حساسیت فصلیم عود کرده ، حالا کجا ؟ تو اتوبوس :))))))
*رسما دارم به ناکجاآباد میرم .
بحث کردن و سعی در قانع کردنِ آدما واقعا سخته و خُب ، کاش فقط عینِ بُز نگاه میکردم و وارد بحث نمیشدم ، مغزم رسما داره جیغ میکشه .
میدونید ؟
من اینطوریم ك ِ کُلی برنامه ریزی و ایده پیاده میکنم اما وقتی لحظه انجامش میرسه تک تک سلول هایِ بدنم به طرز عجیبی سُست میشن ، به طوری ك ِ من حوصله برداشتن یک قدم هم ندارم ؛
این میشه که هیچوقت عملی نمیشن و تویِ ذهنم باقی میمونن ، تلنبار شده رویِ هم .
[درگیریات ِ ذهنیِ یک گُشاد ]