شهید تفحص: حسین علیقلینژاد
برادر شهید: حسین از سال 1360 تا 1363 در جبهه حضور داشت و در عملیاتهای والفجر1، مسلمابنعقیل(ع)، خیبر و بدر شرکت کرد. او در عملیات خیبر از ناحیه پهلو مجروح شد، همچنین در عملیات مسلم ابنعقیل(ع)، با موج خمپاره ضربه مغزی شد، و یک ماه بیهوش بود؛ حسین با توجه به عشقی که در وجود او بود، وقتی توانست سرپا بایستد دوباره به #جبهه رفت.
در اولین مجروحیت، یک ماه گم شده بود ، بعد از یک ماه خانوادههای مجروحین که پیش او رفته بودند، متوجه میشوند حسین نمیتواند صحبت کند، یک کاغذ برای او میآورند و حسین روی کاغذ مینویسد "پایگاه ابوذر"، با پیگیریهایی که صورت گرفت شناسایی شد؛ او را به تهران منتقل کردند و یک ماه تمام مادر، پرستار حسین بود.
* آیا حسین میدانست که زندگیاش ختم به شهادت میشود؟
مادر شهید: آخرین جمعهای که در تهران حضور داشت، #نماز_جمعه رفت، وقتی که برگشت، گفت: مامان، این آخرین نماز جمعهای است که من شرکت میکنم؛ با خودم گفتم شاید چون آخرین نماز جمعه سال است، دارد این حرف را میزند، اما حسین حرف دلش را زد؛ حسین رفت و شهید شد، همانگونه که گفت، آخرین نماز جمعهای بود که شرکت کرد.
برادر شهید: اعزام حسین و داماد خانوادهی ما به منطقه به این صورت بود: با اعزام حسین به منطقه، دامادمان به تهران برمیگشت. ایشان تعریف کرد: قبل اعزام، حسین به او گفته است که شش ساعت دیگر به #شهادت میرسد، یعنی حسین، ساعت شهادتش را اعلام کرد و دقیقاً در همان ساعت هم شهید شد.
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda