هدایت شده از خ. پاسندی
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیام یه ساندیس خور کوچولو❗️❗️
نشر بدید تا این برندازا بسوزن.
اجرتون با آقا امام زمان(عجل الله)
#22بهمن🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای شهیدان عشق مدیون شماست
هرچه ما داریم از خون شماست....
#سلام_بر_ابراهیم
سالروز شهادت ابراهیم هادی
شهادت داستان ماندگاری آنانیست
که دانستند دنیا جای ماندن نیست..
#ما_آمدیم
ماشالااااا به این آقا کوچولو😍🇮🇷
نه تبلت،نه گوشی
فقط آبجی،داداشی😄👍
#فرزند_آوری 🇮🇷👼
#راه_پیمایی #بهمن_۲۲
🔸به مناسبت ۲۲ بهمن سالروز شهادت شهید ابراهیم هادی:
♦️ابراهیم را دیدم؛خیلی ناراحت بود؛ پرسیدم چیزی شده؟گفت: دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسایی؛ هنگام برگشت درست مقابل مواضع دشمن ماشا الله عزیزی رفت روی مین و شهید شد. عراقی ها تیر اندازی کردند ما مجبور شدیم برگردیم.
تازه فهمیدم ابراهیم نگران بازگرداندن همرزمش بوده…
هوا که تاریک شد و ابراهیم حرکت کرد …و نیمه های شب برگشت؛آنهم خوشحال و سرحال…!
مرتب داد میزد امدادگر ؛ امدادگر … سریع بیا، ماشاالله زنده است!
بچه ها خوشحال شدند؛مجروح را سوار آمبولانس کردیم و فرستادیم عقب…ولی ابراهیم گوشه ای نشست و رفت توی فکر.
رفتم پیش ابراهیم گفتم چرا توی فکری؟
با مکث گفت ماشالله وسط میدان مین افتاد؛آنهم نزدیک سنگر عراقی ها.
اما وقتی رفتم انجا نبود و کمی عقب تر پیدایش کردم و در مکانی امن!!!
بعد ها ماشاالله ماجرا را اینگونه توضیح داد:خون زیادی از من رفته بود و بی حس بودم
عراقی ها هم مطمئن بودند زنده نیستم.
حال عجیبی داشتم. زیر لب فقط میگفتم:یا صاحب الزمان (عج) ادرکنی
هوا تاریک شده بود؛جوانی خوش سیما و نورانی بالای سرم آمد.چشمانم را به سختی باز کردم
مرا به آرامی بلند و از میدان مین خارج کرد…ومرا به نقطه ای امن رساند.من دردی احساس نمیکردم
آن آقا کلی با من صحبت کرد؛بعد فرمودند کسی میآید و شما را نجات میدهد. او دوست ماست!
لحظاتی بعد ابراهیم آمد. با همان صلابت همیشگی مرا به دوش گرفت و حرکت کردیم.
آن جمال نورانی ابراهیم را دوست خودش معرفی کرد؛خوشا به حالش…
کتاب سلام بر ابراهیم صفحه 117 و 118
#جملات_طلایی_علماء_وشهدا