eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.5هزار عکس
17.6هزار ویدیو
349 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
‌🌺💍🌸 نام و نام خانوادگی: نوید صفری طلابری تولد: ۱۳۶۵/۴/۱۶، تهران. شهادت: ۱۳۹۶/۸/۱۸، دیرالزور، سوریه. گلزار شهید: تهران، بهشت زهرا سلام‌الله علیها، قطعه ۵۳، ردیف ۸۶، شماره ۴. 🕊🕯 🕊🕯
🌺💍🌸 📚 *سلام بی‌سر* بالاخره آمدی! درست روزی که قرار بود عروسی بگیریم. چهار ماه از زمانی که سر مزار شهید خلیلی محرم شدیم می‌گذشت. روز عقدمان قرآن را که باز کردی این آیه آمد: «من المؤمنین رجال صدقوا...» و خوشحال شدی! سر مزار رفیقت رسول، گفتی: «همین جا، جای من است.» چه خواستی که مثل رفیقت شدی و به عهدت وفا کردی؟! نوید جان چه به موقع آمدی! همان روز که قرارمان بود سالروز ازدواج حضرت رسول(ص) با حضرت خدیجه(س) روز عروسی‌مان باشد. و حالا من آرام بودم. آرام بودم و فقط به این فکر می‌کردم که چه کنم تا از تو عقب نمانم؟! قرار بود زیارت برویم به جای عروسی. الوعده وفا! با پدر آمدم دیدنت تا مرا ببری با خودت پابوس امام رضا علیه‌السلام. همان زیارت که وعده‌اش را داده بودی. با تو همراه شدم آرام‌آرام. چه زیارتی! از همیشه غریب‌تر! رسیدی برای سلام آخر. یادم هست چطور مؤدب می‌ایستادی و سلام می‌دادی! اما حالا ایستادی با تابوت روبری حرم! ولی چه سلامی بی‌سر! گفتم: «آقا جان! دیدی بلاخره نوید فدایی‌تان شد؟!» چه سلامی دادی و چه آغازی ... 🕊🕯 🕊🕯
🌺💍🌸 نوید صفری در تاریخ ۱۶ تیر ماه سال ۱۳۶۵ در محله تهرانپارس تهران دیده به جهان گشود. در خانواده‌ای بزرگ شد که شهیدپرور بود و با فرهنگ شهید و شهادت الفتی دیرینه داشت. منوچهر صفری عموی نوید، در سال ۶۳ در ابوغریب به شهادت رسیده و محمد احدی دایی او وقتی ۲۰ ساله بود در سال ۶۷ در دهلران شیمیایی شده و ۱۸ روز بعد در تهران به شهادت رسیده بود. دو برادر و یک خواهر داشت. آخرین پسر خانواده بود. نسل سوم از فرزندان حضرت روح‌الله(ره) بود که برای دفاع از حرم حضرت زینب راهی سفر عشق سوریه شد و به مقام شهادت نائل آمد. نوید متاهل و تازه داماد بود و خطبه عقد او و همسرش توسط رهبر معظم انقلاب به صورت تلفنی خوانده شده بود. 🕊🕯 🕊🕯
🌺💍🌸 شهید نوید صفری که برای انجام ماموریت سه ماهه به سوریه اعزام شده بود پس از پایان مأموریت به درخواست خودش و با اجازه فرماندهان به دیرالزور بوکمال اعزام شد. او طی نبرد با تروریست‌های داعش در شهر بوکمال زخمی و به اسارت تروریست‌ها درآمد. مدتی خبری از وی نبود تا اینکه با آزادی کامل شهر بوکمال از لوث تروریست‌های تکفیری در تاریخ ۵ آذر ماه ۱۳۹۶ پیکر مطهر او شناسایی و مشخص شد که همچون سالار و سرور شهیدان، مظلومانه به شهادت رسیده و سر از پیکرش جدا شده است. 🕊🕯 🕊🕯
🌺💍🌸 از صفات بارز اخلاقی او می‌توان به احترام بسیار زیاد به پدر و مادر، ادب و حیا، دلسوزی، تفکر و صبر، شوخ‌طبعی، و توانمندی در کار و... اشاره کرد. از علایق دیگرش شرکت در هیئت و روضه‌های هفتگی، زیارت شهداء، کارهای فرهنگی، سر زدن به خانواده شهداء و… بود. شهید نوید صفری بسیار اهل زیارت بود و تا جایی که شرایط اجازه می‌داد به سفر مشهد، کربلا، قم و… می‌رفت و شرایط سفر اطرافیان و نیازمندان را برای رفتن به زیارت فراهم می‌کرد. 🕊🕯 🕊🕯
وداع پدر شهید صفری با پیکر فرزندش شهید نوید صفری🕯🎥 https://www.instagram.com/p/CNQeH1RB3Mh/?igshid=1bh4gy6moh2o9 🎤ما رفته بودیم معراج شهدا برای شناسایی نوید. فکر کنم هشتم آذر بود. من وقتی به نوید رسیدم دیگر طاقت نیاوردم. همانجا دویدم و نوید را در آغوش گرفتم. بچه‌ام بود دیگر. دلم برایش تنگ شده بود. می‌دانستم زندگی با نوید خواب و خیالی بود که دیگر تکرار نمی‌شود. به خاطر همین محکم در آغوشش گرفتم و گریه کردم. 🕊🕯 🕊🕯
پدر شهید🎤 علاقه‌اش به شهدا و شهادت آن قدر بود که همیشه در گلزار شهدا سراغش را می‌گرفتیم. حتی با یکی از شهدای مدافع حرم در همین گلزارشهدا و سر مزار او دوست شده بود. می‌گفت یک بار رفته سر مزار شهید رسول خلیلی. نوشته‌های روی سنگ مزار را خوانده و دیده بود از او کوچک‌تر است. بعد رو به شهید رسول خلیلی کرده و گفته بود شما چهارماه از من کوچک‌ترید. من اینجا زنده باشم و شما نه!... از همان جا با این شهید دوست شده بود و همیشه سر مزارش می‌رفت. 🕊🕯
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
نوید علاقه زیادی به شهید سعید علیزاده داشت. همان شهیدی که خودش شاهد شهادتش بود و همه تلاشش را برای برگرداندنش به عقبه کرد. بعد از آن هم به مادر شهید علیزاده در دامغان سر می‌زد و از او دلجویی می‌کرد. 🕊🕯
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
کروکی محل تدفینش را کشیده بود؛ کنار مزار شهید خلیلی. در وصیت نامه‌اش هم خیلی اصرار داشت که در کنار شهید خلیلی به خاک سپرده شود. 🕊🕯
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
مراسم عقد شهید صفری در جوار مزار دائی‌اش 🌺💍🌸
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
مراسم عقد شهید صفری در جوار مزار دائی‌اش 🌺💍🌸
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
مراسم عقد شهید صفری در جوار مزار دائی‌اش 🌺💍🌸
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
همسر شهید🎤 نوید سر سفره عقد، قرآن را که دستش گرفت، نیت کرد و قرآن را باز کرد تا هر صفحه‌ای که آمد باهم بخوانیم؛ آیه اول صفحه را که دید، لبخند زد و با آرامش نگاهم کرد، چشمانش از شوق برق می‌زد، آیه ۲۳ سوره احزاب دلش را آرام کرده بود. «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا.» 🌺💍🌸
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
از دست‌نوشته‌های شهید📝 «زیارت عاشورا را بخوانید و ازطرف من به ارباب ابراز ارادت کنید. حتما هرکجا باشم خود را در کنار شما خواهم رساند.» 🕊🕯
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
دوست دارم در منتهای بی‌کسی باشم. در منتهای گمنامی. دوست دارم بدنم زیر آفتاب سه شبانه‌روز بماند.📝 🕊🕯