eitaa logo
معرفت مهدوی
714 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
3 فایل
به امید روزی که همه پیامهای دنیا یکی شود: «مهدی آمد» شروع: 99/9/18 لینک ناشناسمون( سخنی، انتقاد یا پیشنهادی دارید بفرمائید) https://6w9.ir/Harf_9491682 https://eitaa.com/joinchat/973733973Cb5a6fd2b5a
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹علی علیه السلام که به خلافت رسید علمای یمن می‌خواستند از بین خوب هایشان، خوب ترین شان را انتخاب کنند تا برای بیعت و یاری و اعلام کمک همه جانبه، خدمت امام بفرستند. 🔹صد نفر از خوبان دور هم جمع شدند. از میان این صد نفر، سی نفر انتخاب شدند و از میان آنها، ده نفر. دست آخر یک نفرشد گل سرسبد و سخنگو. 🔹آمدند خدمت امیرمؤمنان. این ده نفر بیعت کردند و وفاداری شان را اعلام کردند. 🔹 وقتی خواستند از جلسه بیرون بروند، امام دوباره سخن گو را خواست و از او بیعت گرفت. باز برای سومین بار ... 🔹سخن گفت: ای امیرمؤمنان، به خدا سوگند، من ندیدم با کسی مثل من برخورد کنی. 🔹 فرمود: من زندگی و سعادت تو را می خواهم؛ تو کشته شدن من را. 🔹سخن گو متحیر شد. ابن ملجم مرادی.... همان بهترین اهل یمن ، همان مبارزه و جانباز جنگ صفین، همان که علی علیه السلام برای نماز صبح بیدارش کرد. 🔹 کاروان ده نفری هم می خواستند برگردند که سخن گو مریض شد. امام از او پرستاری کرد. 🔹به امام گفتند: آدم خطرناکی است. از بین ببرش. قصاص قبل از جنایت بکنم؟! اگر او قاتل من است، من نمی توانم قاتل خودم را بکشم! 🔹 امام عبد خداست دستور خدا را می‌گوید، انجام میدهد، حتی اگر مقابلش کسانی در خفا نامردی می‌کنند. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔹تکبر ریشه ریزش است. خودت را ببین و معلوماتت را، خودش را ببینی و عبادات را، خودت را ببینی و توانمندی هایت را... مقابل امامت هم خواهی ایستاد. ✅ خدا را که همه چیز به ببینی، خودت می شوی محور. 🔴 از کنار محور عالم هستی خدا قرار داده کنار نمی کشی! 🔴 نمی ایستی مقابل او، مقابل امام.... 🔴 مثل سلمان باش پا جا پای امام بگذار 🔴 همه ی خودت را فدای امام کن.... رشد می کنه! ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
او را به خانه راه بده. تو اولین کسی نیستی که قوم و قبیله ات را دوست داری. 🔹 اَنس در راباز کرد و محبوب ترین بنده ی خدا داخل شد! ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅ محبوب ترین و بهترین برادر پیامبر، یادش عبادت است..... 🔴نگاه به صورتش هم عبادت بود. 🔴 دوستی او، دوستی خدا، احترام به او احترام خدا، محبتش به همه واجب... علی بن ابیطالب 🔴 دوست و دشمن در فضایلش نوشته اند گفته اند. 🔴 حرمتش را شکست بشکنند؟خانه اش را آتش بزنند؟ زن و فرزندش را بکشند؟ حقش را غصب کنند؟ 🔴 فکر کن چطور امکان دارد کسی این قدر مورد حمایت و عنایت خدا باشد و دیگران، حقش را مخالف دستور خدا بگیرند؟ 🔴 با عقل جور در می آید؟ ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔹همراه رسول خدا در کوچه باغ های مدینه قدم می زدند. باغ‌هایی که درختانش از سر دیوارها قد کشیده بودند، تا لحظه ی عبور محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و علی مرتضی علیه السلام را نظاره کنند و حمد خدا را بابت این نعمات. 🔹صفای خاصی اول و ابتدای راه را پر کرده بود. علی علیه السلام گفت: یا رسول الله! چه باغ زیبایی. بسیار زیباست. اما خدا در بهشت برای تو از این باغ زیبا تر قرار داده. 🔹به باغ دیگری رسیدند. باز هم علی علیه السلام گفت و رسول خدا بغضی در گلویش نشست و پاسخ را تکرار کرد. 🔹 از کوچه باغ که بیرون آمدند، پیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را تنگ در آغوش گرفت و اشک هایش جاری شد و فرمود : پدرم به فدای تو یا علی، ای شهید تنها! 🔹 علی علیه السلام بی تاب شده بود اندوهگین علت را پرسید. 🔹اشک های پیامبر صلی الله علیه و آله زمین و آسمان را بی تاب کرده بود، فرمود: 🔹 کینه هایی که در دل گروهی از مردم است و بعد از من آن را ظاهر می کنند، کینه‌های جنگ بدر او خون خواهی های جنگ احد. 🔹علیه السلام درنگ نکرد و پرسید: آیا دینم سلامت است و دیندار هستم؟ دینت در سلامت خواهد بود. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔹 ظلم ظالمان و حاکمان همیشه بوده، خیلی ها سر همین، دین را کنار می‌گذارند. ✅ چه کسی بالاتر از علی، به او هم، ظلم می‌شود. 🔴 اما یک دغدغه دارد ؛ 🔴دینش باقی می‌ماند یا نه؟ 🔴 دنیا تمام می‌شود با همه بند و بساطش، مقابل خدا می روی با همه دینداریت. 🔴 بر باد نرود.... ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔹عدس ها را پاک کرد. آرد را خمیر کرد. تنور را روشن کرد. نان را پخت. جارو هم کرد. سفره که انداخت، لقمه گرفت برای بچه ها... 🔹 آب از چاه کشید و.... کارهای خانه را باید چه کسی انجام دهد؟ کار برای خدا باشد، هر کس سبقت بگیرد برنده است. هر زمان که می‌شد در خانه کمک کار زهرایش می‌شد. کار خدا توفیق می‌خواهد انجامش.... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔴 دنیا یک مکان است. 🔴 مکان برای آنکه خودت را پیدا کنی. خدایت را عاشق بشوی. 🔴خودت را گم کنی زیر سایه خدا، همه بشود خدا ! 🔴دنیا یک زمان است! 🔴 دلش تنگ شده برای رسیدن. تندتند می گذارد. تو او هم با خودش می دواند و می برد. کارهایت را در زمانی که داری یک مرور کن. ✅هرچه را برای خدا نبود و هر چه به امر خدا نبود دور بریز.... 🔴درون و بیرون خانه ندارد. 🔴 و ناگهان چقدر زود دیر می شود! ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔹انبوه لشکر اسلام دور کعبه حلقه زده بودند. 🔹 اشک شوق در چشمان بسیاری جمع شده بود. هر کس چیزی می گفت. 🔹 اما نگاه پیامبر به بت هایی بود که بر شانه ی کعبه سنگینی می کرد. خدا وعده داده بود و حالا مکه دست مسلمانان بود. باید آثار کفر و جهل از بین می‌رفت. 🔹علی علیه السلام به امتداد نگاه پیامبر صلی الله علیه و آله نگریست. 🔹پیامبر آرام دست علی را گرفت و او را دنبال خود برد. علی، گام به گام به پشت سر پیامبر حرکت می‌کرد. 🔹به دیوار کعبه تکیه داد و گفت: علی جان بر شانه های من برو و این لکه‌های ننگ را از دامان کعبه پاک کن. 🔹 چهره علی علیه السلام تغییر کرده خوش حال بود که مأمور این کار شده و هم شرمسار که باید پا بر شانه های پیامبر صلی الله علیه و آله بگذارند. 🔹همانطور که سرش پایین بود گفت: یا رسول الله شرم می کنم از اینکه بر شانه های شما بایستم آخر شما.... 🔹پیامبر صلی الله علیه و آله لبخندی از رضایت زد و گفت: این دستور خداست علی جان. 🔹پای افزار را از پاهایش در آورد و تسبیح گویان پای بر شانه ی پیامبر گذاشت. 🔹 لشکر اسلام، آسمان و زمین ....نظاره‌گر این صحنه بودند 🔹 برای اینکه همه عظمت اسلام را ببینند، با تکبیر های پیاپی ،بت ها را از بالا و پایین افکند. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅خدا وعده داده که عاقبت، دنیا برای اهل تقوا است. 🔴حجت بن الحسن که بیاید 🔴کسی که چون علی علیه السلام پای حق ایستاده 🔴 لغزیده، نترسیده ، نبریده 🔴همراهش دنیا را از وجود بت ها پاک می کند 🔴حیف است به خاطر کم و زیاد دنیا چرب و شیرینش سور و ساتش.... 🔴امام را تنها بگذاریم ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔹هر روز هم که علی علیه السلام را می دید باز دلش تنگ می شد.محمد مصطفی صلی الله علیه و آله را می‌گویم. 🔹 حالا سه روز بود که علی علیه السلام را فرستاده بود برای جنگ، و خبری از او نداشت. 🔹 فرمود: هرکس از علی برایم خبری بیاورد، یک حاجتش را برآورده می‌کنم. 🔹 سلمان برگ برنده داشت. خبر سلامتی را خدمت حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله داد. حالا نوبتش بود که درخواستش را بگوید. 🔹 سلمان زیرک بود. رفت سراغ علی علیه السلام و پرسید : از پیامبر چه بخواهم؟ 🔹 نزد پیامبر صلی الله علیه و آله که برگشت درخواستش این بود؛ سرّ و راز شب معراج را برایم بگویید. 🔹 پیامبر، سلمان را راهی قبرستان یهودی ها کرد تا ذکری را که یادش داده بود، بگوید مرده ای زنده شود. 🔹 قبرستان ساکت و مرموز بود. سلمان ذکرا گفت. قبری باز شد و مردی بیرون آمد. سلمان مرد را نگاه می کرد. می دانست که مرد خودش می داند چه باید بگوید. 🔹 مرد ناراحت نبود. آرام گفت: من در خانواده ای یهودی به دنیا آمدم. یهودی بودم و با همین دین و هم مُردم. اما الان در برزخ، از آتش در امانم 🔹 سلمان شگفت زده پرسید: چرا؟ 🔹 مرد گفت: من علی را دوست داشتم. دوست داشتم صورتش را نگاه کنم. کار هر روزم این بود که بایستم کنار کوچه، در مسیر رفت و آمد علی. در همان چند لحظه رد شدنش ببینمش.... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔴خدا علی علیه السلام را دوست دارد. ✅ خدا علی علیه السلام را سرّ معراج قرار داده است. 🔴 خدا علی علیه السلام را وصی و جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله قرارداده. 🔴 خدا فرموده امیرالمومنین، تنها علی علیه السلام است. 🔴 خدا علی علیه السلام را ملاک خوبی و بدی قرار داده، خدا بهشت و جهنم را دست علی علیه السلام داده. 🔴 خدا خالق جهان است. خدا می خواهد و عده‌ای نمی‌خواهند. 🔴 خدا می‌گوید و عده ای نمی‌پذیرند. 🔴 خلق چقدر عجیبند..... ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔹علی علیه السلام از یمن برمی گشت. دست پر و سرافراز. نزدیک مکه سپاه را سپرد به یکی از یاران و برای گزارش کار، زودتر خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید. 🔹جانشینش دست برد به هدایا و لباس‌های آن را بین لشکریان تقسیم کرد تا بپوشند. 🔹 علی علیه السلام بازگشت از دیدن آنچه اتفاق افتاده بود، مبهوت ماند.دست بردن به بیت المال، لباس ها را پس گرفت. 🔹 بی اجازه پیامبر صلی الله علیه و آله نمی‌شود دست به بیت‌المال زد. 🔹کاروان رسید به مکه و عده‌ای رفتند شکایت علی علیه السلام. 🔹 پیامبر فرمود مردم از علی شکایت نکنید که او در راه خدا شدیدتر از این است که از او شکایت کنید. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔴 خدا را که بشناسی، شناخت راه راحت می‌شود. 🔴 بعضی با خدا معامله وار برخورد می‌کنند؛ 🔴 در سختی و تنگی غر می زنند، در شادی و موفقیت کنارش می گذارند، در مریضی و ترس یادش می کنند. 🔴 اما علی علیه السلام خدا را می دید، کارها را انجام می‌داد. کارهای خدا را.... ✅ همه کارهای خدا، کار علی علیه السلام بود. ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔹چشمانش درد گرفته بود. اگر در میدان نبرد نوار غصه نداشت. خانه می ماند و فاطمه پرستاری می کرد. 🔹 اما حالا صدای هیاهوی نبرد را می شنید و خبرها را مدام می گرفت. 🔹 هر دو چشمانش از درد باز نمی شد. حتی نمی توانست مقابلش را ببیند. 🔹لشکر اسلام آمده بود برای جنگ با یهودی هایی که قراردادها و پیمان‌ها را شکسته بودند. توطئه کرده بودند علیه مسلمین. 🔹 شنید که روز اول ابوبکر فرمانده عملیات شد، اما جنگ پیروز نداشت و مسلمانان برگشته بودند. 🔹 روز دوم هم عمر فرمانده شد. اما باز رفتند و بی‌نتیجه برگشتند 🔹 کاربر سپاه محمد صلی الله علیه و آله سخت شده بود و یأس افتاده بود به لشکر. 🔹 محمد مصطفی صلی الله علیه و آله رو به لشکریانش فرمود: « فردا پرچم را به دست کسی می دهم که خدا و رسول او را دوست دارند، او هم خدا و پیامبرش را دوست دارد، خیبر به دست او فتح می شود. 🔹 صبح همه می خواستند او را ببینند. نه این که نمی‌دانستند. پیامبر صلی الله علیه و آله قبلا هم این جملات را بارها برای علی علیه السلام گفته بود. اما حالا علی بیمار بود شاید .... 🔹صبح رسید همه منتظر بودند فرمود: علی کجاست؟ چشمش درد می کند. بگویید بیاید. 🔹 با چشمان بسته آوردند خدمت رسول خدا. همه نگاه می‌کردند.... سکوت بود و انتظار.... علی علیه السلام نشست. سرش را به دامن گرفت پیامبر... پارچه از چشمانش باز کرد..... 🔹 دستی به دهان برده نمی از لب مبارک را کشید به چشمان علی. همراه با دستان پیامبر، درد خودش را کنار کشید. 🔹 چشم باز کرد، مقابلش چهره خواستنی محمد صلی الله ال محمد مصطفی صلی الله علیه و آله بود. سلام بر تو ای حبیب خدا... 🔹 دستان معجزه گر ایشان را بوسید و دوباره شد همان سرباز جان برکف. درد که رفت پرچم را آوردند. زره را، شمشیر را،.... 🔹 موقعیت را سنجید، نیروها را چید، طرح عملیات ریخت. شب نشده در خیبر دست علی علیه السلام بود. همان در چهل مرد زورمند می خواست تا باز شود، به دست علی علیه السلام کنده شده بود.... 🔹 شب نشده، مرحب کشته شده بود، همو که پهلوان خیبری ها بود و چندین مسلمان را کشته بود ..... شب نشده امر خدا انجام شده بود. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅ قول داده خداوند متعال، یاری اش کنی، یاری ات می‌کند. 🔴 اگر تمام دنیا مقابلت بایستند. 🔴 تو بلند شو برای یاری خدا. 🔴 سستی نکن، بهانه نیاور، تحمل کن سختی‌ها و رنج‌ها را. 🔴 حرف‌ها و طعنه ها را، محرومیت‌ها و نداری هارا ..... 🔴قول داده خدا..... یاری ات می‌کند. 🔴 نکند حرف امامت زمین بماند..... ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔹نگاه به چهره مردم کرد رسول خدا صلی الله علیه و آله دوستشان داشت! محبتش فراتر از محبت یک مادر به بچه ی شیرخوار بود. نگاه به علی علیه السلام کرد. او هم همین طور بود؛ مقابل مردم، خاکی و متواضع.... مقابل سختی ها، مقاوم و ایستاده..... مقابل نامردی ها، با گذشت و چشم بسته.... با فقرا همنشین، با بچه‌ها هم بازی، با جوان ها همراه- با پیرها هم دل.... 🔹 فرمود من و علی پدران این امتیم! ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔴 من فرزند علی ام! 🔴 ساکن خانه ای که مادرم فاطمه است! 🔴 خانه ما تنها خانه ای در دنیاست که خدا گفته در آن به مسجد باز باشد. 🔴 چون ملائک به آن رفت و آمد می‌کنند. چون درش در علم است. 🔴حتی جبرئیل پس از پیامبر هم می آمد اینجا. چون سوره هل اتی برایش نازل شد .چون فقیر و یتیم و اسیر درش را می‌زدند. 🔴 پدرم علی علیه السلام است. من فرزند علی علیه السلام هستم! خوشحالم که شیعه ام! که ساکن خانه ات هستم..... 🔴هر چند در خانه ات را آتش زدند، مادرم را .....بی‌حرمتی ها ..... من فرزند توأم! منتظر می‌مانم! ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
خانه بسیار بزرگ و امکانات فراوان داشت. برای یکی از یاران امام بود. امام آمده بود برای دیدنش که وسعت خانه در چشمانش نشست. نگاه محبتش را روی صورت او انداخت و فرمود: این خانه ی وسیع را برای چه کاری ساخته ای؟ می دانی که در آخرت به خانه وسیع محتاج تری. دل صاحبخانه لرزید. منتظر ماند تا امیر مومنان علی علیه السلام سخننش را تمام کند. فرمود: اگر بخواهی می‌توانی که از وسعت این خانه برای آخرتت استفاده کنی. مهمانی بده، اقوام را دعوت کن، برای حق و حقوق مسلمانان و آگاهی دادن آنها از خانه ات استفاده کن. فقط برای لذت های شخصی و کارهای خودت باقی نماند. نفس مرد آمد و دل و ذهنش راه را یافت. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔴 روزیت زیاد است، نوش جانت! 🔴 خانه ی وسیع و مرکب رهوار داری، باز هم نوش جانت! ✅ اما آن دنیا نیاز به وسعت داری. 🔴 همه اش به فکر خودت، لذت هایت، آرزوهایت، تفریحاتت نباش! 🔴 خانه ات بشود مأمن، بشود پناه، بشود هیئت، بشود خانه ی ذِکر، آخرتت آباد! ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔹از خانه که آمد بیرون، کیسه ای همراهش بود. می رفت سمت باغ ها. 🔹 علی علیه السلام باغبانی می کرد برای امرار معاش خودش و کمک به فقرا! 🔹 یکی به بارِ همراه امام اشاره کرد و گفت: یا علی! چه چیزی همراه داری؟ 🔹 علی علیه السلام نگاهی به بارش کرد و لبخندی زد؛ درخت خرما ان شاءالله. 🔹 نگاه مرد قفل ماند روی لبخند لب و چشم امام بعد از لحظه ای پرسید: درخت خرما؟! 🔹 امام با همان لبخند از کنار مرد گذشت. 🔹 چند سال بعد، یک نخلستان، پاسخ سوالش شد. هسته های خرمایی که امام هر بار می برد و می کاشت و گاهی کنارش دو رکعت نماز هم می‌خواند. 🔹 شاید خرما هایی که الان در مدینه، از دست شیعیان می خوری، خرمای نخل هایی باشد که علی علیه السلام به ثمر نشانده است. 🔹 هنوز هم همه مهمان سفره با کرامت و محبت اویید. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔴امید، ثمردهنده ی امروز است؛ حتی اگر هسته‌ای باشد برای سال‌های بعد. 🔴 امید رمز حرکت به سمت آینده ی نورانی است. 🔴 شاید فرصت نشود که خودت از ثمر کارهای مخلصانه ات برداشت کنی. 🔴 اما همیشه شیعیانی هستند که کام شان به خرمای نخل های کاشته شده به دست تو شیرین می‌شود. ✅ علی وار بار آینده را به دوش بکش..... 🔴 درخت ظهور دارد به ثمر می‌نشیند. از قافله ای امام جا نمانی..... ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔹مقابل قاضی ایستادند. علی، که خلیفه ی مسلمین بود ، و مرد مسیحی. 🔹این زره من است. من آن را نه فروخته ام و نه به کسی بخشیده ام، مدتی بود گم شده بود و پیش این مرد پیدایش کرده ام. 🔹 مسیحی گفت: این زره برای خودم است. 🔹 قاضی گفت: یا علی، تو که مدعی هستی باید شاهد بیاوری. 🔹قاضی درست می گفت. امام خندید و فرمود: راستش شاهد ندارم. 🔹 قاضی هم رک و راست حکم را به نفع مرد مسیحی داد. مسیحی اما برایش عجیب بود..... 🔹چند قدم رفت و کلمات بسیاری در ذهنش پیچید..... چه تفاوت‌های فاحشی بین سران و حکماست..... 🔹برگشت و گفت: این مدل حکومت و رفتار، از بشر عادی برنمی‌آید، حکومت، حکومت انبیاست.... 🔹 اقرار کرد که زره از آن علی بن ابیطالب است. جنگ نهروان که شد دیدند مسلمان شده است و در سپاه امامش امیرمومنان شمشیر می زند ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔴 اگر می خواهی بدانی حق چیست؟ حقیقت را چه کسی می گوید؟ دین حقیقی چه دینی است؟ 🔴 تنها یک راه دارد؛ ✅ امام علیه السلام را بشناس.... 🔴 در فضای مجازی پیدایش نمی‌کنی. باید تاریخ بخوانی، تاریخ...... 🔴 إقرا باسم ربک الذی خلق. 🔴به نام خدا، کتاب را دست بگیر و بخوان 🔴قرآن را .... 🔴و سیره اهل بیت علیه السلام را..... ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔹مسجد وسط بود. دور تا داروخانه. و هر کس هم یک در باز کرده بود به مسجد. 🔹 موقع نماز پیامبر از کوچه می‌آمد. علی هم از کوچه می آمد به سمت مسجد. 🔹 آن های دیگر در را باز می‌کردند و می‌آمدند همیشه..... 🔹 آیه آمد: همه ی درها بسته شود جز در خانه علی.... تنها خانه‌ای که به مسجد در داشت، در خانه ی زهرا و علی بود.... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅ تمام عالم هستی، دست علی ست. 🔴 شرق را بگردی، غرب را بچرخی، 🔴 خدا که خالق شرق و غرب است؛ 🔴 خالق آسمان و زمین..... 🔴 علم را داده به علی علیه السلام و اولاد علی! 🔴 علم علی علیه السلام ضرر و آسیب و غرور هم ندارد..... 🔴 نورانیت می کند..... ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔹پیامبر صلی الله علیه و آله سخت از درخت طوبی کرده بود. وصف بهشتی اش دل برده بود..... 🔹یکی آمد و گفت: یا رسول الله درخت طوبی کجاست؟ 🔹پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پاسخی نغز داد؛ در خانه ی من، در بهشت! 🔹نفری دیگر پرسید: درخت طوبی کجاست ای رسول خدا؟ 🔹پاسخ فرقی نداشت؛ در خانه ی علی، در بهشت! 🔹متعجب به هم نگاه کردند و دوباره پرسیدند: در خانه ی شماست یا در خانه ی علی؟ لبخند مهمان لب های پیامبر صلی الله علیه و آله شد. اصلا شنیدن نام علی، دل پیامبر را شاد می کرد؛ خانه ی من و علی یکی است. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔴 پدرم ، علی علیه السلام است. 🔴 شاید درخت بهشتی طوبی، همان محبت و ولایت است. ✅ لذت بهشت به درخت و چشمه و سبزه اش نیست.... 🔴 به محبتی است که دل ها را شیفته کرده. 🔴 به ولایتی که در همه جا سایه انداخته. 🔴 به لذتی که چشم ها از دیدارشان می بزند. 🔴 به حضور دایمی مادرمان است؛ فاطمه..... 🔴 کنار محمد مصطفی صلی الله علیه و آله، همراه علی مرتضی، با عطر مست کننده ی حسین علیه السلام. ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔹آمده اند مقابل خانه علی و فاطمه علیهم السلام 🔹 قبلش جمع شده بودند تا برای پس از پیامبر نقشه بریزند. 🔹پیامبر رفته بود، و حکومت دست که باشد؟ 🔹 تصمیم گرفتند، رای گیری شد، حاکم مشخص شد. 🔹 همه بیعت کردند، همه آنها که در مدینه بودند، جز چند نفری که به عهد خود با پیامبر وفادار ماندند و غدیر یادشان مانده بود. 🔹 نه که بقیه یادشان رفته باشد. نه، بقیه دنیا برایشان شیرین‌تر از امر خدا بود. تن دادند به کاری که در سقیفه انجام شد. 🔹 در سقیفه جمع شدند تا به خیال خودشان برای آینده شان تصمیم بگیرند. آیه ی روشن خدا را نادیده گرفتند. حرف پیامبر را زمین زدند و مقابل ولی خدا ایستادند. 🔹 وقتی آمدند دم خانه علی علیه السلام روضه فاطمیه رقم خورد..... 🔹علی وقتی دید نامردان با فاطمه علیه السلام چه کردند، عمر را بلند کرد و زمین زد. 🔹مردم به خاطر کتک خوردن آتش گرفتن خانه ی دخترپیامبر صلی الله علیه و آله به جوش و خروش نیفتادند، اما ..... 🔹فضا متشنج شده بود، دست ها به قبضه شمشیر بود، یک جنگ داخلی.... 🔹 خدا گفته بود علی صبر کند..... علی مرد خدا بود....... دنیا نامرد های خودش را دارد........ 🔹 دنیا منافقان زیادی دارد ..... علی را بردند ...... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔴مردم نگاه کردند .... 🔴همان ها که با علی علیه السلام دست بیعت داده بودند، فقط نگاه کردند امامشان را...... 🔴 تو هم می توانی برای امام زمانت فقط دعا کنی....... 🔴 اما فقط با دعا و صلوات.... کار درست نمی شود.... ✅ باید هم دعا کنی، هم حرکت. 🔴امام حاکم عالم باشد، کارها خدایی می‌شود....و 🔴 پیروان بد عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام را سال ها خانه نشین کردند. 🔴 و ما اگر پیروان وفاداری بودیم ، حجت بن الحسن صدها سال بیانات نشین نمی‌شد!!! ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔹 سی صد دینار هدیه دادند به پیامبر، در همان مسجد، رسول خدا صلی الله علیه و آله بخشید به علی مرتضی علیه السلام. 🔹 از مسجد بیرون که آمد زنی را دید که با حالی درمانده، درخواست کمک کرد. علی علیه السلام صد دینار را به زن بخشید. 🔹 زبان زن لکنت گرفت و در سیاهی شب، چشمانش مردی را دید که در انتهای کوچه ناپدید شد. 🔹 صبح نشده شایعه پیچید، علی علیه السلام دیشب به زن بدکاره صد دینار کمک کرده است. 🔹شب بعد، مردی درخواست کمک کرد. علی علیه السلام قدم آهسته کرد و صد دینار دوم را هم داد به همان مرد، شایعه ادامه داشت: علی، دیشب به یک دزد صد دینار داده است. 🔹شب سوم بود و صد دینار باقی مانده را هم به مردی دیگر داد که در مسیرش بود و در سکوت، نگاه خاصی داشت. 🔹 دوباره صبح و شایعه: علی دیشب به یک ثروتمند صد دینار کمک کرده است. 🔹 بیکارها و منافق ها ایستاده بودند که علی علیه السلام هر کاری کند خرابش کنند. 🔹آمد نشست مقابل رسول خدا پیامبر صلی الله علیه و آله، حال علی علیه السلام را می‌دانست. خدا نیت‌های علی را می‌داند..... و جبرئیل مرید علی است. خبر آورده بود: 🔹 خداوند صدقه هایت را پذیرفته، زن بدکاره به دعای تو، توبه کرد و با مردی که خواهانش بود ازدواج کرد. صد دینارش شد خرج ازدواجش. مرد دزد باحال تو توبه کرد، شد سرمایه ی تجارتش. مرد ثروتمند اهل خمس و زکات نبود. به نیت تو توبه کرد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔴دستت را مقابل هر کس دراز نکن. ✅ نیاز دل و جانت را به صاحبت بگو. 🔴 به شبی، نگاهی، گاهی، محبتی..... 🔴 هر چه هستی، سر راه علی علیه السلام بایست. 🔴 جز نگاه محبت، دست یاری و دعای عاقبت به خیری نخواهی دید..... 🔴 دستت رابه سمتش دراز کن. 🔴می گیرد و می بردت تا.... 🔴بهشتی می شوی! ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔹مرد در حق علی علیه السلام نامردی کرد. 🔹مثل همه ی کسانی که در غدیر بودند و بیعت شان را شکستند و علی علیه السلام راخانه نشین کردند. 🔹حتی وقتی گفتند به او که تو در غدیر بودی، بیا شهادت بده بر ولایت علی، 🔹سکوت کرد و هیچ نگفت.... 🔹 بعد از چند وقتی مریض شد..... 🔹 علی علیه السلام خبر را شنید، گفت برویم عیادتش. یک روزی او هم با ما بود.... 🔹 رفت عیادتش. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅خواهی بدانی امام یعنی چه؟ ✅ زیارت جامعه بخوان؛ 🔴 جامعه ی کبیره ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔹زهرا علیه السلام که برای علی علیه السلام فدا شد، مانند حسن و حسین علیه السلام، دو کودک هشت ساله و نه ساله. 🔹عمار بود، خلیفه چنان بر شکمش کوبید وقتی که از حق علی علیه السلام گفت، که تا آخر عمر بیمار بود. 🔹ابوذر بود که بلند بلند از حق دفاع کرد، تبعیدش کردند به یک بیابان. غریب و تنها. 🔹مقداد بود و سلمان، تحت فشار و منکوب شده. 🔹 یک مدینه مهاجر و انصار بودند که افتاده بودند دنبال خورد و خوراک و باغ و زراعت و خانه و زندگی.... 🔹 امام بی یاور، باید برای حفظ اصل و اساس صبر می کرد تا چند نفر باقی مانده از دست نرود. 🔹 صبر کرد؛ با خاری در چشم و استخوانی در گلو. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔴 وقتی که یاران سکوت می کنند، خیانت می کنند، راحت طلب می شوند..... ✅ امام را برای حفظ یاران اندکش به سکوت می کشانند. ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔹اگر بیست یاور داشتی، بجنگ. 🔹 این را پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به امیر مؤمنان علیه السلام فرموده بود؛ وقتی که همه مدینه در یک چرخش عجیب، حرف خدا و رسول را زمین گذاشتند، علی علیه السلام را کنار زدند و با دیگری بیعت کردند. 🔹 پیامبر صلی الله علیه و آله در غدیر فریاد زده بود که خدا علی علیه السلام را انتخاب کرده است. در موقعیت های دیگر هم، وصی و جانشین را او معرفی کرده بود.... 🔹 اما حالا مردم با اختیار خودشان، کس دیگری را انتخاب کرده بودند و به علی گفتند؛ نه. 🔹 علی علیه السلام گفت: خدا در قرآن فرموده اگر بیست نفر باشید و صبر کنید، بر دویست نفر غلبه می کنید. خدایا بیست نفر هم پیدا نشد 🔹 سپس فرمود: به خدا سوگند، اگر به اندازه ی این گوسفندان، مردانی خیرخواه خدا ورسول می‌داشتم، او را از حکومت خلع می کردم...... اما پیدا نشد. 🔹 امام این را سه بار فرمود و به خانه بازگشت. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅ پایداری پای حق بی عاقبت نیست، اما راحت هم نیست. 🔴 دنیا یک ظاهری دارد که زیباست. 🔴 شیطان چنان در چشم و ذهن جذابش می‌کند که لذت حق را نبینی. 🔴 این می‌شود که تلخی دنیا را می پذیری؛اما محکمی حق را،نه. 🔴 سختی دنیا را می چشمی، اما طعم حق را، نه. 🔴 زندگی بی عاقبت و لذت دنیا را طلب می‌کنی، اما سعادت ابدی بودن با حق را، نه. ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔹علی علیه السلام بر دوازده هزار نفر از لشکرشکن که در مقابلش ایستاده بودند. 🔹در صفین خودشان اشتباه کرده بودند. امام پیروز را به اجبار به مذاکره با معاویه کشاندند. 🔹میانجی را برخلاف نظر امام انتخاب کردند. 🔹 معاویه نیز با حیله به نفع خودش کار را پیش برد. 🔹 حالا که برایشان کار و زندگی سخت شده بود، از امام طلبکار بودند. 🔹 اما امام هدایت گر است. دستور داد تا با آنها صحبت کنند شاید خوارج از کارشان پشیمان شوند. 🔹 فایده نداشت. 🔹 علی علیه السلام خودش در مقابل دیدگان دو لشکر، بدون زره به میدان آمد. به میانه ی میدان که رسید، ایستاد. 🔹برای خوارج سخن گفت. شاید هدایت شوند، 🔹 هشت هزار نفر از تصمیمشان منصرف شدند و برگشتند. 🔹 و ماندند چهار هزار نفر که همچنان بر حرف و اندیشه ی باطلشان پافشاری می‌کردند. 🔹 علی علیه السلام زره به تن کرد.از آن چهارهزار نفر، فقط به تعداد انگشتان دو دست جان سالم به در بردند. 🔹 امام هرگز در شناخت این چهار هزار نفر اشتباه نکرده بود. 🔹 آنها کسانی بودند که در لباس دین، به دین ضربه می زنند. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅ نه از امامت پیشی بگیر،نه عقب بمان. 🔴 اگر ارزش حرف خودت را از حرف امامت بیشتر می پنداری، در اشتباهی. 🔴 کسانی که خود را داناتر از امامشان می دانند، در نادانی تکبر و غرور شان فرو می‌روند. 🔴 علم امام، علمی است که خدا داده تا روش زندگی را به من و شما یاد بدهد. 🔴 خوشبختی اگر می‌خواهی، آرامش را اگر طلب می کنی، محبوب دنیا آخرت می خواهی بشوی...... 🔴 خدا می فرماید: از خدا و پیامبر و اولوالامر اطاعت کن! ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔹خدا به جبرئیل فرمود، جبرئیل هم برای پیامبر خواند؛ خدا خواسته که اهل بیت از پلیدی ها و بدی‌ها پاک باشند.... ✅ انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا 🔹خدا تطهیرشان کرده. 🔹پیامبر صلی الله علیه و آله دیگر هر روز از مقابل خانه ای رد می شد که هم فاطمه صلی الله علیه و آله در آن زندگی می‌کرد، هم علی علیه السلام، حسن علیه السلام بود و حسین علیه السلام و صدای پیامبر که در کوچه می پیچید: ✅ السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔴 این داستان را در کتابهای شیعه و سنی بخوانید. 🔴 اما روضه ی آتش زدن در این خانه، دست بستن علی علیه السلام، کتک زدن فاطمه علیها السلام، تیرباران حسن علیه السلام، زندان..... را در طول تاریخ بخوانید. روضه ی حسین علیه السلام را هم همراه صاحب الزمان، صبح و شام بگریید. 🔴سکوت مسلمانان، تنبلی یاران، ترس مومنان، مصلحت اندیشی بزرگان.... چه کرد با اهل بیت..... 🔴 نکند ما هم..... ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔹جوان بودند پر از شور و حرف. 🔹 حرف های زیادی هم شنیده بودند تبلیغ دشمن علی بر ضد علی علیه السلام زیاد بود. 🔹 جوانان هم نه علی شناس بودند و نه کسی از فضائل علی علیه السلام برایشان گفته بود. 🔹 معترض بودند. در کوچه کنار هم جمع شده بودند که علی بن ابیطالب همراه چند نفر از یارانش از مقابلشان گذشت. 🔹جوان ها امام را با بی احترامی خطاب کردند. 🔹 امیرالمؤمنین بی حرفی گذشت. یاران آمدند پاسخ جوان‌ها را بدهند اما امیر مومنان فرمود بگذرید.... 🔹 گذشتند و یکی از یاران باقی ماند اما خطابش کرد که بیاید. 🔹آمد سرگشته واندوهگین. 🔹 امام پرسید چه شده؟ 🔹 صورتش پر از شرم بود. سر پایین انداخت و گفت: 🔹 آقا دو تا از این جوان‌ها پسران من اند. 🔹 آقا نه سرزنش کرد نه نصیحت. به دلِ یارش دل داد و فرمود: می خواهی با آنها گفت وگو کنم؟ 🔹مرد سرش را بی اختیار خودش و از روی تعجب بالا آورد. می شود؟ 🔹 و شد. مرد پسرانش را صدا زد. یکی اجابت کرد و آمد، آن دیگری ، نه. 🔹امام دلیر است. با صحبتی فکر و دل جوان را آرام کرد. 🔹آورده اند: یکی در کربلا، در رکاب حسین. شربت شهادت نوشید. و دیگری در سپاه یزید...... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔴 جوانی ات را در کنار علی علیه السلام اگر بگذرانی، مثل علی علیه السلام از کنار بدی ها می توانی بگذری! 🔴 پاسخ شبهه ها و انکارهای ذهنت، دلسردی ها و دل گرفتگی های روحت را از امام بگیر. ✅ پیش از آنکه تسلیم شوی و انکار کنی، به امام اصرار کن. ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔹مرد یهودی در بیرون شهر علی علیه السلام را دید. 🔹با هم همراه شدند تا رسیدند سر دو راهی. 🔹باید جدا می‌شدند. یهودی دید که او همراهش می‌آید. تعجب کرد. علی علیه السلام گفت: 🔹این که دنبالت می آیم حسن همراهی است.بدرقه اش کرد. 🔹یهودی بعدها در جست و جوی دوست بیابانی اش به شهر رفت . 🔹 تازه فهمید علی علیه السلام کیست... 🔹مسلمان شد. 🔹به حُسن اخلاق علی علیه السلام مسلمان شد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔴 مسلمانی یک جاده نیست که بیفتی در آن و بروی. ✅ مسلمانی یک حیثیت است. یک راه و روش است یک جهان است. 🔴 آدابش را اگر رعایت کنی قدمت پربرکت میشود، کلامت هدایت می‌شود، لبخندت انرژی زا ،نگاهت، صدقه دادند، خوابیدند، نشستند.... همه هادی دیگران می‌شود..... 🔴 آبرو بخر برای دین خدا نه آب رو ببر با عملکرد بد! ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔹در غرب رسم نبود، دختر داری. 🔹 اما علی علیه السلام دخترانش را می نشاند روی پایش، با آنها بازی می کرد و نازشان را هم می خرید. 🔹 چنان محترم بزرگشان کرد که وقتی زینب سلام الله علیها وارد اتاق می شد، حسین علیه السلام مقابلش بلند می شد. 🔹محبت و شناخت خدا را طوری ریشه ای در دلشان می نشاند، که حتی با تمام مصیبت ها هم خشک نمی شد. 🔹 ثمر دختر علی علیه السلام در کربلا بود،که ماندگاری قیام برادر شد... 🔹حماسه ی زینب! 🔹دخترا را مقاوم بار می آورد. 🔹مجاهدت یادش می داد... 🔹دخترانه های دختران علی، مادرانه های دختران علی؛ شد زنانه گی های کربلایی... 🔹دختران علی علیه السلام یزید را خوار و خفیف کردند. 🔹علی، پدر زن نمونه ی کربلاست. 🔹آن قدر شخصیت زینب بزرگ است که می شود؛زینب کبری سلام الله علیها. ➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅ زیر گنبد زینب کبری اگر رفتید... ✅ روضه اگر گرفتید برای زینب، ✅ برای فرج مولا هم دعا کنید. 🔴 که گفته اند: کلید فرج، در یاد دختر علی علیه السلام است. 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ با معرفت مهدوی به جمع زمینه سازان ظهور بپیوندید ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔹به آب که می رسید می آمد بیرون از چاه. می نشست کنارش..... 🔹یک کاغذ و قلم بر می داشت و می نوشت: 🔹بسم الله الرحمن الرحيم... این چاه وقف است بر مساکین و مسافرانی که... و نیازمندان.... 🔹ده ها چاه شد برای همه. صدها نخل شد، برای همه... 🔹و زمینهای بسیاری که همه را علی علیه السلام وقف فقرا و نیازمندان کرد... 🔹همه روزی خور محبت علی اند، اگر بخواهندا 🔹پدر که علی علیه السلام باشد، یک شهر، یک سرزمین، یک امت، یک جهان... روزی می خورند. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅پدر، کارش برکت دارد. ✅یک نفر تلاش می کند یک خانواده روزی می خورند. ✅همه ی امت اسلامی از شرق تا غرب، از جنوب تا شمال، از برکت علی، روزی خور می شوند. 🔴 روزی تان را از دست پدر عالم بگیرید. ✅و چشمتان را به روی دستهای دیگر، ببندید... 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭ با معرفت مهدوی به جمع زمینه سازان ظهور بپیوندید ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━