انسان ميتواند حالات خودش را بررسی کند. ساعاتی که دارد تقسیم کند به شب، روز، در تنهایی و اجتماع. در شب چه مسائلی به ذهنش خطور میکند. هنگامی که تنهاست یا هنگامی که در میان مردم است، هنگامی که با ثروتمند یا فقیر با زن یا مرد، با خوش قیافه یا متوسط یا زشت و در روز هنگامی که بر سر کار است، یا در خانه، زمانی که با دوستی رو به رو میشود و یا با دشمنی برخورد میکند.
این بررسیها هنگامی که ادامه پیدا کرد -یک ماه، یک سال، بیشتر با کمتر و یا حتی یک عمر- مصالحی را بوجود میآورد که میتوان با آن مصالح به یک ساختمان فکری رسید. میتوان به شناختهایی دست یافت که مثلا ظرفيت من تا چه اندازه است، چه مسائلی مرا خوشحال میکنند، چه مسائلی مرا ناراحت میکنند، عظمت این مسائل تا چه حدی است و تأثیر آنها با عظمت آنها چه رابطهای دارد؟ زیادتر است یا کمتر؟ و آیا تأثیر آنها تا چه اندازه باید باشد؟ به حدی که دلم را بگیرد یا دست و پایم را به حرکت وا دارد؟ حرکتی که در یک لحظه یا یک ساعت یا یک عمر داشتهام و تأثیر آنها تا چه اندازه بوده است؟ چه بسا تأثیرشان بیش از حد بوده؛ مثلا سلام دوستی که نباید در من حرکتی به وجود آورد، بیست و چهار ساعت یا حتی یک عمر مرا به خود گرفته و چه بسا تأثیرشان کمتر بوده، صحنهی فقری که باید مرا تا یک ماه مشغول کند تنها یک ساعت گرفتار کرده است.
ما خیال میکنیم برای تدبر باید به جنگل خلوت یا غار سوت و کوری رفت که انسان بتواند توجهی داشته باشد و لذا از تدبرها محروم شدهایم و با این بازی شیطان، بهرههایی را از دست داده ایم.
#مسئولیت_و_سازندگی
#عین_صاد