صاحب الزمان:
#رشتو
عملکرد فدرال رزرو به خوبی نشون میده چطور الگوی استقلال بانک مرکزی به طور فزایندهای سیاستهای پولی را به منافع ناشی از صنعت بانکداری و الیگارشی مالی اختصاص میده.
درس نامهربونی های بنیان گذاران آمریکا با استقلال بانک، امروز بدردمون میخوره..
"بانک مرکزی [خصوصی] یکی از کشنده ترین نهادهای موجود در مقابل قانون اساسی ماست. اگه مردم اجازه بدن بانکهای خصوصی کنترل صدور پول را به دست بگیرند بانکها و شرکتهایی در اطراف آنها رشد خواهند کرد که نتیجهی آن بی نصیب شدن مردم از دارایی هایشان خودشون است."
جفرسون، سومین رئیس جمهور
جکسون فعالیت بانک مرکزی (مستقل) را لغو کرد. استدلالش بر این استوار بود که این نوع بانکداری عامل اعمال نفوذ ناسالم در اقتصاد ملی است و نباید به کار خود ادامه بده. بارها از سوی بانکداران که طمع در دست گرفتن سیاست های کلان مالی را داشتند مورد سو قصد قرار گرفت و به مرگ تهدید شد.
از آن موقع تا سال 1913 این اجازه داده نشد یعنی نزدیک به هفتاد سال، سیاستهای پولی مطابق قانون اساسی و تحت نظر مستقیم کنگره اتخاذ و عملی میشد. حتی ویلیام تافت متعهد شد هر قانونی که موجب تشکیل بانک مستقل بشه را رد کنه که از بدشانسیش کمی بعد فدرال رزرو تاسیس شد.
در نتیجهی این اشتباه، قدرت بانکها در یک نهاد متعلق به بخش خصوصی که نرخ بهره، عرضه پول، ایجاد اعتبار، تورم و اشتغال را کنترل میکند،
تمرکز یافت. قرضه ملی و بدهی دولت آمریکا به بانکها هم از این زمان شروع شد.
بجای اینکه دولت پول مورد نیازش را از طریق خزانه داری منتشر کنه
تحت نفوذ بانکداران و دیگر سرمایه داران بزرگ متوسل به استقراض از بانک مرکزی شد.
ویلسون بعد ها به اشتباه خود در کوتاه آمدن سر تاسیس فدرال رزرو اعتراف کرد اما دیگه چه فایده.
من غمگین ترین مرد جهانم؛ اسباب تخرب کشورم را فراهم آوردم؛ یک ملت صنعتی باید توسط سیستم پولیش کنترل بشه تنها بخشی از جملات ویلسون هستن.
وقتی سیاست های پولی توسط بانک مرکزی مستقل طرح ریزی شود به اصطلاح شاهد تولد قوهی چهارم در کشور خواهیم بود. بمراتب قدرتمند تر از سه قوهی دیگر..
دکترین روچیلد را فراموش نکنید. کنترل پول کنترل حکومت است. این دقیقا الیگارشی مالیه.
حالا مجلسی که داعیه دار اسم انقلابی است جا پای فدرال رزرو گذاشته..
حسن پندار
⭕️ #رشتو
سؤال:
مأموریت "جریانِ #لیبرال و #منافق داخلی" که از طرفِ "دشمن کینهتوزِ خارجی" بِهِش سپرده شده، چیه؟
جواب:
١. در هر شرایطی، گِرا و خطّ خودش رو با گِرا و خطّ دشمن (کدخدا)، همسو و همجهت کنه؛
٢. خطّ رهبر و "امام" جامعه رو در تقابل با خطّ مردم و "امّت" نشون بِده؛
٣. جایِ خطوطِ قرمزِ "ایدئولوژیک و استراتژیک" رو در ذهنِ مردم، با "خطوطِ قرمزِ عملیاتی و تاکتیکی" عوض کنه؛
یعنی تا میتونه خطوطِ قرمزِ #ایدئولوژیک و #استراتژیک رو سخیف و بیاهمیت، و خطوطِ قرمزِ عملیاتی و تاکتیکی رو در نسبت با اونها، مهم و پُررنگ جلوه بِده؛
* "ایدئولوژیک" مثلِ سعادت، تعالی و فلاحِ امّت _ و استقلال، آزادی و عدالت؛
"استراتژیک" مثلِ هویّت، قدرت، امنیّت و پیشرفت ملّی؛
"عملیاتی" مثلِ اقتصاد و معیشت؛
۴. همواره ردّ پا و خطّ خودش رو مخفی و تا حدّممکن پاک کنه، و خودش رو به عنوانِ #وجدان_عمومی جامعه و مردم، جا بِزَنه؛
۵. شأن #رهبر جامعه بهعنوان "ولی، هادی و حافظ" مردم رو به اندازهی شأنِ یک مقام اجراییِ تاکتیکی، تنزّل بِده؛ زیرا "حاکم" در جوامعِ امروزی و بالتّبع جامعهی اسلامی، نه یک نفر؛ بلکه یک دستگاه و نظام به اسم #نظام_حاکمیت و حکمرانیه، و رهبر جامعه نیز بخشی از اونِه، نه همهی اون.
۶. همیشه #خیانت و خباثتِ خود نسبت به مردم و جامعه رو، پنهان کُنه و هنگامِ بُروز مشکلات، انگشت اتهامش رو اول به سمت رهبرِ جامعه و بعد، سایر مسئولين دراز کُنه و طلبکار باشه؛ هرچند که همهی بدبختیا و مشکلات، ناشی از پیادهسازی خط و نقشهی دشمن توسط خودِ جریان #منافق و لیبراله.
٧. موقعِ #انتخابات، زیرآبی بِرِه و بعد از اینکه فردِ موردِ نظرش رو به کرسی نشوند، بیاد توی لایههای پَستوی حاکمیت (مثلِ #اتاق_بازرگانی)، پُست و جایگاه اشغال کُنِه؛ اما کماکان در چِشمِ مردم، خودش رو جدای از حاکمیت و قدرت نشون بِده و حاکمیت رو سرزنش کنه.
٨. بعد از اینکه خودش و نامزدِ مُنتخبِش، حسابی گَند زدن به مملکت و همهی جامعه رو کشوندَن زیر خطّ #فقر؛ ابتدا از منتخب، عبور کرده و بعد، دوباره با ترفند #پیراهن_عثمان، رهبرِ جامعه رو مقصّر جلوه بِدِه؛ هرچند که رهبر، بارها خطوطِ قرمز رو به همه گوشزد و از حقّ مردم دفاع کرد.
٩. همیشه، چون از پیشرفتِ مردم و جامعه، ناراحت و متنفّر و افسرده میشه؛ بنابراین اونا رو کوچیک و ناچیز میدونه؛ اما مشکلات رو صدبرابر توی ذهنِ مردم بزرگ میکنه و ضریب میده.
١٠. درنهایت؛ چون این جریان تهی و پوچه و هیچی از خودش نداره، میخواد جامعه رو هم از درون، تهی و پوک کنه.
احسان خراشادی🇮🇷