🏴 عبدالله کجایی؟؟؟
اینجا قلب من است؛
صحنه یک جنگبزرگ.
خواهشهای ریشهدار
و دستهای تیشهدار
آتش این جهاداکبر را
لحظهبهلحظه
شعلهورترمیکنند
یادم می آید :
روزی درکربلای دلم
وفای مسلم بن عوسجه بود؛روزی درکلامم حیای حر
زهیردلم
راه فرارش به حسین ختم میشد
و پرده نشین دلم
دلگرم پاسبانی علمدار بود.
اینک اما :
لکّهلکّه تاریکیها
ازدیوارهای چشموگوش و دستوپا
به درون قلبم آمدند.
اینجاواقعاجنگاست
همهٔ خوبیها زیر تیرها و نیزهها
زیر شمشیرهای برّان
پیش چشمان حسین
ارباً اربا میشوند
آن قدر بیخیال نشستم
که حسین تنهای تنهاشد
و صدای استغاثهاش
تمام دلم را گرفت
کجاییعبدالله؟
کاش عبدالله دلم زنده باشد
کاش بیاید و ...
کاش بیایدو بر سر تمام تاریکیها
فریاد بزند :
والله ما أفارق عمّی
کاش بیاید و بر سر من
که غربت حسین را می بینم
و دل از گندم ری نمی برم
فریاد کشد :
أتقتل عمّى؟
عبدالله كجايى ؟
دارم از دست مى روم ...
#روضه_خودمان
حبیب های خمینی ؛
از حبیببنمظاهر آموخته بودند
که باید گوش به فرمانِ امام شان
به جنگ با دشمنان اسلام به پاخیزند...
#دفاع_مقدس
#لبیکیاخمینی_لبیکیاحسیناست
▫️مقام معظم رهبری:
❇️امروز جوانهای ما بایستی هم سلامت جسمی،وهم سلامت معنوی وهم سلامت فکری را باهم داشته باشندوبرای خودشان نگه دارند .سلامت جسمی را با ورزش وبا تغذیه مناسب ؛سلامت معنوی وقلبی را هم با توجه به خدا،با نماز ،با دعا،با توسل،با یادشهدا ،سلامت فکری را هم با کتابخوانی تامین کنید.
عزیزان من از توسل واز دعا غفلت نکنید .عزیزان من!از یاد شهیدان غفلت نکنید.شهیدان عزیز ما کسانی بودندکه در عین جوانی وبعضی در عین نوجوانی حاضر شدندبرای خیر کشور،مصالح کشور،حفظ استقلال کشور،دفع دشمنان کشور،جان خودشان را فدا کنند؛این خیلی ارزش والایی است.
(بیانات در جشن تکلیف دانش آموزان
(۱۳۹۵/۰۹/۲۳
#شادی_روح_شهدا_صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️باز این چه شورش است ...
🎙یکی از ماندگارترین نوحههای دهه 60 که توسط گروه بچههای آباده خواند شد.
#محرم
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین_ع
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🎐 #مکتب_حاج_قاسم| #حاج_قاسم | #محرم
◻️سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
▫️مهمتر از قربانی آن چیزی است که انسان برای آن قربانی میشود.
عظمت آن چیزی که برایش قربانی میشود مهمتر از خود قربانی است.
امام حسین عظیم است اما اعظم از امام حسین علیهالسلام آن چیزی است که امام حسین برای آن قربانی شد.
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین_ع
#سردار_دلها
#شادی_روح_شهدا_صلوات
به ما خرده نگیرید
که چرا انقدر از حجاب میگوییم
به ازای هر زینب؛
ما عباسها دادهایم
در جبههها ....
#عفاف_حجاب
#شهدا_شرمنده_ایم
#محرم
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین_ع
#شادی_روح_شهدا_صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_زیارتی_ارباب
حسین آقام همه میرن تو میمونی برام..
#محرم
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین_ع
#شادی_روح_شهدا_صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا را با خواندن زیارتنامه شان زیارت کنید .
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسآءِ العالَمینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ
🌷بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم
🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم
وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا
🌷فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکم
🌹بسم رب الشهدا والصدیقین 🌹
🍃#شهید_حمید_حائری
🗒تاریخ تولد:۱۳۴۳/۰۱/۰۷
🔸️محل تولد:روستای بیهود" قاین"
🗒تاریخ شهادت:۱۳۶۷/۰۳/۲۳
🔸️محل شهادت:سید عباس" عراق"
🩸شهید عزیز پس از اخذ ديپلم به شغل معلمی پرداخت وبعدچند سال در دانشگاه شرکت کرد وبه رشته حقوق در دانشگاه شیراز روی آورد که به جبهه شتافت وبر اثر انفجار مین به شهادت رسید.
💥سخن شهید ....
. پدر و مادر عزيزم استوار و راست قامت باشيد كه عاقبت نيك از آن پرهيزگاران است.
و تو اي برادر و خواهر بايد بار سنگين رسالت انقلاب اسلامي را تا رهائي تمام جهان از زير بار ظلم و آزادي قدس عزيز بدوش كشيد.
روحش شاد
🥀🥀🥀🥀
زندگینامه شهید حمید حائری
بسم رب الشهدا و الصدیقین
«هرگز مپندارید آنهایی که در راه خدا کشته میشوند مردگانند بلکه آنها زنده هستند و نزد پروردگارشان روزی میخورند» قرآن کریم
شهید حمید حائری فرزند غلامرضا در سال ۱۳۴۳ در روستای بهیود از توابع شهرستان قاینات در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد و به جمع خانواده، صفایی خاص بخشید. پس از گذراندن دوره ابتدایی به شهرستان گناباد رفت و وارد حوزه علمیه آن شهر گردید اما به دلیل وضعیت خاص آن زمان و وظیفه سخت و خطیر طلبگی و سربازی امام زمان (عج) خود را لایق ندانست، لذا درس حوزه را ادامه نداد و پس از آن دبیرستان را پشت سر گذاشت. ایشان در همان دوران تحصیل چندین بار توفیق حضور در جبهه را پیدا نمود. پس از پایان دوره دبیرستان در آزمون سراسری در دانشگاه تربیت معلم سبزوار در رشته زبان انگلیسی پذیرفته شد و دوران تحصیل در دانشگاه را نیز با چند مرحله در حضور در جبهههای حق علیه باطل سپری نمود. شهید حائری برای ادای وظیفه معلمی به آموزش و پرورش کلات نادر رفت و مجدداً در آزمون سراسری شرکت نموده و در رشته حقوق، دانشگاه شیراز پذیرفته شد.
شهید حمید در زمان تحصیل در تربیت معلم سبزوار ازدواج نمود و تنها یادگار وی فرزند عزیزش محمد حائری میباشد که هم اکنون (سال تحصیلی ۸۹-۸۸) در دانشگاه امام صادق تهران در رشته مدیریت در مقطع کارشناسی ارشد مشغول به تحصیل میباشد.
حمید با پذیرش در دانشگاه به شهر شیراز از عزیمت و مدت ۲ سال را مشغول به تحصیل در رشته حقوق بود که باز هم به جبهه اعزام شد و این بار بود که سفر آخر و آسمانیاش رقم خورد و در ارتفاعات سید صادق عراق در عملیات تخریب بر اثر انفجار مین والمری دعوت حق را لبیک گفت و به خیل شهیدان ۸ سال دفاع مقدس پیوست. پیکر غرق در خون شهید در بیهود و در میان خیل عظیم همشریان و دوستان معلم و دانشگاهی در بیهود تشییع شد و به خاک سپرده شد.
اشاراتی به خصوصات اخلاقی شهید از زبان برادر شهید
دفاع از ارزشهای اسلام و انقلاب اسلامی را بر خود لازم میدانست به یاد دارم در واقعه برکناری بنیصدر به تنهایی در برابر جوانان هم دوره خود که طرفداری از جریان بنیصدر مینمودند به دفاع میپرداخت و هیچگاه حرف جمع و زیادی طرفدار، او را از مسیر حق و اطاعت از فرامین رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) باز نمیداشت و با استدلال به بیان حقایق میپرداخت.
در ایام خاص و به نیت کمک به پدر خود که کار کشاورزی داشتند، به روستا میآمد و بیدریغ و بیتکلف لباس کار بر تن میپوشید و به پدر کمک میکرد.
زمزمههای عاشقانه او به درگاه حق در شبها جمعه و در دعای شریف کمیل از خاطره هر فردی که حاضر و ناظر آن صحنهها بوده حذف نمیشود.
یکی از همرزمان شهید نقل میکند شب سهشنبه که فردای آن شهید به لقاءالله پیوست شهید حمید اصرار در برگزاری دعای دوستان و همرزمان میگفتند فردا شب که شب چهارشنبه میباشد طبق معمول هر هفته دعا را برگزار خواهیم کرد. معالوصف ایشان آخرین جلسه دعای توسل را در شب آخر برگزار کرد و فردای آن شهید شد.
رویای صادقهای در ارتباط با شهادت حمید برایم پیش آمد که در عالم خواب دیدم فردی با لباس مقدس پاسداری و با سیمای بسیار جالب در حالی که در یک ارتفاعی نسبت به من قرار داشت خطاب به من عنوان نمود که حمید حائری شهید شده است. صبح از خواب بیدار شدم و نگران از وضعیت حمید بودم و به اداره آموزش و پرورش قاین که محل کارم بود رفتم. در ابتدای ورودم نامهای به دستم رسید که شهید از جبهه فرستاده بود و خبر سلامتی خود را به ما داد؛ اما این نامه قبل از شهادت نوشته شده بود و شهادت او همزمان با همان خوابی بود که برایم اتفاق دوستان و همرزمان میگفتند فردا شب که شب چهارشنبه میباشد طبق معمول هر هفته دعا را برگزار خواهیم کرد. معالوصف ایشان آخرین جلسه دعای توسل را در شب آخر برگزار کرد و فردای آن شهید شد.
رویای صادقهای در ارتباط با شهادت حمید برایم پیش آمد که در عالم خواب دیدم فردی با لباس مقدس پاسداری و با سیمای بسیار جالب در حالی که در یک ارتفاعی نسبت به من قرار داشت خطاب به من عنوان نمود که حمید حائری شهید شده است. صبح از خواب بیدار شدم و نگران از وضعیت حمید بودم و به اداره آموزش و پرورش قاین که محل کارم بود رفتم. در ابتدای ورودم نامهای به دستم رسید که شهید از جبهه فرستاده بود و خبر سلامتی خود را به ما داد؛ اما این نامه قبل از شهادت نوشته شده بود و شهادت او همزمان با همان خوابی بود که برایم اتفاق افتاده بود.. توسل داشت. دوستان و دوستان و همرزمان میگفتند فردا شب که شب چهارشنبه میباشد طبق معمول هر هفته دعا را برگزار خواهیم کرد. معالوصف ایشان آخرین جلسه دعای توسل را در شب آخر برگزار کرد و فردای آن شهید شد.
رویای صادقهای در ارتباط با شهادت حمید برایم پیش آمد که در عالم خواب دیدم فردی با لباس مقدس پاسداری و با سیمای بسیار جالب در حالی که در یک ارتفاعی نسبت به من قرار داشت خطاب به من عنوان نمود که حمید حائری شهید شده است. صبح از خواب بیدار شدم و نگران از وضعیت حمید بودم و به اداره آموزش و پرورش قاین که محل کارم بود رفتم.در ابتدای ورودم نامهای به دستم رسید که شهید از جبهه فرستاده بود و خبر سلامتی خود را به ما داد؛ اما این نامه قبل از شهادت نوشته شده بود و شهادت او همزمان همان خوابی بود که برایم اتفاق افتاده بود.
آقای سعید ناظمی:
بقیه از ما بیشتر این شهید بزرگوار رو شناختن به عنوان نمونه ایشان دو سال بیشتر در لاین کلات بیشتر معلم نبوده اما دو مدرسه و یک کتابخانه در کلات به نام ایشان می باشد و با وجود شهدای فرهنگی بومی کلات پایگاه بسیج فرهنگیان کلات بنام شهید حمید حائری است.
باید عرض کنم شهید حمید حائری از دبیرستان که بودند و از اوایل جنگ در جبهه حضور داشتند تا پایان جنگ چون حدود یک ماه بعد شهادت ایشون جنگ تموم شد و اخرین شهید بیهود هستند.
قضیه اخرین جبهه ایشون نیز به این صورت است که شهید بعد دو سال تونسته بودند خوابگاه متاهلی در شیراز بگیرند و بعد عید با خانواده عازم شیراز شدند اما بعد یکی دو هفته وقتی خبر باز پس گیری فاو توسط عراق رو میشنوند میگویند که طاقت ماندن ندارند و با اینکه درس و دانشگاه داشتند مجدد خانواده را به مشهد بر میگردانند و حتی فرصت بیهود امدن و خداحافظی رو نیز پیدا نمیکنند و عازم جبهه میشوند که اخرین سفرشان میشود.
آقای مجید بادامی:
آقا ناظمی ببخشید این سوال را میکنم چون گفتین متاهلی شهید فرزند که نداشتن ببخشین ای سوال را کردم
آقای سعید ناظمی:
سلام اقا مجید ایشون موقع شهادت یه پسر دو ساله بنام محمد داشتند. الان تهران هستند فارق اتحصیل دانشگاه امام صادق و توی معاونت علمی ریاست جمهوری مشغول به کارند.
آخرین نامه شهید حمید حائری به پدر و مادر از منطقه عملیاتی مهاباد (ده روز قبل از شهادت)
حضور محترم و با سعادت ابوی مهربان سلام عرض مینمایم. امید دارم که در پناه عنایات حضرت حق و امام عصر (عج) ایام را بر وفق مراد سپری نموده و بسلامت باشید و هیچگونه کدورت جسمانی و روحی نداشته باشید، خداوند سایه شما پدر و مارد خوب را بر سر ما مستدام بدارد و شما را از ما راضی و خشنود بدارد تا در سایه عنایات شما و برکاتی که از ناحیه شما خداوند بر ما نازل میفرماید، زندگی با برکتی داشته باشم. والده مهربان و محترمه و عزیز را دست بوسم و خدمتشان سلام محبت آمیز عرض مینمایم. چون نوبت به علی آقای عزیز رسید، خطاب به ایشان ادامه میدهم: علی آقا سلام حالتان انشاءالله خوب باشد و در زندگی و درستان موفق باشید و در دعا و ثنای خود این برادر خود را هم فراموش نکنید. از اینکه نامه را جواب دادید ممنونم. البته بخاطر گرفتاریها در جواب نامه مدتی تأخیر شد معذرت میخواهم. خدمت حاج آقای ناظمی با همشیره گرامی و بچهها سلام عرض مینمایم و مرتضی را دیده بوسم. خدمت آقای آخوندی با والده و همیشره مهربان هم سلام عرض نموده و بچهها را دیده بوسم، مهدی آقا هم حتماً خواندن و نوشتن را یاد گرفته پس مهدی آقای عزیز سلام. خدمت عموی محترم حاج آقای عرفانی با خانواده سلام عرض میکنم؛ هادی آقا هر وقت در محل هستند و یا در تماس هستید سلام مرا به ایشان ابلاغ نمایید. خدمت عمو حاجی محمدجعفر هم سلام عرض مینمایم. خالههای مهربان را با خانواده سلام دارم. همه همسایگان خوب را سلام دارم. بالاخره خدمت تمام اقوام و دوستان و کسانی که از راه محبت جویای حال باشند سلام گرم عرض مینمایم. همانطور که قبلاً هم به اطلاع رسانده شد، مدت مأموریتم ۴۵ روزه است و الان که جمعه ۱۳/۳/۶۷ میباشد، بیش از ۳۰ روز از مدت تمام شده ولی نمیتوانم معین کنم کی بتوانم به هر صورت و شکلی بیایم، اگر خدا خواست، خدمت خواهم رسید، بطور معمول هفتهای یکبار به مشهد تلفن میزنم و نامه هم مینویسم، به هادی آقا هم نامهای نوشتهام. از زحمات و کارهای روزانه امید است که خسته نشده باشید و پیلهها هم خوب شده باشد. از اینکه لطف کرده و از خانواده احوالپرسی نموده و به بیهود دعوتشان کرده بودید به سهم خودم تشکر میکنم. اگر خبر دلگرمکننده جدید باشد در فرصت بعدی برایم بنویسید. اگر پول لازم داشتید بدون تعارف به عنوان قرضالحسنه از هادی آقابخواهید. برادر عزیز چنانچه امری شخصی داشته باشید، با کمال میل حاضرم آن را انجام دهم.
دیگر همه شما را به خداوند مهربان و بزرگ میسپارم مرا از دعای خیر خود فراموش نفرمائید.
دعاگوی همه شما هستم. والسلام