#امام_حسین
#عصر_عاشورا
#گودی_قتلگاه
شمر آماده بریدن شد
خنجر اما نمی بُرد ای داد
عاقبت با دوازده ضربه
سرِ شاه از تنش جدا افتاد
@marsieha
#امام_حسین
#عصر_عاشورا
#گودی_قتلگاه
شمشير و تيغ و نيزه ي خود را گذاشتند
خورشيد را مُقَطَّعُ الاَعضا گذاشتند
وحشي شدند و موقع تقسيم ِ غارتش
بر مُصحَفِ شريفِ تنش پا گذاشتند
چرخي زدند با سر ِ بر نيزه رفته اش
داغي عجيب بر دلِ زهرا گذاشتند
ديگر به نعل ِ تازه زدن احتياج بود؟!
جايي براي تاختن آيا گذاشتند؟
از قتله گاه راضي و دستِ پُر آمدند
سهمي برايِ زينب كبري گذاشتند؟
لرزيد عرش ِ اعظم و بارانِ خون چكيد
آتش مگر به گيسوي حورا گذاشتند؟
زينب به گريه گفت عَلیكُنََّ بالفِرار
با ترس و لرز پاي به صحرا گذاشتند
شمشير و كعبِ نِي وَ سَنان تازيانه شد
بي داد كينه را به تماشا گذاشتند
حتي فرشته دست به شيون گرفت و سوخت
تا دست رويِ چادر زنها گذاشتند
از روسري گرفته و تا گوشواره را
در خيمه ها به مَعرض ِ يغما گذاشتند
خورجين به دست ها سر ِ يك ذره بيشتر
حتي ميانِ خود سر ِ دعوا گذاشتند
مستِ غرور لشگر ِ عشرت عقب كشيد
و ما بقيِ ظلم به فردا گذاشتند
شب را برايِ آن همه نيلوفري شده
يك خيمه نيم سوخته را جا گذاشتند
🖋عليرضا شريف
@marsieha
#عصر_عاشورا
#گودی_قتلگاه
اين کشته فتاده به هامون حسين توست
وين صيد دست و پا زده در خون حسين توست
اين ماهي فتاده به درياي خون که هست
زخم ستاره بر تنش افزون حسين توست
اين رفته سر به نيزه اعدا حسين توست
اين مانده بر زمين تن تنها حسين توست
اين آهوي حرم که تن پاره پاره اش
در خون کشيده دامن صحرا حسين توست
اين لاله گون عمامه که در خلد بهر او
معجر کبود ساخته زهرا حسين توست
اين لاله زار ساخته هامون ، حسين توست
اين کرده خاک ، ماريه گلگون ، حسين توست
اين نوح کشتي امده نزديک جوديش
بشکسته و نيامده بيرون ، حسين توست
اين يوسف فتاده به چنگال گرگ غم
پيراهنش دريده و پر خون ، حسين توست
اين کشته نهان شده در خون حسين توست
وين جسم چاک ناشده مدفون ، حسين توست
اين تشنه فرات که شد تشنه لب شهيد
وز ديده راند دجله و جيحون ، حسين توست
اين رهنماي با دل و دانش که عقل پير
اندر مصيبتش شده مجنون ، حسين توست
اين پاره پاره پيکر بي سر، حسين توست
اين کشته کومراست برادر، حسين توست
اين سرخ رو ز خون شهادت که در غمش
زهرا سياه ساخته معجر، حسين توست
اين فخر سرروان ، که به قهر از قفا سرش
ببريده شمر شوم بد اختر، حسين توست
اين لؤلؤتر و دُر گلگون حسين توست
وين خشک لعل غرقه در خون حسين توست
اين هادي عقول که در وادي غمش
عقل جهانيان شده مجنون حسين توست
اين صيد خون تپيده به صحرا حسين توست
وين مرغ تير خورده بر اعضاء حسين توست
اين مرهم جراحت دل ها که از ستم
بگذشته درد او زمداوا حسين توست
اين سرو باغ فاطمه کز تيشه ستم
افتاده نخل قامتش از پا حسين توست
اين شاه صبر پيشه غم پرور شکيبا
کز ما ربوده صبر و شکيبا حسين توست
اين بنده خدا و عاشق بي چون حسين توست
قلبش دريده و غرقه دريا خون حسين توست
سردار سر به نيزه و تن به دير و تنور
زخم هاي قلب او شده از تن برون حسين توست
@marsieha
#شام_غریبان
سرت کو؟ سرت کو؟ که سامان بگیرم
سرت کو؟ سرت کو؟ به دامان بگیرم
سراغ سرت را من از آسمان و
سراغ تنت از بیابان بگیرم
تو پنهان شدی زیر ِ انبوهِ نیزه
من از حنجرت بوسه پنهان بگیرم
حسین! خونِ حلقومت آبِ حیات است
من از بوسه بر حنجرت جان بگیرم
رسیده کجا کار ِ زینب که باید
سرت را من از این و از آن بگیرم
کمی از سر ِ نیزه پایین بیا تا
برایِ سفر بر تو قرآن بگیرم
تو گفتی که باید بسوزم، بسازم
به دنیایِ بعد از تو آسان بگیرم
قرار ِ من و تو شبی در خرابه
پی ِ گنج را کُنج ِ ویران بگیرم
هلا! میروم تا که منزل به منزل
برایِ تو از عشق پیمان بگیرم
@marsieha
#شام_غریبان
ای در تنور افتاده تنها یا بُنَیَّ
دورت بگردد مادرت زهرا بُنَیَّ
من که وصیت کرده بودم با تو باشد
هر جا که رفتی زینب کبری بُنَیَّ
باور نمی کردم تو را اینجا ببینم
کنج تنور خانه ی اینها بُنَیَّ
هر قدر هم خاکستری باشد دوباره
من می شناسم گیسوانت را بُنَیَّ
با گوشه ی این چادر خاکی بشویم
خون لبت را با نوای یا بُنَیَّ
آخر چرا از پشت سر ذبحت نمودند
ای کشته ی افتاده در صحرا بُنَیَّ
شیب الخضیبت را بنازم ای عزیزم
با این حنا شد صورتت زیبا بُنَیَّ
آبت ندادند و به حرفت خنده کردند
گفتی که باشد مادرت زهرا بُنَیَّ ؟
گفتی زن خولی برایت گریه کرده
حتی به او هم می کنم اعطا بُنَیَّ
@marsieha
#شام_غریبان
گفتم اگر سرت نبود پیکر تو هست
مادر اگر که نیست ولی خواهر تو هست
اما چه پیکری که چه راحت بلند شد
دیدم که عضوهات به یک نقطه بند شد
روی زمین به فاصله افتاده پیکرت
حتما به دست حرمله افتاده پیکرت
صحبت به سمت نیزه کنم یا به قتله گاه
رویم کدام سوی کنم شاه بی سپاه
تا صبح روی خاک پر از رد پا شوی
ترسم که با نسیم سحر جا به جا شوی
حلق تو را همینکه سر نیزه دوختند
قیمت گذاشتند و پس از ان فروختند
دعوا سر تو شدت سختی گرفته است
ما بینشان رقابت سختی گرفته است
معلوم میشود چقدر بد شکسته ای
از نیزه ای به نیزه دیگر نشسته ای
آواز سنگ هر چقدر رنج اور است
اما صدای نعلِ نویِ اسب بدتر است
ترکیب عضوهای تو را بخش میکنند
این اسب ها حسینِ مرا پخش میکنند
@marsieha
#شام_غریبان
آنقدر تشنه ماند که آب از سرش گذشت
با چکمه یک نفر ز روی پیکرش گذشت
وقتی برادرم به زمین خورد ای خدا
افتادم و سرم به زمین خورد ای خدا
ناله زدم که ای پسر مادرم بیا
هفتاد و دومین تلفات حرم بیا
پاشو بیا حسین که دارند میرسند
از دور چند اسب سوارند میرسند
اصلاً چرا غم علی اکبر تو را نکشت؟
تیر آنقدر زدند شدی مثل خارپشت
از هولِ جایزه چقدر دستپاچه بود
سر را برید و جای سرت خنجرش گذاشت
@marsieha
#شام_غریبان
چون زخم های روی تنت گریه ام گرفت
از پیـرهن نداشتنت گریه ام گرفت
با دیده هـای سـرخِ جگر مثل مـادرم
هنگام دست و پا زدنت گریه ام گرفت
جایی برای بـوسه برادر نیافتم
از نیزه هـای در بدنت گریه ام گرفت
تا دیدم آن سواره ولگرد نیزه دار
بر تن نموده پیرهنت گریه ام گرفت
وقتی شنیدم از پسرت ای امام اشک
یک بوریا شده کفنت گریه ام گرفت
@marsieha
#امام_حسین
#عصر_عاشورا
#گودی_قتلگاه
🌴🌴عمر سعد دستور بریدن سرها از بدن ها را می دهد 🌴🌴
🔷🔷🔷إنَّ عُمَرَ بنَ سَعدٍ لَعَنَهُ اللّهُ بَعَثَ بِرَأسِ الحُسَينِ عَلَيهِ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ في ذلِكَ اليَومِ وهُوَ يَومُ عاشوراءَ، مَعَ خَولِيِّ بنِ يَزيدَ الأَصبَحِيِّ وحُمَيدِ بنِ مُسلِمٍ الأَزدِيِّ إلى عُبَيدِ اللّهِ بنِ زِيادٍ، و أمَرَ بِرُؤوسِ الباقينَ مِن أصحابِهِ و أهلِ بَيتِهِ فَقُطِّعَت، وسُرِّحَ بِها مَعَ شِمرِ بنِ ذِي الجَوشَنِ لَعَنَهُ اللّهُ وقَيسِ بنِ الأَشعَثِ وعَمرِو بنِ الحَجّاجِ، فَأَقبَلوا بِها حَتّى قَدِمُوا الكوفَةَ.
و أقامَ ابنُ سَعدٍ بَقِيَّةَ يَومِهِ وَاليَومَ الثّانِيَ إلى زَوالِ الشَّمسِ، ثُمَّ رَحَلَ بِمَن تَخَلَّفَ مِن عِيالِ الحُسَينِ عليه السلام، وحَمَلَ نِساءَهُ عَلى أحلاس أقتابِ الجِمالِ بِغَيرِ وِطاءِ ولا غِطاءٍ، مُكَشَّفاتِ الوُجوهِ بَينَ الأَعداءِ، وهُنَّ وَدائِعُ خَيرِ الأَنبِياءِ، وساقوهُنَّ كَما يُساقُ سَبيُ التُّركِ وَالرّومِ في أسرِ المَصائِبِ وَالهُمومِ، وللّهِ دَرُّ القائِلِ:
يُصَلّى عَلَى المَبعوثِ مِن آلِ هاشِمٍ
ويُغزى بَنوهُ إنَّ ذا لَعَجيب
🔶🔶🔶عمر بن سعد كه خدا، لعتنش كند، سرِ حسين عليه السلام را كه بر او درود و سلام باد در همان روز عاشورا، همراه خولى بن يزيد اصبَحى و حُمَيد بن مسلم ازْدى به سوى عبيد اللّه بن زياد، روانه كرد. او فرمان داد تا سرِ بقيّه ياران و خاندان حسين عليه السلام را از تن، جدا كنند و آنها به وسيله شمر بن ذى الجوشن كه خدا، لعنتش كند و قيس بن اشعث و عمرو بن حَجّاج، روانه شدند. آنان، سرها را آوردند تا به كوفه رسيدند.
ابن سعد، بقيّه روز عاشورا و تا ظهر روز بعد را توقّف كرد و سپس با بازماندگان خانواده حسين عليه السلام حركت نمود و همسران امام عليه السلام را بر پارچهاى روى تخته و بر كوهانِ شتران بىجهاز و بىپوشش نشاند و با سرِ برهنه ميان دشمنان حركت داد، در حالى كه آنان، امانت بهترينِ پيامبران بودند، و آنان را به سانِ اسيران ترك و روم، در بند غم و مصيبت راندند و چه خوبْ گفته است:
بر پيامبرِ برانگيخته از ميان بنى هاشم، درود مىفرستند
و با پسر او می جنگند. چه شگفت است اين!
📚لهوف سید بن طاووس ص۱۸۹
@marsieha
#امام_حسین
#گودی_قتلگاه
🌴مواجهه اهل حرم هنگام عبور از گودال قتلگاه🌴
🔷🔷🔷أذَّنَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ بِالنّاسِ فِي الرَّحيلِ إلَى الكوفَةِ، وحَمَلَ بَناتِ الحُسَينِ عليه السلام و أخَواتِهِ وعَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام وذَرارِيَّهُم، فَلَمّا مَرّوا بِجُثَّةِ الحُسَينِ عليه السلام وجُثَثِ أصحابِهِ، صاحَتِ النِّساءُ ولَطَمنَ وُجوهَهُنَّ، وصاحَت زَينَبُ عليها السلام: يا مُحَمّداه، صَلّى عَلَيكَ مَليكُ السَّماءِ،
هذا حُسَينٌ بِالعَراءِ،
مُزَمَّلٌ بِالدِّماءِ،
مُعَفَّرٌ بِالتُّرابِ،
مُقَطَّعُ الأَعضاءِ،
يا مُحَمَّداه! بَناتُكَ فِي العَسكَرِ سَبايا، وذُرِّيَّتُكَ قَتلى تَسفي عَلَيهِمُ الصَّبا، هذَا ابنُكَ مَحزُوزُ الرَّأسِ مِنَ القَفا،
لا هُوَ غائِبٌ فَيُرجى ولا جَريحٌ فَيُداوى.
وما زالَت تَقولُ هذَا القَولَ، حَتّى أبكَت وَاللّهِ كُلَّ صَديقٍ وعَدُوٍّ، وحَتّى رَأَينا دُموعَ الخَيلِ تَنحَدِرُ عَلى حَوافِرِهاوعَدُوٍّ.
🔶🔶🔶 به نقل از حُمَيد بن مسلم: عمر بن سعد به لشكر، اعلان حركت به كوفه داد و دختران و خواهران حسين عليه السلام و زين العابدين عليه السلام و فرزندان آنان را با خود برد. هنگامى كه آنان به پيكر حسين عليه السلام و پيكرهاى ياران او رسيدند، زنان صيحه زدند و صورت هايشان را خراشيدند و زينب عليها السلام فرياد كشيد: «وا محمّدا! فرمانرواى آسمان، بر تو درود فرستد! اين، حسين است كه در صحرا افتاده و در خونْ تپيده و خاكآلود و دست و پا بُريده است. وا محمّدا! دخترانت ميان لشكر، اسير گشتهاند و فرزندانت كشته شدهاند و باد صبا بر آنها مىوزد. اين، پسر توست، با سرِ بريده از قَفا! نه گمشدهاى است كه به بازگشتش اميد باشد، و نه زخمى است كه مداوايش كنند».
زينب عليها السلام، پيوسته اين سخن را مىگفت تا اين كه به خدا سوگند، هر دوست و دشمنى را گرياند و حتّى اشك سپاهيان را ديديم كه بر سُم اسبانشان فرو مىريزد.
📚مقتل الحسين للخوارزمي ج ۲ ص۳۹
@marsieha
#امام_حسین
#گودی_قتلگاه
🌴🌴 کلام بی بی زینب هنگام عبور از گودال قتلگاه 🌴🌴
🔷🔷🔷في ذِكرِ مَقتَلِ الإِمامِ عليه السلام و أهلِ بَيتِهِ: أخرَجُوا النِّساءَ مِنَ الخَيمَةِ و أشعَلوا فيهَا النّارَ، فَخَرَجنَ حَواسِرَ مُسَلَّباتٍ حافِياتٍ باكِياتٍ، يَمشينَ سَبايا في أسرِ الذِّلَّةِ، وقُلنَ: بِحَقِّ اللّهِ إلّا ما مَرَرتُم بِنا عَلى مَصرَعِ الحُسَينِ. فَلَمّا نَظَرَتِ النِّسوَةُ إلَى القَتلى صِحنَ وضَرَبنَ وُجوهَهُنَّ.
قالَ [الرّاوي]: فَوَاللّهِ لا أنسى زَينَبَ ابنَةَ عَلِيٍّ وهِيَ تَندُبُ الحُسَينَ عليه السلام، وتُنادي بِصَوتٍ حَزينٍ وقَلبٍ كَئيبٍ: وا مُحَمَّداه، صَلّى عَلَيكَ مَليكُ السَّماءِ، هذا حُسَينٌ بِالعَراءِ، مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ، مُقَطَّعُ الأَعضاءِ، وا ثُكلاه، وبَناتُكَ سَبایا، إلَى اللّهِ المُشتَكى، وإلى مُحَمَّدٍ المُصطَفى، وإلى عَلِيٍّ المُرتَضى، وإلى فاطِمَةَ الزَّهراءِ، وإلى حَمزَةَ سَيِّدِ الشُّهَداءِ.
وا مُحَمَّداه، وهذا حُسَينٌ بِالعَراءِ، تَسفي عَلَيهِ ريحُ الصَّبا، قَتيلُ أولادِ البَغايا. وا حُزناه، وا كَرباه عَلَيكَ يا أبا عَبدِ اللّهِ، اليَومَ ماتَ جَدّي رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله. يا أصحابَ مُحَمَّدٍ، هؤُلاءِ ذُرِّيَّةُ المُصطَفى يُساقونَ سَوقَ السَّبايا.
وفي بَعضِ الرِّواياتِ: وا مُحَمَّداه، بَناتُكَ سَبايا، وذُرِّيَّتُكَ مُقَتَّلَةٌ تَسفي عَلَيهِم ريحُ الصَّبا، وهذا حُسَينٌ مَحزوزُ الرَّأسِ مِنَ القَفا، مَسلوبُ العِمامَةِ وَالرِّداءِ.
بِأَبي مَن أضحى عَسكَرُهُ في يَومِ الإِثنَينِ نَهبا،
بِأَبي مَن فُسطاطُهُ مُقَطَّعُ العُرى،
بِأَبي مَن لا غائِبٌ فَيُرتَجى، ولا جَريحٌ فَيُداوى،
بِأَبي مَن نَفسي لَهُ الفِداءُ،
بِأَبي المَهمومُ حَتّى قَضى،
بِأَبي العَطشانُ حَتّى مَضى،
بِأَبي مَن يَقطُرُ شَيبُهُ بِالدِّماءِ، بِأَبي مَن جَدُّهُ رَسولُ إلهِ السَّماءِ،
بِأَبي مَن هُوَ سِبطُ نَبِيِّ الهُدى ....
قالَ الرّاوي: فَأَبكَت وَاللّهِ كُلَّ عَدُوٍّ وصَديقٍ.
ثُمَّ إنَّ سُكَينَةَ اعتَنَقَت جَسَدَ الحُسَينِ عليه السلام، فَاجتَمَعَ عِدَّةٌ مِنَ الأَعرابِ حَتّى جَرّوها عَنه.
🔶🔶🔶در يادكرد كشته شدن امام حسين عليه السلام و خاندانش: زنان را از خيمه ها بيرون كردند و خيمه ها را به آتش كشيدند. زنان، سرْبرهنه و بى چادر و پابرهنه و گريان، بيرون دويدند و به سانِ اسيران در بند و خوار، راه مىرفتند و مىگفتند: شما را به خدا، ما را بر قتلگاه حسين، عبور دهيد!
و هنگامى كه نگاه زنان به كشتگان افتاد، صيحه كشيدند و بر صورت خود زدند.
راوى مىگويد: به خدا سوگند، زينب، دختر على را فراموش نمىكنم كه بر حسين عليه السلام ناله می زد و با آوايى اندوهناك و دلى غمين می گفت: «وا محمّدا! فرمانرواى آسمان، بر تو درود بفرستد! اين، حسين است كه به صحرا افتاده و در خونْ خفته و دست و پا بُريده است. واى [بر منِ مصيبت زده] كه دخترانت اسيرند! به خدا شِكوه مىبرم و نيز به محمّدِ مصطفى و علىِ مرتضى و فاطمه زهرا و حمزه سيّد الشهدا.
وا محمّدا! اين، حسين است كه در صحرا افتاده و باد صبا بر او مىوزد؛ كُشته شده به دست حرامزادگان! واى از غم و رنج تو، اى ابا عبد اللّه! امروز، جدّم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در گذشت. اى ياران محمّد! اينان، فرزندان محمّدِ مصطفايند كه آنان را به سان اسيران مىرانند».
و در برخى نقلها [آمده است كه گفت]: «وا محمّدا! دخترانت اسير گشته اند،
فرزندانت قطعه قطعه شده اند و باد صبا بر آنان مىوزد.
اين، حسينِ سر بُريده از پشت است، بى عمامه و رَدا .
پدرم فداى آن كه لشكرش روز دوشنبه به تاراج رفت!
پدرم فداى آن كه طنابهاى خيمه اش را گُسستند!
پدرم فداى آن كه نه ناپيداست، تا به پيدا شدنش اميد رود، و نه زخمى است تا مداوايش كنند!
پدرم فداى آن كه جانم به قربان اوست!
پدرم فداى آن كه غمگين بود و به همان حال، جان داد!
پدرم فداى آن كه تشنه کام ماند تا آن كه از دنيا رفت!
پدرم فداى آن كه خون از موى سپيدش مىچكيد!
پدرم فداى كسى كه نيايَش، فرستاده خداى آسمان بود!
پدرم فداى كسى كه نوه پيامبرِ هدايت بود! ...».
به خدا سوگند، [زينب عليها السلام] هر دشمن و دوستى را گرياند.
آن گاه سكينه، پيكر [پدرش] حسين عليه السلام را در آغوش گرفت. گروهى از باديه نشينان، گرد آمدند و او را از حسين، جدا كردند.
📚لهوف سید بن طاووس ص۱۸۰
@marsieha
#امام_حسین
#گودی_قتلگاه
🌴اشعار امام حسین با دخترش سکینه بعد از شهارت🌴
قالَت سُكَينَةُ [بِنتُ الحُسَينِ عليه السلام]: لَمّا قُتِلَ الحُسَينُ عليه السلام، اعتَنَقتُهُ فَاغمِيَ عَلَيَّ، فَسَمِعتُهُ يَقولُ:
شيعَتي ما إن شَرِبتُم رَيَّ عَذبٍ فَاذكُروني
أو سَمِعتُم بِغَريبٍ أو شَهيدٍ فَاندُبوني
فَقامَت مَرعوبَةً قَد قَرِحَت مَآقيها، وهِيَ تَلطِمُ عَلى خَدَّيها، وإذا بِهاتِفٍ يَقولُ:
بَكَتِ الأَرضُ وَالسَّماءُ عَلَيهِ
بِدُموعٍ غَزيرَةٍ ودِماءِ
تَبكِيانِ المَقتولَ في كَربَلاءَ
بَينَ غَوغاءِ امَّةٍ أدعِياءِ
مُنِعَ الماءَ وهُوَ عَنهُ قَريبٌ
عَينُ ابكي المَمنوعَ شُربَ الماء
🔶🔶🔶سَكينه، دختر حسين عليه السلام، گفت: هنگامى كه حسين عليه السلام كشته شد، به گردن او آويختم و بيهوش شدم و شنيدم كه مىگفت:
«پيروان من! هر گاه از آب گوارا سيراب شديد يا در باره غريب يا شهيدى چيزى شنيديد، بر من ناله كنيد».
سكينه، بيمناك و با صورت و بينىِ زخمى برخاست، در حالى كه گونههايش را مىخراشيد و [شنيد] هاتفى مىگويد:
زمين و آسمان بر او گريستند
با اشكهاى روان و با [سِرشك] خون.
آن دو بر كشته كربلا گريستند
در هياهوى مردمان پُرمدّعا.
آب را در كناره رود، از او دريغ كردند.
اى چشم! بر او گريه كن كه او را از خوردن آب، باز داشتند.
📚المصباح للكفعمي ص ۹۶۷
@marsieha