eitaa logo
مردم گرمسار
688 دنبال‌کننده
975 عکس
967 ویدیو
8 فایل
کانال تحلیلی ،خبری ارتباط با ادمین @Mehrad0061
مشاهده در ایتا
دانلود
ما تیغ برائت که در این عرصه‌ی تنگیم‌ موعود بپا خیز که ما تشنه‌ی جنگیم
۹ مرداد ۱۴۰۳
ناصبی‌مشرب‌ها در محیط شیعی، ماه محرم عزاداری عاشوراء را هتک می‌کنند و در ماه صفر پیاده‌روی اربعین را...
۹ مرداد ۱۴۰۳
دولت وفاق؟ دولت التقاط...
۹ مرداد ۱۴۰۳
بابا، من که همه عمر رفته بودم،تنها به مجالس زنانه،رفتم وسط شراب‌خانه...
۹ مرداد ۱۴۰۳
| أَلسَّلامُ عَلَی الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ | سلام بر آن سرهای بالارفته(بر نیزه‌ها)...
۹ مرداد ۱۴۰۳
سفرنامه‌سر قسمت نهم. خبر دارم که سر از دیر نصرانی در آوردی، و عیسی را به آیین مسلمانی در آوردی... راهب به هوش آمد و سراسیمه به سمت سر مطهر رفت و سر را در بر گرفت. چون به هوش آمد به سوی سر شتافت، سینه‌ی تنگش به تیر غم شکافت... از سر مطهر حضرت خواست تا جواب سوال‌های متعدد ذهنش را بدهد. گفت: ای سر، تو محمّد نیستی؟ گر محمّد نیستی، پس کیستی؟ (زبان حال)سر مطهر لب گشود و سخن با راهب آغاز نمود. ناگهان سر، غنچه‌ی لب باز کرد! با نصاری دردِ دل ابراز کرد. گفت: کای داده ز کف صبر و شکیب، من غریبم، من غریبم، من غریب... گفت: می‌دانم غریب و بی‌کسی. غربتت ثابت شده بر من بسی! تو غریبی که به همراه سرت، همره آید دست بسته خواهرت... راهب از حضرت خواست تا خود را به او معرفی کند. باز اعجازی کن ای شیرین سخن، لب گشا و نام خود را گو به من. در پاسخ شنید: آن امیرالمؤمنین را نور عین، گفت: راهب! من حسینم، من حسین. من که با تو هم‌سخن گشته سرم، نجل زهرا زاده‌ی پیغمبرم. دیده این سر از عدو آزارها، خوانده قرآن بر سر بازارها... اشک راهب سرازیر شد، حال که به آن اتفاق بزرگ را که امیر المومنین علیه السلام به او بشارت داده بود را درک کرد، خواسته‌ای را مطرح نمود. اشک راهب گشت جاری از بصر، گفت: ای ریحانه‌ی خیر البشر، از تو خواهم ای عزیز مرتضی، شافع راهب شوی روز جزا...
۹ مرداد ۱۴۰۳
أَلسَّلامُ عَلَی النِّسْوَةِ الْبارِزاتِ سلام بر آن بانوانِ بیرون آمده(از خیمه‌ها)...
۹ مرداد ۱۴۰۳
برای خونِ ریخته شده‌ی شیعیان مظلوم پاراچنار⁩ پاکستان، اللهم عجل لولیک فرج.💔
۹ مرداد ۱۴۰۳
اگر بهم بگن سه تا جمله بگو که هر کدومش به‌تنهایی بتونه کلّ زندگیِ یه آدم رو منظم کنه، اولین انتخابم اینه: «کُن مشغولاً بِما أنتَ عَنهُ مسئول». یعنی «به اون کاری مشغول باش، که در قبالش مسئولی» (یعنی باید بابتش جواب پس بدی). حالا چرا انتخابم این جمله‌ست؟! چون هیچ لحظه‌ای _ تاکید می‌کنم هیچ لحظه‌ای _ نیست که بَنی‌بَشَر نتونه از خودش بپرسه «آیا اون کاری که باید انجام بدم اینه؟». چه این سوال رو راجع به هدف‌گیری‌ها و جهت‌گیری‌های کلّیِ زندگی از خودش بپرسه، و چه قبل از هر کار جزئیِ روزمره‌ای. این سوال رو میشه قبل از دیدار یه دوست، قبل از نوشتن یه پیامک، قبل از شروع یا پایان یه رابطه، قبل از فشار دادنِ پدال گاز، قبل از فحش دادن به رانندهٔ ماشینِ جلویی، قبل از دیدن فیلم، یا قبل از خوندنِ یه کتاب هم پرسید. به‌نظرم اگر آدم‌ها قبل از خوندن کتاب‌ها از خودشون می‌پرسیدن «آیا اینه اون کتابی که من باید بخونم؟» میلیون‌ها کتاب در اختیار صنعت بازیافت قرار می‌گرفت! میلیون‌ها جلد رمان، میلیون‌ها صفحه شعر... ! و چه فیلم‌ها و سریال‌ها که دیده نمی‌شدند! چه هنرها که عبث و توخالی جلوه می‌کردند! چه بازی‌ها و سرگرمی‌ها که صِرفِ سرگرمی بودن‌شون کافی بود تا «کنترل آلت دیلیت» رو فشار بدیم! و خیلی چیزهایی که در نظر ما عادی‌اند، تبدیل می‌شدند به تجملاتِ بی‌مصرف! و از اون‌طرف، چه کارهای نکرده‌ای که آدمیزاد باید انجام می‌داده و نداده؛ که اگر از خودش بپرسه «آیا اینه اون کاری که باید انجامش بدم؟» به‌ خودش جواب خواهد داد «بله». «به چیزی مشغول باش که در قبالِ آن مسئول خواهی بود». جمله‌ای‌ئه از علی (ع) که می‌تونه زندگی آدمیزاد رو تنظیم کنه.
۹ مرداد ۱۴۰۳
سرهاشان را بریدند و هر سر را روی نیزه‌ای گذاشتند و در شهرها گشتند تا همه‌ی مردم ببینند! 👇👇👇👇
۹ مرداد ۱۴۰۳
کربلا دردیست که خود کربلا هم درمانش نمی‌کند!آدم دوست دارد ساکن آنجا شود برای همیشه
۹ مرداد ۱۴۰۳