eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
41.6هزار عکس
18هزار ویدیو
365 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 سرماۍ شدیدۍ خورده بود احساس میڪردم به زور روۍ پاهایش ایستاده است. من مسئول تدارڪات لشڪر بودم با خودم گفتم خوبه یه سوپ براۍ حاجۍ درست ڪنم تا بخوره حالش بهتر بشه. همین ڪار را هم ڪردم. با چیزهایۍ که توۍ آشپزخانه داشتیم یڪ سوپ ساده و مختصر درست ڪردم. از حالت نگاهش معلوم بود خیلۍ ناراحت شده است. گفت : چرا براۍ من سوپ درست کردۍ گفتم : حاجی آخه شما مریضی ، ناسلامی ، فرمانده لشڪرم هستی ، شما ڪه سرحال باشی یعنی لشڪر سرحاله! گفت : این حرفا چیه میزنی فاضل؟ من سوالم اینه که چرا بین من و بقیه نیروهام فرق گذاشتی ؟ توی این لشڪر، هر ڪسی که مریض بشه تو براش درست میکنی؟ گفتم : خب نه حاجی! گفت : پس این سوپ رو بردار ببر ، من همون غذایی رو می خورم ڪه بقیه نیروها خوردن . 🌹 🥀🕊
🌴🌹🍀🥀🍀🌹🌴 وقتی نبود، وقتی منطقه بود و مدتها می‌شد که من و بچّه‌ها نمی‌دیدمش، دلم می‌گرفت. توی زنها و مردها را می‌دیدم که دست در دست هم راه می‌روند، غصّه‌ام می‌شد. زن، شوهر می‌خواهد بالای سرش باشد. می‌گفتم: «تو اصلاً می‌خواستی این کاره بشوی چرا آمدی مرا گرفتی؟» می‌گفت: «پس ما باید بی‌زن می‌ماندیم؟» می‌گفتم: «اگر سر تو نخواهم نق بزنم پس باید سر چه کسی بزنم؟» می‌گفت: «اشکال ندارد ولی کاری نکن زحمتهایت را کم کنی، اصلاً پشت پرده‌ی همه‌ی این کارهای من، بودن توست که قدم‌هایم را محکم‌تر می‌کند.» نمی‌گذاشت اخمم باقی بماند. کاری می‌کرد که و آن وقت همه‌ی مشکلاتم تمام می‌شد. راوی : 🌹🥀🌴
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 تو اى بهار جاوید! اى بى نشان‏ها! اى نور! اى سر به مهر! اى ! تو آن روز خروشیدى و امروز... باور نمی کنم که با آن همه در خاک خفته‏ اى! اى که حضور تو در آسمان‏ها جاری ‏تر از ! هنوز تپش امواج پرخروش لرزه بر اندام دشمنان می افکند . ما در ساحلت به و تو چه آرام در پهنه بیکرانت را به نظاره نشسته‏ اى . چه زیباست عکس خالیت بر دیوار ‏مان . هنوز در صفحه صفحه تاریخ ، تفسیر جاودانگى ات را می نویسند و چه زیباست شعر . هنوز کوچه‏ ها در انتظار گام‏هاى سبز تواند . آسمان شهر در التماس چشم‏هاى توست . اى نور! چگونه در عمق تابش‏ت را به بخشیدى. اى تفسیر و اى شوریدگى! نزدیک است پرنده در کنج تنهایى جان سپارد . گوش کن! ثانیه ‏ها به امید تو در تپش‏ند. دل من تفسیر انتظارت را تا انتهاى جاده ‏هاى بى کسى از بر کرده است تا شاید آغاز کنى روزى را مثل آغاز . باز هم می گویم که دلم توست. شادی روح و 🌴 🥀🌹
🌹🌹🕊🥀🕊🌹🌹 را... را.... مملو از آرزوهای خودت و آرزوهای و آرزوهای و کوچکت را، در دست بگذاری و کنی تا.... باشی برای ما نشینان عادات سخیف داغ بی و بی و بی و بی را بر دل تاریخ می گذاری... تا ما را از این منجلاب بیرون بکشی... شادی روح و 🌹 🌹🕊
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 دوست ‌واقعی ‌خداست ... نگاهشان به ماست بعد از چه کرده ایم دیروز تیپ و لشکر می زدیم امروز مانده ایم چه بزنیم دیروز روز شدن بود امروز روز شوم 🌹 🌹🕊 🌹🕊🌹 🌹 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ✨ برای مردم زندگی نکن تباه می شوی غمگین ترین آدم ها کسانی هستند که برداشت دیگران برايشان زیادی مهم است
❣ صبحی گره‌ از زمانه‌ وا خواهد شد راز شـب تـار بـر مـلا خـواهـد شـد در راه، عـزیـزی‌ ست که با آمدنش هر قطب‌ نما، قبله‌ نما خواهد شـد ♥️اَلَّلهُمـ ّعجِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج♥️ 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹
⚪ ۲۵ذی‌الحجه، روز نزول سوره انسان در شأن اهل بیت(ع) و روز تکریم خانواده روز وتکریم ،،، باز نشستگان را گرامی میداریم....
‹🕊☘› • • (خاطرات جبهه) گفت: راستی جبهه چطور بود؟ گفتم : تا منظورت چه باشد .🙃 گفت: مثل حالا رقابت بود؟🤔 گفتم : آری. گفت : در چی؟ 😳 گفتم :در خواندن نماز شب.😊 گفت: حسادت بود؟ گفتم: آری. گفت: در چی؟ 😮 گفتم: در توفیق شهادت.😇 گفت: جرزنی بود؟ 😳 گفتم: آری. گفت: برا چی؟ گفتم: برای شرکت در عملیات .😭 گفت: بخور بخور بود؟😏 گفتم: آری .☺ گفت: چی میخوردید؟ 😏 گفتم: تیر و ترکش 🔫 گفت: پنهان کاری بود ؟ گفتم: آری . گفت: در چی ؟ گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها .👞 گفت: دعوا سر پست هم بود؟ گفتم: آری . گفت: چه پستی؟؟ 🤔 گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین .💂 گفت: آوازم می خوندید؟ 🎙 گفتم: آری . گفت: چه آوازی؟ گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل . گفت: استخر هم می رفتید؟ 💧 گفتم: آری ... گفت: کجا؟ گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون .🌊 گفت: سونا خشک هم داشتید ؟ گفتم: آری . گفت: کجا؟ گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه. گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟ 🙄 گفتم: آری گفت: کی براتون برمی داشت؟😏 گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه .😞 گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟😏😏 گفتم: آری خندید و گفت: با چی؟ گفتم: هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان😔 سکوت کرد و چیزی نگفت...🖐️ • • ‹ ッ!. ›