♦️مداحی حاج محمود کریمی با شعری از مرحوم ابتهاج.

انسان بین دو بی نهایت قرار گرفته است بی نهایت صعود و بی نهایت سقوط انتخاب با شماست!! علامه حسن زاده آملی رحمت الله علیه

چه آدم هایی که مومن بودن، و اندک اندک دچار روزمرگی شدن و قلبشون از حضور خدا تهی شد... ما کجای کاریم؟!

ای وای بر ما که کوری خود را همیشه با تعبیر غیبت تو می آوریم و در این مسئله هم تو را متهم می‌کنیم و دائم می گوییم تو بیا! اما نمی دانیم که هم تو آمده ای و هم آماده ای ولی تنها ندای هل من ناصر تو غریبانه تر از جدت حسین علیه السلام است و هیچ گوش شنوایی برای این ندای مظلومانه نمی یابی! شهید حجت الله رحیمی🕊🌹

وقتۍ ضارب علۍ رو با چاقو زد ما پیڪر غرق خونش رو بھ ڪنارے ڪشیدیم ؛ پیرمردے آمد و گفت . . . خوب شد همین و می‌خواستۍ ؟! بھ تو چہ ربطی داشت ؟ چرا دخالت ڪردے ؟!!! علۍ با صداے ضعیفی گفت : حاج آقـا فڪر ڪردم دختر شماست ، من از ناموس شما دفاع ڪردم . . .🌱 #شھید‌علۍ‌خلیلی♥!

و ما نجات می‌دهیم مومنان را از غم!🌿 محبوبم؛ گَه گاهی دلگیر می‌شوم از زمین... گُر می‌گیریم از احساس اندوه و تنهایی؛ و نام تو مرحمی می‌شود بر تمام اندوه‌هایم 🌔 چو یادم می‌آید که میبینی‌ام، می‌شنوی‌ام و استجاب میکنی آن‌چه را ‌که می‌خواهم و برایم میپسندی؛ همان‌جا شکر می‌کنم، برای حضورت که آرامش دل‌های ناآرام است! (: #وصال_نویس #مثبت_بی‌نهایت 📝📝

⸢🖤| #چله_نشین_حسین⸥ تا که می‌خوانم تو را هر دیده می‌بارد تو را از خدا دیگر چه خواهد هر کسی دارد تو را در روایت هست هر که دوستش دارد خدا در دلش چون داغی از یک لاله می‌کارد تو را عشق را از هر کسی از اهل دل پرسیده‌ام از گریبانش چنان خورشید می‌آرد تو را ~روز نوزدهم <🥀>

⸢#حضرت_برادر_گلم|•🌸⸥ میدونستی شهید دهقان.. بعد از رفتنش هم همه‌چیز را به شوخی و خنده گذرانده بود. هر بار که زنگ زده و خندیده و مسخره بازی در آورده. میگفت: «دارم فوتبال بازی می‌کنم. میخور و می‌خوابم. فعلا که هیچ خبری نیست.» خانواده گله هم می‌کردند که چرا دیر زنگ میزنی جواب میداد: «خط ها از این طرف خرابه. کابل ها رو زدن. نمی‌تونیم زنگ بزنیم. اینقدر سوز میاد و سرده که نمیتونم بیام بالای پشت‌بوم زنگ بزنم.» ˹🏴|