🔰گزارش نهایی هیئتعالی بررسی ابعاد و علل وقوع سانحۀ بالگرد حامل رئیسجمهور شهید و همراهان
🔹ستاد کل نیروهای مسلح: با تلاش شبانهروزی هیئتی متشکل از کارشناسان خبره و متخصص لشکری و کشوری، ابعاد فنی، مهندسی، الکترونیکی و شرایط ناوبری بالگرد سانحهدیده رئیسجمهور شهید بررسی دقیق و کارشناسی شد که نتایج آن به شرح زیر اعلام میگردد:
🔸۱. کلیۀ اسناد و مدارک مربوط به تعمیر و نگهداری بالگرد از زمان خریداری و بهکارگیری تا قبل از زمان وقوع سانحه، شامل تعمیرات اساسی، تعویض قطعات اصلی و مهم مورد بررسی قرار گرفت که تمام اقدامات برابر استانداردهای تعریفشده صورت گرفته است.
🔸۲. اسناد و مدارک مربوط به تعمیرات ۴ سال اخیر بالگرد یادشده که در شرکت پنها (شرکت پشتیبانی و نوسازی هواپیمایی ایران) موجود میباشد نیز بررسی کارشناسی و بازبینی شد و هیچگونه مشکلی در روند اقدامات صورت گرفته مشاهده نگردید.
🔸۳. گزارش اسناد و مکاتبات مربوط به انجام مأموریت از زمان درخواست بالگرد از سوی دفتر ریاستجمهوری از آشیانۀ جمهوری اسلامی ایران، واگذاری بالگرد، تعریف نحوۀ انجام مأموریت و اعزام بالگرد از تهران به تبریز، استقرار در فرودگاه تبریز، سوختگیری، مراقبت از بالگردها، نحوۀ شروع و ادامه مأموریت پرواز مقامات به محلهای تعیینشده دریافت شد که با دستورالعملها، ابلاغیهها و آییننامهها، ضوابط، مقررات و استانداردهای لازم انطباق داشته است.
🔸۴. نقشههای پروازی از تبریز به پل آغبند، سد قیزقلعهسی و از آنجا بهسمت پالایشگاه تبریز بررسی کارشناسی دقیق شد و مشخص گردید که بالگرد در مسیر پیشبینیشده بوده و از مسیر تعیین شده خارج نشده است.
🔸۵. رایانۀ دستی همراه خلبان بالگرد سانحهدیده (آیپد) از طریق کارشناسان متخصص و خبره احیا شد که نشاندهندۀ صحت اطلاعات مسیر پروازی بالگرد از ابتدای شروع پرواز از تبریز به مقصد سد قیزقلعهسی و از آن نقطه به هنگام برگشت تا زمان وقوع سانحه منطبق با مسیر از قبل تعیینشده بوده است.
🔸۶. قطعات و سامانههای باقیمانده از بالگرد سانحه دیده (موتورها، سامانههای انتقال قدرت و سوخترسان، تجهیزات الکترونیکی، الکترواویونیکی) توسط کارشناسان و متخصصان سازمان صنایع هوایی وزارت دفاع در آزمایشگاههای تخصصی آزمایش شد و هیچگونه عیوبی مبنی بر دخالت در سقوط بالگرد وجود نداشت.
🔸۷. گزارشهای سازمان هواشناسی (هوای حاضر، پیشبینی و اخطارهای وضعیتهای جوی ناپایدار) از روز قبل و روز حادثه بررسی کارشناسی شد که با شرایط بهوجود آمده در روز سانحه انطباق داشته است.
🔸۸. اطلاعات سامانۀ ضبط صدای داخل کابین (CVR) و ضبط اطلاعات پروازی در سامانه FDR بالگرد همراه دسته پروازی (میل۱۷۱) پیادهسازی و بررسی شد که در سامانۀ یادشده هیچگونه پیام و اعلام وضعیت اضطراری از سوی خلبان بالگرد سانحهدیده اعلام نشده است.
🔸۹. برابر گزارش بررسی کمیتۀ فنی پزشکی قانونی در نتایج آزمایشات سمشناسی و آسیبشناسی روی پیکر مطهر شهدا، هیچ مورد مشکوکی اعلام نشده است.
🔸۱۰. قطعات و سامانههای بالگرد بررسی کارشناسی شده و علائمی مبنی بر خرابکاری در قطعات و سامانهها وجود نداشته است.
🔸۱۱. احتمال هدفقرارگرفتن بالگرد با سامانههای آفندی و پدافندی، جنگ الکترونیک و ایجاد میدان مغناطیسی و لیزر مورد بررسی کارشناسی و تخصصی قرار گرفته و هرگونه دخالت موارد یادشده در بروز سانحه منتفی اعلام میگردد.
نتیجۀ نهایی:
🔹با عنایت به موارد ۱۱گانه پیشگفته و بررسیهای دقیق کارشناسی و تخصصی و آزمایشات متعدد و نتایج حاصله از آن، نظر نهایی هیئتعالی کارشناسی ستاد کل نیروهای مسلح به شرح زیر بیان میگردد:
🔸علت اصلی سقوط بالگرد، شرایط پیچیدۀ اقلیمی و جوی منطقه در فصل بهار در بهوجود آمدن ناگهانی تودۀ غلیظ مه و متراکم بالارونده بهسمت ارتفاع و برخورد بالگرد با کوه تشخیص داده شد.
🏴قرارگاه شهدا ⬇️
http://eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58
11.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهدا را با خواندن زیارتنامه شان زیارت کنید .
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسآءِ العالَمینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ
🌷بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم
🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم
وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا
🌷فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکم
شهید محمد حسن کسایی
شهید دانشجو محمد حسن کسایی
نام پدر : ابوالفضل
تاريخ تولد: 20 شهریور 1330
محل تولد: مرند
رشته تحصيلي: زبان و ادبیات فارسی
نام دانشگاه : تبریز
تاريخ شهادت : 6 اردیبهشت 1366
محل شهادت: شلمچه
زندگي نامه سردار شهيد حاج محمدحسن كسايي
بيان قاصر و قلم عاجزتر از آنست كه در مورد كسي سخن بگويد كه به مسماي نامش محمد و ستودة خدا و خلق خدا بود و انتخاب او از سوي حضرت حق شاهدي بر اين مدعا. او كه حسن را مؤخر نامش حمل ميفرمود براستي حسن بود و بر حُسن انتخاب مراد و پيمودن سبيل عرفان كه قاموس عارفان طريقت حتي به شهادت منتهي ميشود موثق و مؤيد.
وقتي دربارة شخصيت بارز سردار رشيد اسلام، مرد جبهه و جنگ و ايثار، شهيد محمدحسن كسائي، با برادر بزرگوارش حاج محمدعلي كسائي در شهرستان «مرند» به گفتگو پرداختيم، چنين بازگو نمودند.
«حسن، مرحلة تحصيلات ابتدائي و متوسطه را در شهرستان مرند گذراند و پس از اخذ ديپلم مؤفق شد به دانشگاه راه يابد و در دانشگاه مشغول تحصيل در رشتة ادبيات فارسي شد. وي علاقة شگرفي به خدمت در سنگر مدرسه داشت، لذا پس از اتمام تحصيل در دانشگاه به استخدام آموزش و پرورش درآمدند و در شهرستان ممقان چند سالي مشغول فعاليت بودند كه سالهاي 56 و 57 با قيام مردم به رهبريت روحانيت، ايشان در خدمت عالم و عارف جليل، شهيد محراب آيتالله مدني اعليالله مقامه بودند كه بسيار به نزد آن آيت خدا مشرف ميشدند و كسب فيض مينمودند... تا اينكه حركت انقلابي امت مسلمان شروع شد و ايشان در آذرشهر و ممقان بعنوان نمايندة معلمين و دبيران مذهبي معرفي شدند كه در تمام جلسات و اعتصابات فرهنگيان شركت كنند. تمام افكارش پيرامون مسائل اسلامي بود چه در محيط دبيرستان چه بعد از وقت تدريس در منزل، كه در منزل، دانشآموزان بسياري كه حاجحسن معلم آنان بود از ايشان استفاده ميكردند كه قبل از شهادت حاجحسن، چند تن از آن عزيزان به فيض عظيم شهادت رسيدند...».
شهيد كسائي پس از پيام تاريخي امام امت در رابطه با تشكيل جهادسازندگي با برادرش اقدام به تشكيل جهادسازندگي شهرستان مرند نمودند.
به نقل برادر و همسنگرانش وي از مديريت والائي برخوردار بود. در برخورد با نيروها يك حالت تواضع و فروتني و در عين حال جدي در كار بود. سعي بسيار زيادي در رشد نيروها داشت و آنها را براي هرچه بيشتر خدمت به اسلام و مسلمين ميپروراند. اگر اشكالي از كار يا كسي ميديد آنرا مستقيم بازگو نميكرد كه موجب دلسردي فرد يا گروهي بشود و با يك حالت خاصي كه در خور يك برخورد اسلامي بود رفتار ميكرد.
در همان اول تشكيل جهادسازندگي محمد معتقد بود كه بايد از نظر فرهنگي در روستاها زياد كار بشود، به همين دليل خود در رابطه با برنامههاي تبليغي اهميت بسزايي قائل بود.
در سال 63 كه استان پي به شخصيت بارز وي بُرد، بنا شد شهيد بزرگوار در جهاد استان فعاليت خود را ادامه دهد. و از طرفي آموزش و پرورش هم در چندين مورد از وي خواسته بود كه به آموزش و پرورش با توجه به نياز شديدي كه احساس ميشد برگردد، لكن اين درخواستها مقارن بود با تصميم حاجحسن كه در جبهه حضور مستقيم داشته باشد.
برادر ايشان در اين رابطه ميگويد:
«حاج حسن بدون اطلاع از برادران جهاد استان به بسيج رفتند و خودشان را در سطح خواندن و نوشتن معرفي نموده و در زمان تقسيم ردة كاري، مسئول دستة ايشان اسم حاج حسن را از ليست نيروها ميخواند كه: «حاج حسن كسائي كه خواندن و نوشتن ميدانند در واحد خمپارهانداز كار كنند»، بالاخره از همان طريق اعزام ميشوند و به جبهه ميروند.
نهايتاً يكي از مسئولين مهندسي رزمي سپاه او را ميشناسد و اطلاع ميدهد كه ايشان مسئول جهاد مرند هستند كه بدين طريق اعزام شدهاند. در حالي كه ميتوانند واحد مهندسي رزمي را اداره كنند. بالاخره او را شناخته و به واحد مهندسي دعوتش ميكنند كه مدت 6 الي 7 ماه در آنجا ميمانند، بعد مسئول محترم دفتر نمايندگي امام در جهاد استان تكليف كردند كه بيايند ستاد پشتيباني و به فعاليت در آنجا ادامه دهند...
سردار رشيد اسلام، شهيد حاجآقا ساجدي يكروزي ميآيند به آذربايجان شرقي و به حاج حسن پيشنهاد ميكنندك ه در منطقه با هم كار كنند، بالاخره با توجه به موقعيت منطقه كه بوجود ايشان احساس نياز ميشد به عنوان فرماندة گردان انصار جهادسازندگي استان آذربايجانشرقي به منطقه رفتند...»
شهيد كسائي جهادگري فعال و سختكوش بود كه صميميت و سادگي را با تهذيب اخلاق درهم آميخت و با استعداد خويش رو به سوي كمال و ترقي نهاد و اگر مسير زندگيش به صحنههاي نبرد و شهادت نميكشيد از آيندهسازان جامعة فرداي انقلاب اسلامي بود. اما خداي متعالي شهادت را برايش برگزيد.
يكي از همرزمان شهيد كسائي ميگويد:
«حاج حسن يك فرد موفقي بود و تمام كارهايش را فقط محض رضاي خدا انجام ميداد و توقع هم نداشت كه ديگران بيايند و فعاليتهاي ايشان را ببينند و در عينحال تمام موفقيتهايش را به حضرت حق نسبت ميداد. تمام كارهايش توكل به خدا بود و سعي ميكرد تمام مشكلاتش را با عنايت به پروردگار متعال انجام دهد. در مناطق عملياتي جهادگراني كه با حاج حسن كار ميكردند اكثراً مجذوب ايشان ميشدند.»
همرزمان حاج حسن نقل ميكنند كه:
«اكثر شبها در منطقه به نزديكترين محل در خط مقدم ميرفت و ظهر را در پايگاهي ديگر و عصر در پايگاه ديگر بسر مبرد و اكثر اوقات در محورها نزد بچههاي رزمنده و جهادگر بود. مطلب قابل توجه اينكه هرگاه كسي ميخواست بداند حاج حسن در پايگاه يا موقعيتي ميباشد يا نه، وقتي ظهر بود از اذان گفتن حاجي متوجة حضور او ميشد در هر شرايطي چه در خط، چه در موقعيت، چه در محل پشتيباني، وقتي ظهر ميشد ميايستاد اذان ميگفت.
نقل ميكنند در روي رود كارون بر روي دوبهاي مشغول كار بود كه يكي از بچههاي جهادي از راه ميرسد و متوجه ميشود وقت ظهر فرا رسيده و حاج حسن هم گرم كار. ميگويد: حاجي ظهر شده، يكباره دست از كار ميكشد و در روي همان (دوبه) در وسط آب شروع به اذان گفتن ميكند.
شهيد كسائي معتقد بود كه يك شب نمازجماعت با نيروهاي رزمنده در منطقه براي من بهتر است از يكسال نماز در شهر! او ميگفت: «انسان لذت ميبرد با آن انسانهاي معصوم زندگي كند با آن نيروهاي خالص و مخلص، رانندگان لودر و بلدوزر...»
يكي از عزيزان جهادي كه با شهيد كسائي كار ميكرد نقل ميكند كه در حين عمليات در خط مقدم حاج حسن سوار بر لودري كه راننده داشت ميشود و با او به گفتگو ميپردازد؛ رانندة لودر به حاج حسن ميگويد: شما برويد پائين اينجا با تير مستقيم ميزنند، حاجي در جواب ميگويد: اين تيرها مگر مخصوص بدن مطهر شماست؟! اين تيرها به شما بخورد ولي به ما نه؟! عجيبتر آنكه حاج حسن طوري بر روي لودر قرارگرفته بود كه اگر احياناً تير يا تركشي به طرف رانندة لودر آمد، به خودش بخورد و خلاصه جانپناه رانندة لودر باشد. بعد از لحظاتي حاجي آرام از لودر پياده ميشود ولي چنان پائين ميآيد كه رانندة لودر متوجه نشود كه حاجي زخمي شده است. آري مردان راستين حق، داراي چنين روحيهاي هستند.
يكي از همرزمانش ميگويد:
«شهيد كسائي يك انسان مخلصي بود كه در راه انقلاب اسلامي براي محرومين و روستائيان خدمت ميكرد. در جهاد شب و روز برايش فرقي نميكرد. همتش اين بود كه از محرومين دستگيري كند. اما در مورد تواضع ايشان، بايد گفت: در حالي كه فرماندة جهاد بودند. مستخدم جهاد مرند ميگفت: من هر وقت صبح زود به جهاد مي آمدم ميديدم حاج حسن آقا جهاد را آب و جارو كرده است. او خودش را رئيس ديگران نميدانست؛ بلكه مسئول كاري ميدانست كه برعهدهاش بود...»
يكي از همرزمانش ميگويد:
«چند تن از بچههاي مخلص و فداكار در حين عمليات به شهادت رسيده بودند و ايشان ناراحت بودند و دائم در فكر بودند. نيروها ميامدند و بيتابي ميكردند كه يكباره حاج حسن همه را جمع كرد و بر ايشان سخنراني كرد و گفت: خستگي حزبالله را خداوند خودش استراحت ميدهد.