مهمترین دلیلی که آرمان دانشگاه را رها کرد و وارد حوزه شد، همین بود که میگفت: میبینم این(دینداری و دینفهمی) فعلی را که در جامعه ی ما سطحی است، من باید بروم دین را خوب و عمیق بفهمم و درک کنم و برای دیگران توضیح بدهم. سالهای آخر به جهت سوالی که چند دانش آموز راهنمایی از او پرسیده بودند و پاسخ خوبی برای آنها نداشت، با پیگیری و مطالعه ی مفصل در آن زمینه، مقالهای نوشت و به خوبی به آن شبهه پاسخ داد.
• به روایت پدر بزرگوار شهید
#خاطره | #آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
علی صورت نهاده بر مزار یار ِتنهایش
الهی بشکند دستی که سیلی زد به زهرایش ..
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
https://eitaa.com/martyrs1231
10.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خاطره✨
|میخوامبرمحوزوی|
_گفتم برو یه جا دیگه خدمت کن
گفت:《 نه! سرباز امامزمان(عج) شدن برا من یه افتخاره...》
_بهروایتازمادرِبزرگوارِشهید
علی صورت نهاده بر مزار یار ِتنهایش
الهی بشکند دستی که سیلی زد به زهرایش ..
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
https://eitaa.com/martyrs1231
وقتی در خانه حضور داشت، شلوغ بود. آرمان جو خانه را کلاً عوض میکرد...
اوایل که حوزه میرفت من دلتنگش میشدم!
وقتی آرمان نبود، انگار هیچکس هم در خانه نبود! در کنار اینها خیلی شوخ و خوش اخلاق و مهربان بود.
✍🏻 به روایت مادر بزرگوار شهید
#خاطره
#شهید_آرمان_علی_وردی
#برادر_شهیدم
##وعده_صادق۳
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》🌺
https://eitaa.com/martyrs1231
3.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خاطره✨
تصویرِ گوشیش که روشن میکردم
پسزمینشون آقای شهید علیخلیلی بودن...
#شهیدآرمان_علی_وردی
#خاطره✨
|شهادترادوستداشت|
آرمان شهادت رو دوست داشت
همیشه میگفت :
《مامان برای ما جوان ها دعا کن.
در نمازهایت برای من دعا کن که عاقبت بخیر و شهید شوم
چون میگویند دعای مادر میگیرد》
_بهروایتازمادرِبزرگوارِشهید
#شهیدآرمانعلیوردے
#وعده_صادق۳
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》🌺
https://eitaa.com/martyrs1231
#خاطره✨
هر وقت میگفتیم کجا بریم آرمـان؟
میگفت:بھشتزهرا
مامان اینقد آرامش داره.آدم آروم میشه.
هر دفعه هم با هم میرفتیم؛
میرفت سر خاک شھید زبرجدی مینشست.
ما میرفتیم جاهای دیگه ولی آرمـان بیشتر اونجا بود. گریه میکرد و دعـا میخوند. همش میگفت: مامان آقا
سجـاد خیلی حاجت میده.
بعد از شھادتش وقتی پرسیدن کجا دفنش کنن؟من میدونستم اونجا رو دوست داره گفتم: قطعه پنجاه.
انگار اونجا رو برای آرمـان
ساخته بودن.
کنار شھید زبرجدی دفن شد.
_بهروایتازمادرِبزرگوارِشهید
#شهیدآرمانعلیوردے⚘️
#وعده_صادق۳
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》🌺
https://eitaa.com/martyrs1231
#خاطره✨
|همانجاییکهمیخواست|
یکی از خصوصیاتِ آرمان این بود که خیلی اهلِ ارتباط با شهدا بود .
طوری که سعی میکرد اگه میشد حداقل هرهفته به زیارتِ شهدا برود .
حالا گلزارشهدا یا کهفالشهدا و...
حدودِ یک ماه پیش بود که با هم گلزار شهدا رفتیم .
زیارت کردیم و فاتحه و روضه خوندیم تا رسیدیم به قطعهء ۵۰ .
به مزارِ شهید سجادِ زبرجدی که رسیدیم ،
آرمان کنارِ مزار خوابید و با لبخند به من نگاه کرد .
گفت : حاجی چی میشه ما هم شهید شیم اینجا خاکمون کنن ، همین جا کنارِ شهید زبرجدی دفنمون کنن .
من اصلا فکرش را نمیکردم ، یک ماه بعد ، آرمان شهید بشود و کنارِ همان شهید هم دفن شود ...
_بهروایتازرفیقِشهید
#شهیدآرمانعلیوردے⚘️
#وعده_صادق۳
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》🌺
https://eitaa.com/martyrs1231
🌹 یکی از تفریحات شهید آرمان مطالعه زندگینامه و زیارت مزار شهدا بود.
✍🏻 به دستخط مادر شهید آرمان علیوردی
پنجشنبه و یاد شهدا با صلوات...
#خاطره
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
-#وعده_صادق۳
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》🌺
https://eitaa.com/martyrs1231
7.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خاطـــره
آخر آذرماه بود..
با ابراهیم برگشتیم تهران. در عین خستگی خیلی خوشحال بود. میگفت: هیچ شهیدی یا مجروحی در منطقهی دشمن نبود، هرچه بود آوردیم. بعد گفت: امشب چقدر چشمهای منتظر را خوشحال کردیم، مادر هرکدام از این شهدا سر قبر فرزندش برود، ثوابش برای ما هم هست. من بلافاصله از موقعیت استفاده کردم و گفتم: آقا ابرام پس چرا خودت دعا میکنی که گمنام باشی!؟ منتظر این سؤال نبود. لحظهای سکوت کرد و گفت: من مادرم رو آماده کردم، گفتم منتظر من نباشه، حتی گفتم دعا کنه که گمنام شهید بشم! ولی باز جوابی که میخواستم نگفت..
#وعده_صادق۳
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》🌺
https://eitaa.com/martyrs1231
10.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خاطره✨
این دهههای اخیر که آشوب شده بود، همش دغدغهاش این بود که یه کاری بکنه...
_بهروایتازمادرِبزرگوارِشهید
#شهید_آرمان_علی_وردی
┅═✧❁••🌺••❁✧═┅
#اعمال_منتظران
#شب_قدر
#بهار_قرآن
#رمضان
#وعده_صادق۳
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》🌺
https://eitaa.com/martyrs1231
#خاطره
|آخرینتولد..💔|
سال ۱۴۰۱ براش آخرین تولد رو گرفتیم.
گفتیم: آرمان آرزو کن. آرزو کرد...
گفتیم: آرمان جان چی آرزو کردی؟
گفت: آرزو کردم شهید بشم...
_بهروایتمادرِبزرگوارِشهید
10.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خاطره
|علاقهبهحضرتِرقیه(س)|
آخرین سفری که با هم رفتیم ، سفر قم و جمکران بود.
داخل اتوبوس هم موقع رفت و هم موقع برگشت کنار هم نشسته بودیم. روضهای از حضرت رقیه(سلام الله علیها) رو کلیپ کرده بودند که دختر بچهها این شعر: حالا اومدی حالا که دیگه رقیه افتاده از پا اومدی رو میخوندند...
آرمان از این کلیپ خیلی خوشش اومده بود و میگفت: خیلی گریه کردم، خیلی قشنگ بود...🥀
شهیدآرمان عاشق حضرت رقیه(س) بود.❤️🩹
_بهروایتازرفیقِشهید