یک دانه گندم می شود صد دانه گندم_صدای اصلی_380062-mc.mp3
9.81M
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
🌼عنوان قصه:
یک دانه گندم می شود صد دانه گندم 🌾
🌾 هدی، همراه پدر و مادرش و عزیزجون به یه گندمزار رفتن تا از نزدیک زیباییهای طبیعت رو ببینن. عزیزجون برای هدی توضیح میده که از هر خوشه ی گندم میشه صدها دونه گندم به دست آورد؛ درست شبیه انجام کار نیک...
🌾کودکان با شنیدن این داستان یاد میگیرن که وقتی کار خوبی انجام بِدَن، دَه برابر پاداش میگیرن. در این قسمت از برنامهی «یک آیه، یک قصه» عزیزجون به آیهی ۱۶۰ از سورهی مبارکهی «انعام» اشاره میکنن.
🌸خداوند در این آیه میفرماید:
«مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا ۖ وَمَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلَا یُجْزَىٰ إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ؛ هرکس کار نیکو کند او را دَه برابر آن خواهد بود و هرکس کار زشت کند، به قدر کار زشتش مجازات شود و بر آنها اصلاً ستم نخواهد شد.»
🌸🌸🌸🌸
مسابقه قرآن_صدای اصلی_363640-mc.mp3
7.34M
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
🌼عنوان قصه: مسابقه قرآن
🌸قراره که امروز هدی خانم توی پارک محله باصفا، در مسابقه قرآن شرکت کنه. توی این مسابقه از همگی پذیرایی می کنن. هدی از بین اون همه خوراکی، شیر رو انتخاب کرده. عزیز جون ازش می پرسن که چرا فقط همین یه دونه خوراکی رو برداشته و از اونای دیگه...
🍃این داستان با زبانی ساده و روان مفهوم «اسراف کردن» رو برای کودکان توضیح می ده. در این قسمت از برنامه «یک آیه، یک قصه» عزیز جون به آیه ۳۱ سوره مبارکه «اعراف» اشاره می کنن.
🍃خداوند در این آیه می فرمایند:
یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا ۚ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ
ای فرزندان آدم، زیورهای خود را در مقام هر عبادت به خود برگیرید و بخورید و بیاشامید و اسراف مکنید، که خدا مُسرفان را دوست نمی دارد.
🌸🌸🌸🌸
چرا بابا خاک ها رو بیل میزنه_صدای اصلی_356254-mc.mp3
9.91M
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
🌼عنوان قصه:چرا بابا خاکها را بیل میزنه
🍃ریحانه و بابا توی حیاط خونشون مشغول زیر و رو کردن خاک باغچه بودن. ریحانه براش سوال بود که چرا پدرش هر سال قبل از اومدن بهار، خاک باغچه رو زیر و رو می کنه؟ بابا هم برای ریحانه توضیح دادن که دلیل این کار، نرم کردن خاک باغچه است تا دونه ها...
کودکان با شنیدن این داستان یاد می گیرن که همیشه با دیگران به نرمی صحبت کنن و خواسته هاشون رو مؤدبانه و ملایم بگن. در این قسمت از برنامه «یک آیه، یک قصه» عزیز جون به آیه ۴۴ سوره مبارکه «طه» اشاره می کنن.
🍃خداوند در این آیه می فرمایند:
فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَىٰ
و با او کمال آرامی و نرمی سخن گویید، باشد که متذکر شود یا (از خدا) بترسد (و ترک ظلم کند).
🌸🌸🌸🌸
کفش تنگ و کوچیک_صدای اصلی_355837-mc.mp3
6.77M
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
🌼عنوان قصه: کفش تنگ و کوچیک
🌸 عزیز جون و هدی با هم به یه فروشگاه رفتن که تولیدات داخلی داره. هدی می خواد یه کفش بخره که یه کم پاشو می زنه، ولی عزیز جون ازش می خواد چندتا کفش دیگه هم امتحان کنه؛ ولی هدی اصرار به خرید همون کفش تنگ رو داره. عزیز جون براش توضیح می دن که...
🌼کودکان با شنیدن این داستان یاد می گیرن که در برابر فرمان خدای مهربون صابر باشن.
در این قسمت از برنامه «یک آیه، یک قصه» عزیز جون به آیه ۴۸ سوره مبارکه «قلم» اشاره می کنن.
🍃خداوند در این آیه می فرمایند:
فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَلَا تَکُنْ کَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَىٰ وَهُوَ مَکْظُومٌ
باز تو برای حکم خدای خود صبر کن و مانند صاحب ماهی (یونس که از خشم در عذاب امت تعجیل کرد) مباش که (عاقبت پشیمان شد و در ظلمت زندان شکم ماهی افتاد و) به حال غم و اندوه (خدا را بر نجات خود) خواند.
🌸🌸🌸🌸
چرا شعر حفظ نمیشم؟_صدای اصلی_355836-mc.mp3
7.19M
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
🌼عنوان قصه: چرا شعر حفظ نمیشم
🍃عزیز جون رفتن دنبال هدی دَمِ مدرسه اش. آخه مامانِ هدی کمی مریض شدن و عزیز جون تا چند روز این کار رو انجام می دن. هدی از اینکه یه شعر رو یاد نمی گیره، خیلی ناراحته و فکر می کنه که دچار فراموشی شده. عزیز جون برای هدی توضیح می دن که دعای...
🍃کودکان با شنیدن این داستان با دعای افزایش دانش و علم و آگاهی در قرآن آشنا می شن؛ همچنین این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان یاد می ده که برای انجام هر کاری از خدا یاری و مدد بگیرن.
🍃در این قسمت از برنامه «یک آیه، یک قصه» عزیز جون به بخشی از آیه ۱۱۴ سوره مبارکه «طه» اشاره می کنن.
خداوند در این آیه می فرمایند:
وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا
و دائم بگو: پروردگارا بر علم من بیفزا
🌸🌸🌸🌸
غذا دادن به حیوانات_صدای اصلی_380249-mc.mp3
9.13M
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
🌼عنوان قصه: غذا دادن به حیوانات
«هدی» و «عزیزجون» با هم به خونهی مادربزرگِ هدی رفتهن تا به مرغ و خروسها دونه بِدَن؛ آخه مادربزرگ هدی چندروزی خونه نیست. هدی برای عزیزجون توضیح میده که چطور باید این کار رو انجام بِدَن.
🍃این داستان، با زبانی ساده و روان، کودکان رو با مفهوم «ستم و ستمکاری» آشنا میکنه. در این قسمت از برنامهی «یک آیه، یک قصه» عزیزجون به بخشی از آیهی ۵۷ سورهی مبارکهی «آل عمران» اشاره میکنه.
🍃خداوند در این آیه میفرماید:
«وَاللَّهُ لَایُحِبُّ الظَّالِمِینَ؛ و خدا هرگز ستمکاران را دوست نمیدارد.»
🌸🌸🌸🌸