eitaa logo
「شَهیدِگُمنام」🇵🇸
4هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
393 ویدیو
1 فایل
پِلاک را از گَردنت دَرآوردی گُفت: از کُجا تو را بِشناسَند..؟! گُفتی: آنکه باید بِشناسد،میشِناسَد... :)🌿 🎈۱۳۹۸/۲/۵ 🌱| 4k→4.1k کانالمون در تلگرام... :)💖 Telegram.me/martyr_314 پل ارتباطی ما با شما... :)🌱 @
مشاهده در ایتا
دانلود
میگفت: دو جعبه سیب و پرتقال آوردیم تو چادر و سریع پشت لباس ها قایم کردیم ؛ آقا مهدی که اومد گفت اینا چیه؟ گفتیم: میوه است! گفت: میدونم میوه است اینجا چیکار میکنه؟ از تدارکات برداشتین؟! می‌برید سر نماز بین بچها تقسیم میکنید گفتیم: توروخدا آقا مهدی! اونجا نه لااقل! بچها به ریشمون میخندن... گفت: [ اتفاقا لازمه بعضی وقتا بچها به ریش آدم بخندن ... ] 🌱|@martyr_314
نمازتون سرد نشه رُفقا...🙂🌿
🙃🍃 همان روز خواستگاری گفتند که من تازه از جبهه آمـده‌ام و پدر و مادرم هم وضع خوبـے ندارند . اگر امکانـش هست رسم حزب‌اللهـے‌ها را اجرا کن و همین عقد ساده را قبول کن😊 که آن هم در خانه ما بود. نه طلایے و نه لباسے و...🙄💚 همسر 🌱|@martyr_314
_ تـوبـه‌کنـم‌قبـول‌میڪنی؟! + تـوبـه‌ڪنی‌دوسِت‌دارم.. :) 〖اِن‌اللّهَ یُحِبُ‌التَوّابین〗 🌱|@martyr_314
「 وظيفہ‌ے مادران‌ از همہ‌ سنگين‌ تر است. دامن‌ پاک‌ آنان حريم‌ قدسی است‌ كہ‌ فرزندان امروز و آينده‌ی اين‌ امت‌ ابراهيمی از آن‌ به معراج‌ عشق ميروند. وجود پر بركت آنان قلب تپنده‌ای است كه خون صبر و استقامت و وفادارے را در تن اين‌ امّت بزرگ مے‌دواند:)🍃」 🌱|@martyr_314
هوس کردم با بی سیم عراقی ها را اذیت کنیم.گوشی بی سیم را گرفتم روی فرکانس یک عراقی که از قبل به دست آورده بودم.چندبار صدا زدم: صفر من واحد، اسمعونی اجب. بعد از چند بار تکرار صدایی جواب داد: الموت لصدام. تعجب کردم و خنده بچه ها بالا رفت😂😂 از رو نرفتم و گفتم: بچه ها انگار این ها از یگان های خودمان هستند، بگذارید سر به سرشان بگذاریم، به همین خاطر در گوشی بی سیم گفتم: انت جیش الخمینی طرف مقابل که فقط الموت بلد بود گفت: الموت بر تو و همه اقوامت، همین که دیدم هوا پس است، عقب نشینی کرده، گفتم: بابا ما ایرانی هستیم و شما را سرکار گذاشته بودیم ولی عکس العمل جدی نشون داد و اینبار گفت: مرگ بر منافق! بالاخره شمارا هم نابود می کنیم ،نوکران صدام ،خود فروخته ها...😳 دیدم اوضاع قمر در عقرب شد ،بی سیم را خاموش کرده و دیگر هوس سر به سر گذاشتن عراقی ها نکردیم😅😅 🌱|@martyr_314
رفتیم‌پیش‌بچه‌ها،حسین‌رودیدم. همدیگرروبغل‌ڪردیم خوشحال‌بودم☺️ حسین‌جان‌دید؎اومدم حسین‌لبخند؎زدو‌گفت:گفتم‌ڪہ‌میا؎ بعد‌جوونۍزیبا‌پیش‌مااومد خیلۍباوقارسلام‌و‌علیڪ‌ڪرد‌و‌رفت!🚶🏻‍♂ گفتم:حسین‌جان‌این‌آقا‌ڪیہ؟!🤔 خیلۍتیپ‌امروز؎شاداب‌و‌جوان‌بود گفت:بابڪ‌نور؎ خیلۍپسرخوبیہ‌،باادب‌و‌اصیل👌🏼 گفتم:مشخصہ‌چون‌اون‌منو‌‌تاحالا‌ندیده‌بود خیلۍتحویلم‌گرفت‌و‌بعد‌رفت. ا؎ڪاش‌میدونستم‌شهید‌میشہ‌و‌اون‌رو تویہ‌اغوش‌میگرفتم‌و‌قول‌شفاعت‌میگرفتم!🙃 راوی: همرزم شهید 🌱|@martyr_314
شب خوش🌱
بسم الله الرحمن الرحیم|🌿
سلام :)🌱
پندار ما اینست که ما مانده‌ایم و شهدا رفته اند اما حقیقت آنست که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند 🌱|@martyr_314