#امام_حسین
آن دم بریدم من از حسین دل
کآمد به مقتل، شمر سیه دل
او میدوید و من میدویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او مینشست و من مینشستم
او روی سینه من در مقابل
او میکشید و من میکشیدم
او از کمر تیغ من آه باطل
او میبرید و من میبریدم
او از حسین سر من غیر از او دل
@marsieha
#امام_حسین
#مقتل
🌴🌴سنان سر از بدن امام جدا میکند 🌴🌴
🔷🔷🔷عن جعفر بن محمّد بن عليّ بن الحسين عن أبيه عن جدّه [زين العابدين] عليهم السلام: ثُمَّ خَرَّ [الحُسَينُ عليه السلام] عَلى خَدِّهِ الأَيسَرِ صَريعا، و أقبَلَ عَدُوُّ اللّهِ سِنانُ بنُ أنَسٍ الإِيادِيُّ وشِمرُ بنُ ذِي الجَوشَنِ العامِرِيُّ لَعَنَهُمَا اللّهُ، في رِجالٍ مِن أهلِ الشّامِ حَتّى وَقَفوا عَلى رَأسِ الحُسَينِ عليه السلام.
فَقالَ بَعضُهُم لِبَعضٍ: ما تَنتَظِرونَ؟ أريحُوا الرَّجُلَ. فَنَزَلَ سِنانُ بنُ أنَسٍ الإِيادِيُّ لَعَنَهُ اللّهُ و أخَذَ بِلِحيَةِ الحُسَينِ عليه السلام، وجَعَلَ يَضرِبُ بِالسَّيفِ في حَلقِهِ، وهُوَ يَقولُ: وَاللّهِ إنّي لَأَحتَزُّ رَأسَكَ، و أنَا أعلَمُ أنَّكَ ابنُ رَسولِ اللّهِ، وخَيرُ النّاسِ أبا وامّا!!!
🔶🔶🔶به نقل از عبد اللّه بن منصور، از امام صادق، از پدرش امام باقر، از امام زين العابدين عليهم السلام: سپس حسين عليه السلام با گونه چپش [به زمين] افتاد و دشمن خدا، سِنان بن انَس ايادى و شمر بن ذى الجوشن عامِرى كه خدا، لعنتشان كند، با مردانى از شاميان، پيش آمدند تا بر بالاى سرِ حسين عليه السلام ايستادند.
آنان به يكديگر گفتند: منتظر چه هستيد؟ او را راحت كنيد!
سِنان بن انَس ايادى كه خدا، لعنتش كند، فرود آمد و محاسن امام عليه السلام را گرفت و با شمشير، به گلوى او مىزد و مىگفت: به خدا سوگند، سرت را جدا مىكنم، با آن كه مىدانم كه تو، فرزند پيامبر خدايى و بهترين پدر و مادر را دارى!
📚الأمالي للصدوق: ص ۲۲۶
@marsieha
#امام_حسین
#عصر_عاشورا
#گودی_قتلگاه
خبری نیست از تو و کفنت
یوسف من کجاست پیرُهنت
یادگاری ز جنگ حک شده است
مُهری از سمِّ اسب روی تنت
تا خود حشر بر سنان لعنت
که فرو کرده نیزه در دهنت
پیرمردان ناتوان حتّی
با عصا می زدند بر بدنت
همه را سیاه می دیدی
به فدای نفس نفس زدنت
استخوان های سینه ی تو شکست
شمر وقتی که روی سینه نشست
آینه بودی و ترک خوردی
از همه بی هوا کتک خوردی
قتلگاهت نگو که غوغا بود
سر پیراهن تو دعوا بود
کاش مادر نبود در گودال
از بد روزگار امّا بود
🖋مهدی پورپاک
@marsieha
#امام_حسین
#عصر_عاشورا
#گودی_قتلگاه
در قتلگاهت آمدم و سر نداشتی
یک جای سالمی تو به پیکر نداشتی
دیدم تو را چه دیدنی ای پاره ی دلم
حتی لباس کهنه ای در بر نداشتی
جز روی حنجری که همه بوسه اش زدند
جایی برای بوسه ی خنجر نداشتی؟
زینب بمیرد این همه خونی نبیندت
خواهر شود فدای تو یاور نداشتی؟
ته مانده های پیرهنت هم ربوده شد
چیزی برای غارت لشکر نداشتی
ای وای سینه ی تو پر از جای پا شده
یکی دو تا که ارث ز مادر نداشتی
بی کس شدی ز پشت سرت نیزه خورده ای
حق می دهم حسین، برادر نداشتی
🖋رضا رسول زاده
@marsieha
#امام_حسین
#عصر_عاشورا
#گودی_قتلگاه
بگو چکار کنم تا تو را تکان ندهد
لباس های تنت را به این و آن ندهد
نشانده اند مرا در این قتلگه پایین
آهای شمر اذیت نکن بیا پایین
آهای شمر امام است و احترامش کن
چقدر پشت و رو یش می کنی تمامش کن
قبول كن كه شبيه حصير افتادي
قبول كن ته گودال گير افتادي
مخواه تا كه سر من به گريه بند شود
بگو چكار كنم از تنت بلند شود
بگو چه كار كنم آب را صدا نزني
بگو چه كار كنم تا كه دست و پا نزني
بگو چكار كنم از تو دست بردارند
براي پيكر تو يك لباس بگذارند
بگو چكار كنم بيش از اين تكان نخوري
بگو چكار كنم از سنان،سنان نخوري
بگو چكار كنم من؟ بگو چكار كنم؟
كنار شمر بمانم و يا فرار كنم؟
ميان گريه ي من اين سنان چه ميخندد
دهان باز تو را نيزه دار ميبندد
آهاي شمر عبا را كسي ربود برو
بيا النگوي من را بگير و زود برو
براي غارت پيراهنت بميرم من
چرا لباس ندارد تنت بميرم من
قرار نبود بيفتي و من نگاه كنم
و يا كه گريه به كوپال ذوالجناح كنم
مگر نبود مسلمان كه اينچنين زده اند
بلند مرتبه شاهِ مرا زمين زده اند
كمتر بر اين غريب بدون كفن بزن
اين ضربه ي دوازدهم را به من بزن
هر آنچه داشت رفت دگر جستجو نكن
اينقدر اين شهيد مرا زير و رو نكن
🖋علي اكبر لطيفيان
@marsieha
#امام_حسین
#عصر_عاشورا
#گودی_قتلگاه
تو را با خشكي ِ لب ذبح كردند
به پيش چشم زينب ذبح كردند
تورا با سُمِّ مركب زجر دادند
تورا چه نامرتب ذبح كردند
@marsieha
#امام_حسین
#عصر_عاشورا
#گودی_قتلگاه
به من نگوبرو از دورِ قتلگاه برو
به من اشاره مکن سوی خیمه گاه برو
شکسته گیّ من از دویدنم حاکی است
شبیه صورت تو موی خواهرت خاکی است
بگو چه کار کنم تا تو را خلاص کنم؟
به شمر رو بزنم یا که التماس کنم؟
بگو چه کار کنم دور خیمه صف نکشند؟
به زور نیزه تنت را به هر طرف نکشند
صدای خنده کوفی صدای خنده شمر
صدای بد دهنی کردن زننده شمر
صدای هلهله و بانگ طبل می آید
صدای تق تق تعویض نعل می آید
شبی اراذل و اوباش کوفه آمده اند
برای روسری پاره پاره آمده اند
کسی که گوشه ی گودال سنگ می انداخت
به روسری من از پشت چنگ می انداخت
وای از محاسن تو انگشت های شمر
وای از لب و دهان تو و جای پای شمر
گیسوی من فشرد، به کفِ ضربه های شمر
مثل تو نیزه خورده به من چکمه های شمر
🖋محمد جواد پرچمی
@marsieha
#امام_حسین
#عصر_عاشورا
#گودی_قتلگاه
شمر آماده بریدن شد
خنجر اما نمی بُرد ای داد
عاقبت با دوازده ضربه
سرِ شاه از تنش جدا افتاد
@marsieha
#امام_حسین
#عصر_عاشورا
#گودی_قتلگاه
🌴🌴عمر سعد دستور بریدن سرها از بدن ها را می دهد 🌴🌴
🔷🔷🔷إنَّ عُمَرَ بنَ سَعدٍ لَعَنَهُ اللّهُ بَعَثَ بِرَأسِ الحُسَينِ عَلَيهِ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ في ذلِكَ اليَومِ وهُوَ يَومُ عاشوراءَ، مَعَ خَولِيِّ بنِ يَزيدَ الأَصبَحِيِّ وحُمَيدِ بنِ مُسلِمٍ الأَزدِيِّ إلى عُبَيدِ اللّهِ بنِ زِيادٍ، و أمَرَ بِرُؤوسِ الباقينَ مِن أصحابِهِ و أهلِ بَيتِهِ فَقُطِّعَت، وسُرِّحَ بِها مَعَ شِمرِ بنِ ذِي الجَوشَنِ لَعَنَهُ اللّهُ وقَيسِ بنِ الأَشعَثِ وعَمرِو بنِ الحَجّاجِ، فَأَقبَلوا بِها حَتّى قَدِمُوا الكوفَةَ.
و أقامَ ابنُ سَعدٍ بَقِيَّةَ يَومِهِ وَاليَومَ الثّانِيَ إلى زَوالِ الشَّمسِ، ثُمَّ رَحَلَ بِمَن تَخَلَّفَ مِن عِيالِ الحُسَينِ عليه السلام، وحَمَلَ نِساءَهُ عَلى أحلاس أقتابِ الجِمالِ بِغَيرِ وِطاءِ ولا غِطاءٍ، مُكَشَّفاتِ الوُجوهِ بَينَ الأَعداءِ، وهُنَّ وَدائِعُ خَيرِ الأَنبِياءِ، وساقوهُنَّ كَما يُساقُ سَبيُ التُّركِ وَالرّومِ في أسرِ المَصائِبِ وَالهُمومِ، وللّهِ دَرُّ القائِلِ:
يُصَلّى عَلَى المَبعوثِ مِن آلِ هاشِمٍ
ويُغزى بَنوهُ إنَّ ذا لَعَجيب
🔶🔶🔶عمر بن سعد كه خدا، لعتنش كند، سرِ حسين عليه السلام را كه بر او درود و سلام باد در همان روز عاشورا، همراه خولى بن يزيد اصبَحى و حُمَيد بن مسلم ازْدى به سوى عبيد اللّه بن زياد، روانه كرد. او فرمان داد تا سرِ بقيّه ياران و خاندان حسين عليه السلام را از تن، جدا كنند و آنها به وسيله شمر بن ذى الجوشن كه خدا، لعنتش كند و قيس بن اشعث و عمرو بن حَجّاج، روانه شدند. آنان، سرها را آوردند تا به كوفه رسيدند.
ابن سعد، بقيّه روز عاشورا و تا ظهر روز بعد را توقّف كرد و سپس با بازماندگان خانواده حسين عليه السلام حركت نمود و همسران امام عليه السلام را بر پارچهاى روى تخته و بر كوهانِ شتران بىجهاز و بىپوشش نشاند و با سرِ برهنه ميان دشمنان حركت داد، در حالى كه آنان، امانت بهترينِ پيامبران بودند، و آنان را به سانِ اسيران ترك و روم، در بند غم و مصيبت راندند و چه خوبْ گفته است:
بر پيامبرِ برانگيخته از ميان بنى هاشم، درود مىفرستند
و با پسر او می جنگند. چه شگفت است اين!
📚لهوف سید بن طاووس ص۱۸۹
@marsieha
#امام_حسین
#گودی_قتلگاه
🌴مواجهه اهل حرم هنگام عبور از گودال قتلگاه🌴
🔷🔷🔷أذَّنَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ بِالنّاسِ فِي الرَّحيلِ إلَى الكوفَةِ، وحَمَلَ بَناتِ الحُسَينِ عليه السلام و أخَواتِهِ وعَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام وذَرارِيَّهُم، فَلَمّا مَرّوا بِجُثَّةِ الحُسَينِ عليه السلام وجُثَثِ أصحابِهِ، صاحَتِ النِّساءُ ولَطَمنَ وُجوهَهُنَّ، وصاحَت زَينَبُ عليها السلام: يا مُحَمّداه، صَلّى عَلَيكَ مَليكُ السَّماءِ،
هذا حُسَينٌ بِالعَراءِ،
مُزَمَّلٌ بِالدِّماءِ،
مُعَفَّرٌ بِالتُّرابِ،
مُقَطَّعُ الأَعضاءِ،
يا مُحَمَّداه! بَناتُكَ فِي العَسكَرِ سَبايا، وذُرِّيَّتُكَ قَتلى تَسفي عَلَيهِمُ الصَّبا، هذَا ابنُكَ مَحزُوزُ الرَّأسِ مِنَ القَفا،
لا هُوَ غائِبٌ فَيُرجى ولا جَريحٌ فَيُداوى.
وما زالَت تَقولُ هذَا القَولَ، حَتّى أبكَت وَاللّهِ كُلَّ صَديقٍ وعَدُوٍّ، وحَتّى رَأَينا دُموعَ الخَيلِ تَنحَدِرُ عَلى حَوافِرِهاوعَدُوٍّ.
🔶🔶🔶 به نقل از حُمَيد بن مسلم: عمر بن سعد به لشكر، اعلان حركت به كوفه داد و دختران و خواهران حسين عليه السلام و زين العابدين عليه السلام و فرزندان آنان را با خود برد. هنگامى كه آنان به پيكر حسين عليه السلام و پيكرهاى ياران او رسيدند، زنان صيحه زدند و صورت هايشان را خراشيدند و زينب عليها السلام فرياد كشيد: «وا محمّدا! فرمانرواى آسمان، بر تو درود فرستد! اين، حسين است كه در صحرا افتاده و در خونْ تپيده و خاكآلود و دست و پا بُريده است. وا محمّدا! دخترانت ميان لشكر، اسير گشتهاند و فرزندانت كشته شدهاند و باد صبا بر آنها مىوزد. اين، پسر توست، با سرِ بريده از قَفا! نه گمشدهاى است كه به بازگشتش اميد باشد، و نه زخمى است كه مداوايش كنند».
زينب عليها السلام، پيوسته اين سخن را مىگفت تا اين كه به خدا سوگند، هر دوست و دشمنى را گرياند و حتّى اشك سپاهيان را ديديم كه بر سُم اسبانشان فرو مىريزد.
📚مقتل الحسين للخوارزمي ج ۲ ص۳۹
@marsieha
#امام_حسین
#گودی_قتلگاه
🌴🌴 کلام بی بی زینب هنگام عبور از گودال قتلگاه 🌴🌴
🔷🔷🔷في ذِكرِ مَقتَلِ الإِمامِ عليه السلام و أهلِ بَيتِهِ: أخرَجُوا النِّساءَ مِنَ الخَيمَةِ و أشعَلوا فيهَا النّارَ، فَخَرَجنَ حَواسِرَ مُسَلَّباتٍ حافِياتٍ باكِياتٍ، يَمشينَ سَبايا في أسرِ الذِّلَّةِ، وقُلنَ: بِحَقِّ اللّهِ إلّا ما مَرَرتُم بِنا عَلى مَصرَعِ الحُسَينِ. فَلَمّا نَظَرَتِ النِّسوَةُ إلَى القَتلى صِحنَ وضَرَبنَ وُجوهَهُنَّ.
قالَ [الرّاوي]: فَوَاللّهِ لا أنسى زَينَبَ ابنَةَ عَلِيٍّ وهِيَ تَندُبُ الحُسَينَ عليه السلام، وتُنادي بِصَوتٍ حَزينٍ وقَلبٍ كَئيبٍ: وا مُحَمَّداه، صَلّى عَلَيكَ مَليكُ السَّماءِ، هذا حُسَينٌ بِالعَراءِ، مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ، مُقَطَّعُ الأَعضاءِ، وا ثُكلاه، وبَناتُكَ سَبایا، إلَى اللّهِ المُشتَكى، وإلى مُحَمَّدٍ المُصطَفى، وإلى عَلِيٍّ المُرتَضى، وإلى فاطِمَةَ الزَّهراءِ، وإلى حَمزَةَ سَيِّدِ الشُّهَداءِ.
وا مُحَمَّداه، وهذا حُسَينٌ بِالعَراءِ، تَسفي عَلَيهِ ريحُ الصَّبا، قَتيلُ أولادِ البَغايا. وا حُزناه، وا كَرباه عَلَيكَ يا أبا عَبدِ اللّهِ، اليَومَ ماتَ جَدّي رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله. يا أصحابَ مُحَمَّدٍ، هؤُلاءِ ذُرِّيَّةُ المُصطَفى يُساقونَ سَوقَ السَّبايا.
وفي بَعضِ الرِّواياتِ: وا مُحَمَّداه، بَناتُكَ سَبايا، وذُرِّيَّتُكَ مُقَتَّلَةٌ تَسفي عَلَيهِم ريحُ الصَّبا، وهذا حُسَينٌ مَحزوزُ الرَّأسِ مِنَ القَفا، مَسلوبُ العِمامَةِ وَالرِّداءِ.
بِأَبي مَن أضحى عَسكَرُهُ في يَومِ الإِثنَينِ نَهبا،
بِأَبي مَن فُسطاطُهُ مُقَطَّعُ العُرى،
بِأَبي مَن لا غائِبٌ فَيُرتَجى، ولا جَريحٌ فَيُداوى،
بِأَبي مَن نَفسي لَهُ الفِداءُ،
بِأَبي المَهمومُ حَتّى قَضى،
بِأَبي العَطشانُ حَتّى مَضى،
بِأَبي مَن يَقطُرُ شَيبُهُ بِالدِّماءِ، بِأَبي مَن جَدُّهُ رَسولُ إلهِ السَّماءِ،
بِأَبي مَن هُوَ سِبطُ نَبِيِّ الهُدى ....
قالَ الرّاوي: فَأَبكَت وَاللّهِ كُلَّ عَدُوٍّ وصَديقٍ.
ثُمَّ إنَّ سُكَينَةَ اعتَنَقَت جَسَدَ الحُسَينِ عليه السلام، فَاجتَمَعَ عِدَّةٌ مِنَ الأَعرابِ حَتّى جَرّوها عَنه.
🔶🔶🔶در يادكرد كشته شدن امام حسين عليه السلام و خاندانش: زنان را از خيمه ها بيرون كردند و خيمه ها را به آتش كشيدند. زنان، سرْبرهنه و بى چادر و پابرهنه و گريان، بيرون دويدند و به سانِ اسيران در بند و خوار، راه مىرفتند و مىگفتند: شما را به خدا، ما را بر قتلگاه حسين، عبور دهيد!
و هنگامى كه نگاه زنان به كشتگان افتاد، صيحه كشيدند و بر صورت خود زدند.
راوى مىگويد: به خدا سوگند، زينب، دختر على را فراموش نمىكنم كه بر حسين عليه السلام ناله می زد و با آوايى اندوهناك و دلى غمين می گفت: «وا محمّدا! فرمانرواى آسمان، بر تو درود بفرستد! اين، حسين است كه به صحرا افتاده و در خونْ خفته و دست و پا بُريده است. واى [بر منِ مصيبت زده] كه دخترانت اسيرند! به خدا شِكوه مىبرم و نيز به محمّدِ مصطفى و علىِ مرتضى و فاطمه زهرا و حمزه سيّد الشهدا.
وا محمّدا! اين، حسين است كه در صحرا افتاده و باد صبا بر او مىوزد؛ كُشته شده به دست حرامزادگان! واى از غم و رنج تو، اى ابا عبد اللّه! امروز، جدّم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در گذشت. اى ياران محمّد! اينان، فرزندان محمّدِ مصطفايند كه آنان را به سان اسيران مىرانند».
و در برخى نقلها [آمده است كه گفت]: «وا محمّدا! دخترانت اسير گشته اند،
فرزندانت قطعه قطعه شده اند و باد صبا بر آنان مىوزد.
اين، حسينِ سر بُريده از پشت است، بى عمامه و رَدا .
پدرم فداى آن كه لشكرش روز دوشنبه به تاراج رفت!
پدرم فداى آن كه طنابهاى خيمه اش را گُسستند!
پدرم فداى آن كه نه ناپيداست، تا به پيدا شدنش اميد رود، و نه زخمى است تا مداوايش كنند!
پدرم فداى آن كه جانم به قربان اوست!
پدرم فداى آن كه غمگين بود و به همان حال، جان داد!
پدرم فداى آن كه تشنه کام ماند تا آن كه از دنيا رفت!
پدرم فداى آن كه خون از موى سپيدش مىچكيد!
پدرم فداى كسى كه نيايَش، فرستاده خداى آسمان بود!
پدرم فداى كسى كه نوه پيامبرِ هدايت بود! ...».
به خدا سوگند، [زينب عليها السلام] هر دشمن و دوستى را گرياند.
آن گاه سكينه، پيكر [پدرش] حسين عليه السلام را در آغوش گرفت. گروهى از باديه نشينان، گرد آمدند و او را از حسين، جدا كردند.
📚لهوف سید بن طاووس ص۱۸۰
@marsieha
#امام_حسین
#گودی_قتلگاه
🌴اشعار امام حسین با دخترش سکینه بعد از شهارت🌴
قالَت سُكَينَةُ [بِنتُ الحُسَينِ عليه السلام]: لَمّا قُتِلَ الحُسَينُ عليه السلام، اعتَنَقتُهُ فَاغمِيَ عَلَيَّ، فَسَمِعتُهُ يَقولُ:
شيعَتي ما إن شَرِبتُم رَيَّ عَذبٍ فَاذكُروني
أو سَمِعتُم بِغَريبٍ أو شَهيدٍ فَاندُبوني
فَقامَت مَرعوبَةً قَد قَرِحَت مَآقيها، وهِيَ تَلطِمُ عَلى خَدَّيها، وإذا بِهاتِفٍ يَقولُ:
بَكَتِ الأَرضُ وَالسَّماءُ عَلَيهِ
بِدُموعٍ غَزيرَةٍ ودِماءِ
تَبكِيانِ المَقتولَ في كَربَلاءَ
بَينَ غَوغاءِ امَّةٍ أدعِياءِ
مُنِعَ الماءَ وهُوَ عَنهُ قَريبٌ
عَينُ ابكي المَمنوعَ شُربَ الماء
🔶🔶🔶سَكينه، دختر حسين عليه السلام، گفت: هنگامى كه حسين عليه السلام كشته شد، به گردن او آويختم و بيهوش شدم و شنيدم كه مىگفت:
«پيروان من! هر گاه از آب گوارا سيراب شديد يا در باره غريب يا شهيدى چيزى شنيديد، بر من ناله كنيد».
سكينه، بيمناك و با صورت و بينىِ زخمى برخاست، در حالى كه گونههايش را مىخراشيد و [شنيد] هاتفى مىگويد:
زمين و آسمان بر او گريستند
با اشكهاى روان و با [سِرشك] خون.
آن دو بر كشته كربلا گريستند
در هياهوى مردمان پُرمدّعا.
آب را در كناره رود، از او دريغ كردند.
اى چشم! بر او گريه كن كه او را از خوردن آب، باز داشتند.
📚المصباح للكفعمي ص ۹۶۷
@marsieha