eitaa logo
|🟥🟥🟥 مرصاد 🟥🟥🟥|
1.2هزار دنبال‌کننده
91.5هزار عکس
61هزار ویدیو
398 فایل
بصیرت تشخیص حق از باطل نیست بصیرت تشخیص حق از حق نماست 🔴 هدف کانال مرصاد جهادتبیین براساس رهنمودهای مقام معظم رهبریست. 🔴 مشتاقانه پذیرای انتقادات شمائیم: https://eitaa.com/sa_re_mi.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻آخرین وضعیت پرونده فائزه هاشمی سخنگوی قوه قضائیه: 🔹مشارالیه در ۲ پرونده محکومیت دارد. 🔹یکی از آن پرونده‌ها اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام و پرونده دیگر توهین به مقدسات و فعالیت تبلیغی علیه نظام است. 🔹متهم در پرونده نخست به ۱۵ ماه حبس تعزیری و در پرونده دوم به ۳۷ ماه حبس تعزیری محکوم شده است. 🔹در حال حاضر در حال گذراندن محکومیت مجازات نخست است. ✍🏼 این هم آخوند زاده و نوه آیت الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨شبتون زیبا باید رازشب را از"شب بو" پرسید آنهابه یقین راز شب را می دانند چراکه عطرشان را فقط در شب پخش می کنند وچه عاشقانه وبی ریا عطرشان رابه همه می بخشند سهم شبتون عطرشب بوها 🌙 شبتون خوش همراهان همیشگی 💫در پناه خدا باشید
هدایت شده از مایا...
🔸 ✍عجیب ترین معلم دنیا بود ، امتحاناتش عجیب تر... امتحاناتی که هر هفته می گرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را  تصحیح می کرد...آن هم نه در کلاس، در خانه...دور از چشم همه!! اولین باری که برگه ی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم...نمی دانم ترس بود یا عذاب وجدان،  هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم... فردای آن روز در کلاس وقتی همه ی بچه ها برگه هایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شده اند به جز من...به جز من که از خودم غلط گرفته بودم... من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم...بعد از هر امتحان آنقدر تمرین می کردم تا در امتحان بعدی نمره ی بهتری بگیرم... مدت ها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید، امتحان که تمام شد، معلم برگه ها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت... چهره ی هم کلاسی هایم دیدنی بود... آن ها فکر می کردند این امتحان را هم مثل همه ی امتحانات دیگر خودشان تصحیح می کنند... اما این بار فرق داشت... این بار قرار بود حقیقت مشخص شود... فردای آن روز وقتی معلم نمره ها را خواند فقط من بیست شدم... چون بر خلاف دیگران از خودم غلط می گرفتم ؛ از اشتباهاتم چشم پوشی نمی کردم و خودم را فریب نمی دادم... 💎زندگی پر از امتحان است...  خیلی از ما انسان ها آنقدر را نادیده می گیریم تا خودمان را فریب بدهیم ... تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم...  اما یک روز برگه ی امتحانمان دست معلم می افتد... آن روز چهره مان دیدنی ست... آن روز مشخص می شود و نمره واقعی را می گیریم... راستی در امتحان زندگی از بیست چند شدیم؟ 🍁
🔴 یه بار برای همیشه تموم کنیم تکرار این جمله مسخره رو، که اگر پول نفت رو بین مردم تقسیم میکردن الان همه مون میلیاردر میشدیم 🤦‍♂ 🇮🇷 اوووج پرواز 🌹❣️: ═━⊰🍃🌸🍃⊱━ ╭═━⊰🍃🌸🍃⊱ ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃
🔰خلاصه ای از زندگی : 🔶سلام بر شما ، سرلشکر پاسدار احمد کاظمی فرزند آقا عشقعلی هستم که سال ۱۳۳۷ در نجف آباد اصفهان و کوچه ملا به دنیا آمدم . با پیدایش جرقه های انقلاب اسلامی ‌دوشادوش سایر مردم به مبارزه علیه رژیم ستم شاهی پرداختم و در سال ١٣۵۶ زمانی که مشغول پخش اعلامیه بر علیه نظام شاهنشاهی بودم ، توسط ساواک دستگیر شدم و مدتی را در زندان سپری کردم . پس از آزادي ، به رغم شكنجه هاي زياد در مبارزه عليه حكومت ستم شاهي ، مصمم تر شدم و به مبارزه ادامه دادم . پس از مدتي ، دوباره تحت تعقيب ساواك قرار گرفتم ، لذا براي مدتي مخفي شدم . 🔶 در سن ۱۸ ‬سالگی پس از تحصیلات دوره دبیرستان ، ديپلم ماشين آلات كشاورزي از هنرستان صنعتي دكتر شريعتي گرفتم و در صف مبارزین و جبهه های جنوب لبنان حضور پیدا کردم و مبارزه با استکبار و اشغالگران را آغاز نمودم‬ . 🔶 به این منظور ابتدا به سوریه رفتم و در پادگان حموریه در اطراف دمشق ، یک دوره آموزشی جنگ‌های نامنظم را به مدت ۴۵ روز، زیر نظر سازمان الفتح طی کردم و بعد از آن به جنوب لبنان اعزام شدم . 🔶سپس تصميم داشتم وارد مبارزه عليه رژيم صهيونيستي شوم اما حوادث كردستان من را مجبور به بازگشت به كشور كرد و سال ۱۳۵۹ به ایران بازگشتم و جز اولین نفراتی بودم که به سپاه پاسداران پیوستم . 🔶 در ۲۳ سالگی ، در اوایل سال ۱۳۵۹ به کردستان رفتم تا به مبارزه با دشمنان داخلی انقلاب بپردازم ، درحالي كه كوله باري از تجربه ي جنگ هاي چريكي و مبارزه عليه رژيم شاه داشتم و این می توانست کمک شایانی به نتیجه ی مبارزات کند . 🔶 در همین حین بود که با شهید خرازی آشنا شدم و رفاقت بین ما شکل گرفت . بعد از آغاز جنگ تحمیلی ، هرچند هنوز از جنگ با ضد انقلاب در كردستان جراحت داشتم و با عصا راه مي رفتم اما با اصرار زياد ، همراه گروه شهيد غلامرضا محمدي ، با یک گروه پنجاه نفره به جبهه های آبادان و پایگاه گلف اهواز رفتم . 🔶 در پایان جنگ تحمیلی همان گروه ‬ پنجاه نفره ی روز اول جنگ را تبدیل به یکی از لشکرهای قوی و مهم سپاه کردم و لشکر را با سلاح های به غنیمت گرفته شده از عراقی ها به یک لشکر زرهی با صدها تانک و نفربر و توپخانه و ماشین آلات ، تحویل نظام دادم . در طی هشت سال دفاع مقدس ، مسئولیت های مختلفی مثل دو سال فرماندهی جبهه فیاضیه آبادان ، شش سال فرماندهی لشکر ۸ نجف ، یکسال فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین(ع) ، هفت سال فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) و قرارگاه رمضان و پنج سال فرماندهی نیروی هوایی سپاه را به عهده گرفتم . 🔶 در این سِمت با واحد موشکی هوافضای سپاه پاسداران نیز ارتباط داشتم و شهید طهرانی مقدم را در توسعه پروژه های ساخت موشک‌های بالستیک همراهی می کردم . سال ۱۳۶۴ با خانواده ی ایزدی که خانواده اي مذهبي و فرهنگي در نجف آباد و اهل جبهه و جنگ بودند ازدواج کردم و بلافاصله بعد از آن راهی عملیات والفجر هشت شدم و در آن عملیات نیز شیمیایی شدم . ...