 #پیشاپیش_وفات_شهادت_گونه #حضرت_زینب_س_تسلیت_باد 🏴
https://eitaa.com/manbarmajma
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
◼️◽️◼️◽️◼️◽️◼️◽️◼️◽️◼️◽️◼️◽️◼️◽️◼️◽️
🍂اللهم عجل لولیک
اگه به دنبال مطالب زیبا_و_جدیدمیگردی
پیشنهادمیکنم بیای تواین کانال👇
#استوری #پروفایل
#مناجات #سخنرانی
#نوحه #روضه
اینجا یک هیئت مجازی ست 🖤
دلت روآروم میکنه😢
بزن روی لینک تا ببینی
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین 👇
https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93
🔴 خدا را به حق عمه ام حضرت زینب قسم دهید
🔵 شیخ حسین سامرایی كه از اتقیای اهل منبر در عراق بودند، نقل كردند:
🌕 در ایامی كه در سامرا مشرف بودم، در روز جمعه ای، طرف عصر به سرداب مقدس رفتم. دیدم غیر از من احدی نیست. حالی پیدا كردم و متوجه مقام حضرت صاحب الأمر علیه السلام شدم. در آن حال صدایی از پشت سر شنیدم كه به فارسی فرمود:
⚫️ به شیعیان و دوستان بگویید كه خدا را به حق عمه ام حضرت زینب علیهاالسلام قسم دهند، كه فرج مرا نزدیك گرداند.
#وفات_حضرت_زینب #ماه_رجب #امام_زمان
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
🩸 ورقی از دفتر دلدادگی خواهر به برادر...
چند سطری از دفتر عشق بیمثل و مانند زینب کبری سلاماللّهعلیها به سیدالشهداء علیهالسلام را مرور کنیم:
🔘 اولین نگاهش در دنیا ...
وقتی که زینب کبری سلاماللّهعلیها به دنیا آمد ،چشم مبارک را برای هیچ یک از اهلبیت باز نکرد و در دامن هيچ کس آرام نگرفت. تا اینکه قنداقه او را در بغل امام حسین علیهالسّلام قرار دادند که در این هنگام چشم مبارک را گشود و آرام و قرار گرفت.(۱)
🔘 شرط ازدواج...
قبل از ازدواج با عبداللّه بن جعفر قيد نمود كه من به برادرم حسین «صلواتاللهعلیه» علاقه بسیار دارم و بايد همه روزه مرا اجازه فرمائى تا حسينم را زيارت كنم؛ عبدالله بن جعفر نیز شرط او را پذیرفت.(۲)
🔘 عِتابِ به إبنعبّاس...
إبنعباس وقتی که نتوانست مانع از حرکت امام حسین علیهالسلام بشود، به آن حضرت عرضه داشت که دیگر زنها را با خود نبرید! صدای او به داخل محمل زینب کبری علیهاالسلام رسید که در این هنگام آن بانوی مکرّمه سر از محمل بیرون آورد و فرمود:
ای پسر عباس! میخواهی بین من و برادرم جدائی بیندازی!؟ هرگز من از او مفارقت نمیکنم... (۳)
🔘 اگر درندگان مرا پاره پاره کنند...
... و در آخر لبهایش را به حلقوم بریده برادر گذاشت و اینگونه با او نجوا کرد:
📋 «اَخی لَوْ خُیِّرْتُ بَیْنَ الرَّحیلِ وَ الْمُقامِ عِنْدَکَ لاَخْتَرْتُ الْمُقامَ عِنْدَکَ وَلَوْ اَنَّ السّباعَ تَأْکُلُ مِنْ لَحْمی».
▪️ برادرم اگر مرا بین سکونت در کنار تو (در کربلا) و بین رفتن به سوی مدینه، مخیر میکردند، سکونت همراه تو را بر میگزیدم، گرچه درندگان بیابان گوشت بدنم را بخورند.(۴)
📚(۱)چهره درخشان قمربنیهاشم، ج۱ ص۸۷
📚(۲)ریاحین الشریعة، ج۳ ص۴۰
📚(۳)ریاحین الشریعة،ج۳ ص۴۱
📚(۴)معالی السبطین،ج۲ ص۵۵
✍ عاشق، همیشه قسمتش حیرانشدن بود
پارهگریبان ، بی سر و سامان شدن بود
اول قرار ما دو تا قربان شدن بود
رفتی و سهم من بلاگردان شدن بود
یکسال و نیم آتشگرفتن سهم من بود
تقدیر پروانه از اول سوختن بود
یکسال و نیم از رفتن تو گریه کردم
با هر نخ پیراهن تو گریه کردم
خیلی برای کشتن تو گریه کردم
با خندههای دشمن تو گریه کردم
هرشب بدون تو هزاران شب گذشته
دیگر بیا آب از سر زینب گذشته
آخر مرا با غصّهی ایّام بردند
با خاطرات سیلی و دشنام بردند
بین همان شهری که بزم عام بردند
این آخر عمری مرا در شام بردند
پروانه ها خاکسترم را جمع کردند
از زیر سایه بسترم را جمع کردند
باور نخواهی کرد با اغیار رفتم
با چادر پاره سر بازار رفتم
خیلی میان کوچهها دشوار رفتم
با ناسزای تند نیزهدار رفتم
یادم نرفته دست بر پهلو گرفتم
با آستینم با چه وضعی رو گرفتم
یادم نرفته دور تو جنجال کردند
جمعیتی را وارد گودال کردند
آن ده سواری که تو را پامال کردند
دیدم تنت را زندهزنده چال کردند
یادم نرفته دست و پا گم کرده بودم
در گوشهی مقتل تو را گم کرده بودم
دیر آمدم دیدم سرت دست کسی رفت
عمّامهی پیغمبرت دست کسی رفت
هم یادگار مادرت دست کسی رفت
هم روسریِ دخترت دست کسی رفت
هم خویش را پهلوی تو انداختم من
هم چادرم را روی تو انداختم من
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
🩸 بسترش را در زیر آفتاب انداخت و پیرهن پارهپاره برادر را بر روی سینهاش گذاشت...
در برخی از نقلها آمده است:
لحظات آخر عمر پر محنت و درد زینب کبری سلاماللّهعلیها فرارسیده بود، تا اينكه نيمه های ظهر به همسر خويش عبدالله فرمود: «بستر مرا در حياط به زير آفتاب قرار بده.»
🥀 عبدالله بن جعفر گوید:
آن بانوی مظلومه را در حياط به زیر آفتاب جای دادم كه متوجه شدم چيزی را روی سينه خويش نهاده و مدام زير لب سخنی میگوید. به او نزديك شدم ...
📋 و أخَذَتْ بَقمیصِ أخیهَا المُلَطَّخِ بِالدِّماءِ و صارَتْ تَشُمُّهُ
▪️ديدم پيراهن پاره پاره و غرق در خون برادرش حسين عليهالسلام را بر روي سينه نهاده و آن را میبویَد.
🥀 نزدیکتر شدم که بشنوم چه بر لب دارد؟! شنیدم که مدام میگويد:
«حسين، حسين، حسين!... »
لحظاتي نگذشت که دیگر روح مطهرش از این عالم مفارقت نمود.
برگرفته از:
📚العبرة الساکتة،ج۲ ص ۴۲۴
📚زینب قهرمان، ص۱۳۰
📚عقیله بنی هاشم،محلاتی، ص۵٧
✍ هر دَم به آخرین سخنت گریه میکنم
یاد غروب و زخم تنت گریه میکنم
یکدم بیا ببین که فتادم زپا حسین
دائم به غصه ومحنت گریه میکنم
پیراهنت به سینه گرفتم بیا ببین
بر خون روی پیرهنت گریه میکنم
یادم نمیرود که چه دیدم به قتلگاه
با یاد دست و پا زدنت گریه میکنم
در زیر آفتابم و یادِ تنِ توأم
از طرز زیر و رو شدنت گریه میکنم
شد بوریا کفن به تن نعل خوردهات
هر لحظه من، بر آن کفنت گریه میکنم
کی میرود ز خاطر من مجلس شراب
بر چوب دشمن و دهنت گریه میکنم
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
🩸خدایا! مرا دیگر به برادرم برسان...
در نَقلی آمده است:
حضرت زینب سلاماللهعلیها پیش از آنکه چشم از این دنیا بر هم نهد، وضو گرفت و با خدای متعال نجوا نموده و فرمود:
📋 یا رَبِّ إنَّ قَلبي مِن هٰذِهِ الدُّنیا مُنزَجِرَةٌ، فَأَوصِلني إلیٰ أخِيَ المَظلومِ، وَلَیسَ لي صَبرٌ عَلیٰ مُفارَقَتِهِ
▪️پروردگارا! به راستی قلبم از این دنیا رویگردان است؛ پس مرا به برادر مظلومم برسان که دیگر تابِ جدایی از او را ندارم.
📚بشارة الباکین، تبریزی، ص۳۳۸
✍ اگر دلواپسِ من بودهای، من بیشتر بودم
میان بستگان خود به تو وابستهتر بودم
رسیده لحظهی مرگم سراغم را نمیگیری؟!
به شوق دیدنت از صبح هِی خیره به در بودم
میان بسترم جان میدهم حالا تک و تنها
منی که لحظهی جان دادنِ چندین نفر بودم
نگاه اولم را بین آغوش تو خندیدم
از آن بدْو تولد با تو یک جور دگر بودم
نگاه آخرم گودال بودی گریه میکردم
وَ از موی سرِ آشفتهات آشفته تر بودم
هنوزم با مرور خاطراتت جان به لب هستم
سه ساعت زخم خوردی و سه ساعت محتضر بودم
میان التماس من تو را هر کس که آمد زد
چه بر میآمد از این دستِ تنها؟! یک نفر بودم
به ابن سعد رو انداختم آخر سر از غربت
منی که از سخن با یک غریبه بر حذر بودم
به پیش چشم من ده اسب از روی تنت رد شد
تو خونین پیکر و من بیشتر خونین جگر بودم
تو شأنت دامن زهراست نه مخروبهی خولی
سرت را از تنورش در میآوردم اگر بودم
بهانه تا نگیرند از نبود تو یتیمانت
برای بچهها هم عمه بودم هم پدر بودم
سوار ناقه ها کردم همینکه دخترانت را
برای محملم دنبال مَحرَم در به در بودم
تویی که شرط ضمن عقد من بودی، خبر داری
که من از کربلا تا شام با که همسفر بودم؟!
مرا بازار بردند و مرا آزار میدادند
منی را که به عصمت در دو عالم مفتخر بودم
تورا با خیزران میزد مرا ساکت کند دشمن
حلالم کن برادر جان برایت دردسر بودم