قال امام علے"ع" :
بہ راستے کہ آسایش در #گمنامے است :)🍃
📚غررالحکم حدیث۳۳۷۵
🌱|@martyr_314
امامصادق"ع" فرمودھاند:
ایمان خود را قبل از ظهور تڪمیل ڪنید
چون در لحظاتِ ظهور ایمانها بھ سختے
مورد امتحان و ابتلاء قرار مےگیرند..!»
منبع: کتاب کافے
🌱|@martyr_314
شـھادت
فقطجنگنیست..!
اگـھبھشمعتقدباشـے،قطعاشھیدمیشـے :)♥️
🌱|@martyr_314
#شهیدانہ
بعضیا میگن:
اصن رفاقت با "شُهــــــدا"چه معنـی میده؟!
چرا بایـد رفیق شهـــید انتخاب ڪنیـم؟!
باید عرض ڪنم خدمتشون ڪه..
زغالهای خاموشرو ڪنار زغالهاۍ روشن مۍگذارند تا روشن بشه؛چون همنشینۍ اثر داره
پس رفیقۍ رو انتخاب ڪنید ڪه به شما انرژی و معنویت ببخشه👌🏻
و چه رفیقۍ بهتـر از "شُهــــــــــدا"
#شهید_محمدرضا_الوانی
🌱|@martyr_314
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
عطر همسرم را در زندگیَم
حس مےکنم!💕
وقتے سر مزارش مےروم
یاد حرفهاش میُفتم!💔
کہ میگفت:
-تو بزرگترین
سرمایہے زندگےِ من هستے!😇
-اگر میشد تو را هم باخودم
سرکار مےبُردم
-بزرگترین رنج و غم من
این ماموریت هایے است
کہ باید بدونِ شما بروم😔
الان کہ پیش من نیست
کاسہی آب براےِ بدرقہاش
کہ چیزی نیست
پشت سرش آب شدم کہ برگردد🙃
همسر#شهید_علی_شاهسنایی
🌱|@martyr_314
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
یوسف بعد از مدتها خرید کرده بود. بهم گفت: خانوم! ناهار مرغ درست میکنی؟ هنوز آشپزی بلد نبودم. اما دل رو زدم به دریا و گفتم: چشم… مرغ رو خوب شستم و انداختم توی روغن. سرخ و سیاه شده بود که آوردمش سرِ سفره.
یوسف مشغول خوردن شد. مرغ رو به دندون گرفته بود و باهاش کلنجار می رفت. مرغ مثلِ سنگ شده بود و کنده نمی شد. تازه فهمیدم قبل از سرخ کردن باید آبپزش می کردم. کلی خجالت کشیدم. اما یوسف می خندید و می گفت: فدای سرت خانوم!
📚 کتاب ۳۶۵خاطره برای ۳۶۵ روز، صفحه۵۷
#شهید_یوسف_سجودی
🌱|@martyr_314