زمانےکهشهیدباکرۍ،شهردارارومیهبود
روزیبرایشخبرآوردندکهبراثر
بارندگےزیاد،دربعضےنقاط
سیلآمدهاست..
مهدۍگروههاۍامدادۍرااعزامکرد
وخودهمبهکمکسیݪزدگانشتافت..
درکنارخانهاۍ،پیرزنےبهشیوننشستهبود، آبواردخانهاششدهبودو
کفاتاقهاراگرفتهبود..
درمیانجمعیت
چشمِپیرزنبهمهدۍخیرهشدهبود
کهسختکارمےکرد،پیرزنبهمهدۍگفت:
خداعوضتبدهد،مادر،خیرببینے
نمےدانماینشهردارفلانفلانشدهکجاست،
اۍکاشیكجوازغیرتشماراداشت..
ومهدۍفقطلبخندمےزد.. :)
#شهیدمهدیباکری
🌱|@martyr_314
ای عاشقانِ اباعبدالله..!
بایستی شهادت را در آغوش گرفت
گونهها بایستی از شوقش سرخ شود
و ضربان قلب تندتر بزند
بایستی محتوای فرامینِ امام را درک
و عمل کنیم تا بلکه قدری از تکلیف خود را
در شکرگزاری به جا آورده باشیم.. :)
#شهیدمهدیباکری
🌱|@martyr_314
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
تلوزیون میدیدم
مصاحبہ شهردار شهرمون رو نشون میداد
سرش رو انداختہ بود پایین و آروم آروم حرف میزد
با خودم گفتم: این دیگہ چہ جور شهرداریہ؟!😒
حرف زدن هم بلد نیست😕
پا شدم و تلوزیون رو خاموش ڪردم
چند وقت بعد همین آقاے شهردار شد شریڪ زندگیم😊💕
روزے ڪہ اومد خواستگارے
راستش...
نہ من درست و حسابے دیدمش!
نہ اون منو!🙃
بس ڪہ هر دومون سر بہ زیر نشستہ بودیم🙂
بعد اون روز
دیگہ دیدارے نبود
تا روز عقدمون💍
روزهاے قبل از عقد
خواهرهاش با تعجب و اعتراض بهش میگفتن: آخہ داداش من،
شما ڪہ دخترہ رو نگاشم نڪردے چرا و چطور پسندیدیش آخہ؟
بابا نمیگے شاید كور باشہ...؟!
كچل باشہ؟!
تو جوابشون گفتہ بود: ازدواج من
محض رضاے خداست،معیارایے كہ مدّ نظرم بود ایشون داشت
مطمئنم همراہ و همسفر زندگیمہ
روز عقد
زن هاے فامیل
منتظر رؤيت روے ماہ آقا داماد بودن
وقتے اومد گفتم:بفرماييد،اینم شادوماد دارہ میاد...
ڪت و شلوار پوشیدہ و ڪراواتشم زدہ!
همہ با تعجب نگاہ میڪردن!😳
مرتب بود و تر و تمیز
با همون لباس سپاه
فقط پوتینایش یہ ذرہ خاڪے بود😍
همسر#شهیدمهدیباکری
🌱|@martyr_314
گامبرداشتندرجادهیِعشق
هزینهمیخواهد؛هزینههاییکه
انسانراعاشقوبعدشهیدمیکند...!
#شهیدمهدیباکری
🌱|@martyr_314
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
خانه مان کوچک بود
گاهی صدايمان میرفت
طبقه پايين. يک روز همسايه
پايينی به من گفت: به خدا
اين قدر دلم میخواد يه روز
که آقا مهدی مياد خونه لایِ
در خونهتون باز باشه من ببينم
شما دو تا زن و شوهر به هم ديگه
چی میگيد که اين قدر میخنديد؟
همسر#شهیدمهدیباکری
🌱|@martyr_314
چند حبه قند رویِ زمین پیدا کرد
با ناراحتی رفت رویِ یک کاغذ نوشت:
مواظب باشید خونِ دوستِ شهیدتان را
با اسراف لگد نکنید..🌚
#شهیدمهدیباکری
🌱|@martyr_314
آنقدر روزها نمیخوابید که از فرط
خستگی میافتاد میگفت:
[پاسدار یعنی کسی که کار کنه
بجنگه خسته نشه کسی که نخوابه
تا وقتی خود به خود خوابش ببره]
#شهیدمهدیباکری
🌱|@martyr_314
همان اول انقلاب
دادستان اروميه شده بود
من و حميد را فرستاد
برويم يکے از ساواکےها را بگيريم
پيرمرد عصا به دستے در را باز کرد
گفت: پسرم خونه نيست
گزارش که مےداديم
چند بار از حال پيرمرد پرسيد
مےخواست مطمئن شود
که نترسيده است...
#شهیدمهدیباکری
🌱|@martyr_314
خدا کمکش رو به کسانی میده
که مطیعش باشند و مجری
محض اوامرش :)☘
#شهیدمهدیباکری
🌱|@martyr_314
دنیا مثل شیشهای میماند
که یکدفعه میبینی از دستت
افتاد و شکست :)
#شهیدمهدیباکری
🌱|@martyr_314
اهمیت زیاد به نماز و دعاها
و مجالس اباعبدالله و شهدا بدهید
که راه سعادت و توشه آخرت است..
#شهیدمهدیباکری
🌱|@martyr_314
از شهرداری یک بنز داده بودند بهش
سوارش نمیشد
فقط یک بار داد ازش استفاده کردند
داد به پرورشگاه
عروسی یکی از دخترا بود
گفت: ماشینو گل بزنین واسه عروس
#شهیدمهدیباکری
🌱|@martyr_314