حرمین مقدس
محمد امین روزهای آخر قبل از رفتنش به سوریه حس و حال عجیبی داشت، بسیار خوشحال بود، انگار می دانست قرار است شهید شود، یادم است وقت رفتن از تمام اقوام و فامیل خداحافظی کرد و به مزار شهدا رفت و با آن ها نیز وداع کرد. این اولین بار نبود که محمدامین به سوریه رفت، ماه رمضان و زمستان سال قبل و بهار امسال به سوریه رفته بود و این بار که می خواست به سوریه برود به او گفتم: بمان؛ اما او گفت: حرمین شرفین در خطر است، دشمنان حرامی به حضرت زینب (س) رحم نمی کنند، مامان! عمه سادات درخطر است، چگونه از رفتن من ممانعت می کنی، آیا یادت رفت روز عاشورا برخی با همین حرف ها امام حسین (ع) را تنها گذاشتند.
در حال رفاه اما ساده زیست
می گفت مامان 30 سال پیش سفره شهادت پهن شده بود الآن این سفره دوباره پهن شده و ما باید از آن استفاده کنیم. قبل از حضور در سوریه هم برای تبلیغ به لبنان رفته بود. چون به زبان انگلیسی و عربی تسلط داشت، وجودش در این مسیر مثمر ثمر بود. محمد امین غیر از فعالیت های فرهنگی، از نظر رزمی هم آموزش دیده بود. خیلی حرف است که جوانی همه چیزش را بدهد و به جایی برود که احتمال برگشت ندارد؛ اما شهدا دین را درک کردند و فهمیدند جهاد مرز نمی شناسد. شهدا دنبال پول و مادیات نبودند. پسرم در رفاه بود اما لباس ساده می پوشید به او اعتراض می کردم چرا این کار را می کنی می گفت: بچه هایی هستند که تمکن مالی ندارند. من خودم آنچه از دستم برمی آمد برای تربیت فرزندانم انجام دادم و خوشحالم پسرم سعادتمند در دنیا و آخرت شد.
شجاع و مهربان
محمد امین با گفتن این حرف ها مرا قانع کرد که به سوریه برود، 15 روز از رفتنش به سوریه می گذشت 27 خرداد سال 95 که عموی فرزندم به اتفاق همسرش به منزل ما آمدند و دقیقاً ساعت 10:30 دقیقه شب بود که حاج قدرت از من و همسرم پرسید: از محمد امین خبری داری؟
من در جوابش گفتم: بله چند روز قبل که تلفنی با او صحبت می کردم به من گفت حالم خیلی خوب است، ناراحت نباشید. داشتم به سخنانم ادامه می دادم که دیدم عموی محمد امین شروع کرد به اشک ریختن؛ از او پرسیدم: چه شد آیا محمد امینم شهید شد؟ دیدم حاج قدرت با بغض و گریه می گوید: بله محمد امین شهید شد. وقتی این خبر را شنیدم نمی توانستم گریه کنم، نمی دانستم چگونه جای خالی محمد امین را پر کنم، چون او پسری بسیار مهربان و دوست داشتنی بود، نمی توانستم باور کنم که او شهید شد، بعد از گذشت چند روز به یاد روزهایی افتادم که محمد امین از من التماس می کرد: مامان! دعا کن من شهید شوم. از اینکه می دیدم پسرم به آرزوی خود رسید خدا را شکر کردم و با خود گفتم مگر یک مادر جز اینکه فرزندش به آرزوی خود برسد خواسته دیگری دارد.
محمد امین زمینی نبود. به ظواهر دنیا توجه نداشت هیچ وقت به این فکر نمی کرد آینده اش چه می شود حتی راجع به شغلش حرف نمی زد فکر و ذکرش امام حسین و شهدا بود وقتی شهید شد همه منتظر شهادتش بودیم. هم رزمش از مشهد آمد خانه مان گفت: ما 48 ساعت با محمد امین بودیم انگار 48 سال با او آشنا بودیم. می گفت: یک ساعتی که بعد از ناهار خوابیدیم محمد امین بیدار شد و خیلی خوشحال بود. پسرم به هم رزمانش گفته بود «الآن خواب دیدم امشب عملیاتی در پیش است و فرمانده و من شهید می شویم جنازه مان را نمی آورند.» بعد غسل شهادت می گیرد و آماده شهادت می شود. بعد از شروع عملیات سربازان سوری در جناحین آن ها بودند. از شدت آتش دشمن زمین گیر می شوند و فرمانده شان مجروح می شود، اما محمد امین برمی خیزد و رجز خوانی می کند و می گوید «مگر ما شیعه علی بن ابیطالب نیستیم. شیعه علی ترسو نیست به پا خیزید و بروید. من هستم.» بعد به سمت دشمن تیراندازی می کند و با شجاعتش 160 نفر از آن مهلکه جان سالم به در می برند. منتها خود محمد امین کنار فرمانده اش که به شهادت رسیده بود می ماند و دو تیر یکی به زانو و دیگری به پشتش می خورد. هم رزمانش می گفتند اول فکر کردیم که تیر به کتفش خورده و می تواند بیاید. بنابراین برخی از رزمندگان در کانال منتظر پسرم می مانند؛ اما ساعت از 9 شب گذشت جبهه النصره عکس شهید محمد امین را در شبکه اورینت می گذارد و همه متوجه می شوند که خواب او با شهادتش تعبیر شده است.
لقمه حلال و تربیت الهی
دوری از حرام و رزق حلال در تربیت بچه اثرگذار است. شهادت یک فوز الهی است که نصیب هر کس نمی شود. پسرم در راه دین خیلی تلاش کرد. شوق شهادت داشت. وجودش مملو بود از عشق به خدا. هیچ جا محمد امین را دور از شهدا نمی دیدی. این مزد خودش بود. محمد امین در خانواده ای بزرگ شد که احساس کمبود نکرد. از بچگی حرکتش به سمت امام حسین بود. سه سال پشت سر هم اربعین پیاده کربلا رفت. همه برنامه سالانه اش حول محور کربلا بود. برای تبلیغ که می رفت به روحانیون مبلغی می دادند می گفت: اگر هزینه سفر کربلا را بدهید بس است. رقم ناچیزی می گرفت. از مسیر گناه و شرک آلود فاصله داشت. نور هدایت گری از بدو تولدش با او بود. همیشه به سمت رستگاری و سعادت قدم می گذاشت. در دوران تحصیل و حوزه نور الهی همراهش بود و با همان نور عروج کرد.
شکرِ شهادت در راه دین خدا
خدا را شکر می کنم بچه ام در راه دین به شهادت رسید. عاقبتش شهادت بود و واقعاً خوشا به حالش. پسرم مایه افتخار ماست. حضرت آقا فرمود شهدای مدافع حرم امامزادگانی هستند که باید آن ها را زیارت کرد. همه شهدا پاک بودند. تک بودند. محمد امین در وصیت نامه اش نوشت اگر تکه تکه شوم باز در راه ولایت شهید می شوم. آخرین عکسی که از او گرفتم گفت: مامان خوش تیپ تر از این پسر دیدی؟ گفتم: امین بگذار ازت عکس بگیرم. وقتی می رفت گفتم: امین خیلی خوشگل شدی نکند شهید شوی؟ گفتم: امین شهید شو اما اسیر نشو من اسارتت را نمی خواهم. گفت: مامان شیعیان امام علی اسیر نمی شوند.
محمدامین زميني نبود. به ظواهر دنيا توجه نداشت هیچوقت به اين فكر نميكرد آيندهاش چه ميشود حتي راجع به شغلش حرف نميزد فكر و ذكرش امام حسين و شهدا بود وقتي شهيد شد همه منتظر شهادتش بوديم. همرزمش از مشهد آمد خانهمان گفت: ما 48 ساعت با محمدامین بوديم انگار 48 سال با او آشنا بوديم. ميگفت: یکساعتی كه بعد از ناهار خوابيديم محمدامین بيدار شد و خيلي خوشحال بود.
پسرم به همرزمانش گفته بود «الآن خواب ديدم امشب عملياتي در پيش است و فرمانده و من شهيد ميشويم جنازهمان را نميآورند.» بعد غسل شهادت ميگيرد و آماده شهادت ميشود. بعد از شروع عمليات سربازان سوري در جناحين آنها بودند. از شدت آتش دشمن زمینگیر ميشوند و فرماندهشان مجروح ميشود، اما محمدامین برميخيزد و رجزخواني ميكند و ميگويد «مگر ما شيعه علي بن ابيطالب نيستيم. شيعه علي ترسو نيست به پا خيزيد و برويد. من هستم.» بعد به سمت دشمن تيراندازي ميكند و با شجاعتش 160 نفر از آن مهلكه جان سالم به درمیبرند. منتها خود محمدامین كنار فرماندهاش كه به شهادت رسيده بود ميماند و دو تير يكي بهزانو و ديگري به پشتش ميخورد. همرزمانش ميگفتند اول فكر كرديم كه تير به كتفش خورده و ميتواند بيايد. بنابراين برخي از رزمندگان در كانال منتظر پسرم ميمانند؛ اما ساعت از 9 شب گذشت جبهه النصره عكس شهيد محمدامین را در شبكه اورينت ميگذارد و همه متوجه ميشوند كه خواب او با شهادتش تعبير شده است.
دوري از حرام و رزق حلال در تربيت بچه اثرگذار است. شهادت يك فیض الهي است كه نصيب هر كس نميشود. پسرم در راه دين خيلي تلاش كرد. شوق شهادت داشت. وجودش مملو بود از عشق به خدا. هيچ جا محمدامین را دور از شهدا نميديدي. اين مزد خودش بود. محمدامین در خانوادهاي بزرگ شد كه احساس كمبود نكرد. از بچگي حركتش به سمت امام حسين بود. سه سال پشت سر هم اربعين پياده كربلا رفت. همه برنامه سالانهاش حول محور كربلا بود. براي تبليغ كه ميرفت به روحانيون مبلغي ميدادند ميگفت: اگر هزينه سفر كربلا را بدهيد بس است. رقم ناچيزي ميگرفت. از مسير گناه و شرکآلود فاصله داشت. نور هدايتگري از بدو تولدش با او بود. هميشه به سمت رستگاري و سعادت قدم ميگذاشت. در دوران تحصيل و حوزه نور الهي همراهش بود و با همان نور عروج كرد.
خدا را شكر ميكنم بچهام در راه دين به شهادت رسيد. عاقبتش شهادت بود و واقعاً خوشا به حالش. پسرم مايه افتخار ماست. حضرت آقا فرمود شهداي مدافع حرم امامزادگاني هستند كه بايد آنها را زيارت كرد. همه شهدا پاك بودند. تك بودند. محمدامین در وصیتنامهاش نوشت اگر تكهتكه شوم باز در راه ولايت شهيد ميشوم. آخرين عكسي كه از او گرفتم گفت: مامان خوشتيپتر از اين پسر ديدي؟ گفتم: امين بگذار ازت عكس بگيرم. وقتي ميرفت گفتم: امين خيلي خوشگل شدي نكند شهيد شوي؟ گفتم: امين شهيد شو اما اسير نشو من اسارتت را نميخواهم. گفت: مامان شيعيان امام علي اسير نميشوند.
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
پدر شهید کریمیان: پسرم ۶ سال میهمان حضرت زینب (س) بود/ میدانستم فرزندم کجاست!
پدر شهید محمدامین کریمیان پس از شنیدین شناسایی و خبر برگشت پیکر این شهید می گوید: پیکر پسر من ۶ سال در صحرای شام میهمان حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) بود، من و مادرش در این ایام اصلا احساس نمی کردیم پسر ما غریب است چون میدانستیم کجاست.
به گزارش فارس از شهرستان ساری، پدر شهید محمدامین کریمیان پس از شنیدین شناسایی و خبر برگشت پیکر این شهید در گفتوگویی اظهار میکند: پیکر پسر من ۶ سال در صحرای شام مهمان حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) بود، من و مادرش در این ایام اصلا احساس نمیکردیم پسر ما غریب است چون میدانستیم کجاست و همیشه میگفتیم هر چقدر که خودش میخواهد آنجا باشد، ما رضایت خدا و خودش را میخواهیم.

وی میگوید: پسر من ولادتش در زیارت عاشورا بود شهادتش هم در ماه رمضان بود الان هم امام حسین (ع) دوباره او را به ما تحویل داد.
Play Video
مادر این شهید نیز پس از شنیدن بازگشت پیکر پسرش چنین بیان میکند: پسرم در وصیت نامهاش نوشته بود من شما را دوست دارم و زندگی با حسین (ع) را بیشتر از شما و بودن با امام حسین را بیشتر از شما...
وی میگوید: او در ماه محرم و ماه امام حسین (ع) آمد، خدا را شکر میکنم انشاالله به حق صاحب الزمان (عج) و به حق این ماه عزیز همه آن کسانی که چشم به راه هستند شهدایشان برگردند و آرامش بگیرند.
مادر شهید کریمیان در ادامه بیان میکند: وقتی گفتند پیکر عزیزتان برگشته من اول باورم نمیشد میگفتم واقعا امین من آمد؟ گفتند بله آمده، خدا را شکر کردم و گفتم خدایا هرچی خودت صلاح میدانی و میخواهی برای ما هم همانگونه رقم بزن.
به گزارش فارس، بر اساس اطلاعیه روابط عمومی سپاه کربلا، پیکرهای مطهر شهیدان «حاج رحیم کابلی، محمدامین کریمیان و مصطفی تاشموسی » تفحص و پس از تطبیق نمونه DNA در مرکز ژنتیک سپاه، شناسایی شده است.
شهید محمدامین کریمیان
شهید مدافع حرم

وصیتنامه شهید :
اینجانب «محمد امین کریمیان بهنمیری» چون قصد عزیمت به سوریه جهت جهاد علیه دشمنان اهل بیت (ع) را دارم و احتمال کشته شدن در راه دفاع از حریم آل الله وجود دارد ، چند خطی به عنوان وصیت می نویسم.
اولاً به همه مردم شریف و شهیدپرور ایران عرض می کنم؛ افتخار می کنم که در خدمت برادران فاطمیون هستم. مردم شریفی که برای رضای خدا جان خود را کف دست گرفتند و از حرم بی بی زینب (س) دفاع می کنند و اگر برای خانواده ام مشقت نداشت به خانواده ام می گفتم مرا در مزار شهدای فاطمیون دفن کنند.
ثانیاً خدمت مردم شریف ایران عرض می کنم آتش افروز فتنه و اعوان و انصارش خائن به انقلاب هستند و اگر کسی ذره ای ارادت به این شخص ها را دارد زیر تابوت مرا نگیرد. در ادامه به تمام برادران عرض می کنم حضرت آیت الله العظمی سیدعلی خامنه ای (حفظه الله علیه) ولی امر تمام مسلمین جهان است. اگر کسی می خواهد بداند تابع و مرید شهدا است باید مطیع این سید بزرگوار باشد.
سخنی با برادرم؛
بعد از من قطعاً تنهایی را احساس خواهی کرد ، یاد خدا را در همه احوال فراموش نکن و آرزو نکن زودتر به سالار شهیدان ملحق شوی. وصیت من به تو؛ نماز اول وقت ، احترام به پدر و مادرمان و پیروی از ولایت فقیه است. بعد از من این وظیفه توست که هر سال اربعین به کربلا بروی. کوچک ترین هدف من که مبارزه با افکار غربی و سکولاری در جامعه بود را ادامه دهید.
سخنی با خواهرم فاطمه زهرا؛
خواهر عزیزم! در تمام زندگی ام از صمیم قلب دوستت داشتم. تو راه خوبی را در پیش گرفته ای راه شهدا را فراموش نکن. وظیفه تو این است کوچک ترین هدف من که مبارزه با افکار غربی و سکولاری در جامعه بود را ادامه دهی و تا آخرین قطره خونت را دریغ نکن.
سخنی با خواهرم زینب؛
می دانم الآن متوجه الفاظ من نمی شوی اما در صحرای محشر از سر تقصیرات خانواده ما بگذر. تو نعمت خانواده ما بودی و هستی. وصیت من به تو احترام به والدین ، حجاب و نماز اول وقت است.
سخنی با خواهرم فاطمه؛

وصیت من به تو احترام به والدین ، حجاب و نماز اول وقت است. راه شهیدتان را فراموش نکنید.
کلامی با خانواده عموی شهیدم حاج علی کریمیان؛
افتخار من در دنیا این بود که با شما بزرگواران آشنا شدم و آرزوی من خدمت به همه شهدا مخصوصاً شما بوده است. راه شهیدتان را فراموش نکنید و برای من زیارت عاشورا بخوانید که غوغا می کند.
سخنی پایان خطاب به خانواده و همه مردمی که به این وصیت نامه گوش می دهید. من از این دنیا با همه زیبایی اش می روم و همه آرزوهایم را رها می کنم اما به ولایت و حقانیت علی ابن ابی طالب و خداوندی خدا یقه تان را می گیرم اگر امام خامنه ای را تنها بگذارید.
اگر از سرهای ما کوه درست کنند هرگز نخواهیم گذاشت روزی نسل های بعدی در کتاب تاریخشان بخوانند امام خامنه ای مثل جدش حسین(ع) تنها ماند. سلام مرا به حضرت آقا برسانید و بگویید اگر دوباره زنده شوم از تکه تکه شدن در راه ایشان ابایی ندارم.
وصیت آخرم مرا در قبر عموی شهیدم دفن کنید. و در آخر زحمت را کم می کنم و از همه شما پوزش و حلالیت می طلبم.
آمریکا اگر «لا اله الا الله» بگوید ما باور نمی کنیم. امام خمینی(ره)
العبد الحقیرمحمد امین کریمیان
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
ثواب اعمال امروز کانال رو هدیه میکنیم به روح شهیدبزرگوار، شهیدمحمدامین کریمیان
🕊🥀🌹🕊🥀🌹
شادی روح شهداصلوات.
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
کلامی با خانواده عموی شهیدم حاج علی کریمیان؛ افتخار من در دنیا این بود که با شما بزرگواران آشنا شدم
آخرین دلگویه مون :) 🥀
ممنون از صبوریتون 🌻 ان الله یحب الصابرین✨
بمونید برامون 🙏
مطمئن باشید حضورتون اتفاقی نیست☺️
دعوت شده شهدا هستید😍❤️
آخرین قلم 🍃
التماس دعا🕊
پست آخر
شبتون شهدایی
•|سـرشرابریدنـدوزیرلبگفت
•|فداۍسرتسـرکھقـابلنـدارد
🌻__🕊
#تودعوتشدھیشهیدِبےسرۍ💌••
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
سلام عرض می کنم خدمت دوستان عزیز انقلاب اسلامی ایران در سال 57 به پیروزی رسید انقلابی که دو قطب
به نام آن که همه زیبایی ها از اوست
هفتمین سال جنگ تحمیلی رسید صدام که با حمایت 42کشور به جنگ با انقلاب اسلامی آمده بود هنگامی که با اراده پولادین ملت ایران در دفاع از دین و کشور خود مواجه شد به تدریج به سمت آتش بس با ایران رفت ولی چون سران انقلاب اسلامی مصر بر تعیین متجاوز بودند با قطعنامه سازمان ملل مخالفت کردند
و این جا بود که آمریکا و غرب برای ایجاد فشار بیشتر وارد جنگ با ایران در خلیج فارس شدند.
وهم زمان رژیم سعودی در عربستان در زمان حج توطئه کشتار حجاج خانه خدا را طراحی و عملیاتی کرد.
که حال به توضیحات مختصری درباره ابعاد این کشتار می پردازیم:
1-هدف این کشتار : مقابله با نفوذ فرهنگ مقاومت انقلاب اسلامی در کشور های منطقه.
2- فرمانده عملیات : ژنرال وگنر
این فرد یک آلمانی یهودی است که در عربستان با دستور آمریکا پلیس ضد شورش را ایجاد و فرماندهی می کرد .
علاوه بر نیرو های سعودی گروه هایی از :
1-رژیم بعث عراق .
2-سازمان منافقین
در این کشتار شرکت داشتند.
ان شاالله در پست بعدی درباره موضع رژیم سعودی و در مقابل نظام اسلامی ایران درمورد حادثه حج خونین مکه صحبت خواهم نمود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 السلام علیک یا صاحب الزمان
💚ظهور کن نگار من
🕊بیا که از سر شعف
💚فدای قامتت کنم
🕊دو چشم اشک بار را
💚تمام لحظه های من
🕊فدای یک نگاه تو
💚بیا و پاک کن ز دل
🕊حدیث انتظار را
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَـــرَج💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گَشته ام یارب چو مجنون واله وبیمار دوست
میکُشد آخر مرا این حسرت دیدار دوست
آنقَدَر چشم انتظاری میکِشم در راه او
تا شوم شب زنده دار و عاشق بیدار دوست
عاشقِ رویش منم افتادهٔ کویش منم
داده ام دل را زِکَف کِی میشوم دلدار دوست
صاحب عصر و زمان است و ولیکَن غائب است
مانده ام یا للعجب در حکمت اسرار دوست
سلام بر عاشقان مهدی عجل الله
ظهرتون مهدوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸بر قاسم و بر نور جمالش صلوات
💫بر خُلق نکو و بر خصالش صلوات
🌸این ساقی شهد عسل کرببلاست
💫برلعل لب و به خط وخالش صلوات
🌸اللّهُمَّ صَلِّ عَليٰ مُحَمَّدٍ
و آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم🌸