_شاید به نظرت مُضحک بیاد ولی منِ سنگیام لبریز میشم ؛ امشب لبریزم ، لبریز ِلبریز .
_جوری افکارم پراکنده و پر استرسه که دوماهه خواب ندارم و اگه هم خوابم ببره کابوسایِ نامفهوم میبینم و با تپش قلب شدید از خواب میپرم ؛ واقعا از این وضعیت خستم ، خسته .
_من اینجوریم که یهو عقده میکنم ؛ به زبون نمیارما ولی تا آخر عُمر ته دلم میمونه .
[هر دَم از این باغ بَری میرسد]