eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.9هزار عکس
17.7هزار ویدیو
351 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿💗 خدا دوسِت داره خدا روزی رسونه خدا کمکت میکنه خدا شفا میبخشه خدا برکت میده خدا نگاهت میکنه خدا باهات حرف میزنه خدا مهربونه خدا بهت اهمیت میده مطمئن باش^^ خدای خوووبم شکرت که دارمت🤲🏻
عزیزِ فاطمھ!💔 در قفس سرد و تاریڪ سینھ‌امـ تمام در و دیوار دلمـ ، پر شدھ از چوب خط‌هاے نبودنت لحظھ شمارے مۍڪنم براے روزے کھ با مژده آمدنت؛ این انتظار بہ آخر برسد[😭] آن وقت، من باشم میان یڪ سپاه از همه‌آنھایۍکھ درشب‌هاےطولانۍغیبت انتظار تورا مشق ڪردھ بودیم.. نھ عادت را و نھ گناه را..!🥀 ..🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لَب‌تَرنَکُنی‌نیز‌فَدایی‌ِتوهَستیم عُشاق‌نَدارَندنیاٰزی‌بِه‌اِشارِه صَلَّےالله‌ُعَلیکَ‌یٰا‌ابٰا‌عَبدِاللہ‌(ع) 💔 🥀
✅ حکمت سختیهای زندگی ساعت هاى آزار اين دنيـا، ساعت‏ هاى آزار آخـرت را از میان می برد. 📚 نهج الفصاح
'بســم‌الرب‌شهدای‌مدافع‌حرم' شنیــدم‌ســر‌عشاق‌بہ‌زانوے‌شماست.. و‌از‌آن‌روز‌سرم‌میݪ‌بریدن‌دارد!♥️🙂 ‌اتـݪ‌متل‌توتولہ چشــم‌تو‌چشم‌گلولہ اگہ‌پاهات‌‌نلرزید نترســیدۍ‌قبولہ!(:'🌿 رزمنده‌ۍ‌اسلام‌جا‌نمونی‌😁🔗!! مگہ‌میشہ‌شهدابهٺ‌دعوت‌نامہ‌بفرستن‌رد‌ڪنی/: من‌ڪہ‌رفتم‌حالا‌خود‌دانی💪🏿💣((: حاجی‌جورۍ‌مطلب‌میزاره‌انگار‌از‌جبهه‌برگشته💨😎✋🏿‌‌‌ ﴾֣↬ @Zainabione313 ↫﴿
💠مرحوم شیخ رجبعلی خیاط: تاثیر روزی حلال و حرام آن قدر زیاد است که ممکن است حلال زاده بخورد و مثل حرام زاده شود یا حرام زاده بخورد و مثل حلال زاده شود . 📕تندیس اخلاص
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آن روز که در مورد جمهوری اسلامی احساس خطر کنم دیگر نصیحت نمی‌کنم، دست همه را قطع ‌خواهم کرد!
✍امام صادق (ع) میفرمایند مردم در انتهای غیبت از دین خارج خواهند شد گروه،گروه آنچنان که در صدر اسلام دسته،دسته وارد می شوند...
○«...چون می دانستم ساعت ۶ پرواز دارد، ساکش را آماده کردم و داخل اتاق خودش که کتابخانه و جانمازش هم آنجا بود گذاشتم. بی خبر وارد اتاقش شدم، دیدم وسایلش را به هم زده، سجاده و عبایش را جمع کرده، محل جاکتابی اش را تغییر داده، میز تحریرش را برده جایی که همیشه نماز می خوانده گذاشته. اصلاً وقتی وارد اتاق شدم یک لحظه شک کردم که این همان اتاق حاج آقاست یا نه! ○لباس اضافه هایی که توی ساک گذاشته بودم را بیرون آورده بود. گفتم: این لباس ها را لازم داری. چرا آوردی بیرون؟ گفت: نه من زود برمی گردم. اصرار کردم، گفت: لازم ندارم، زود برمی گردم. ○دو تا انگشتر عقیق داشت آنها را هم از انگشتش درآورد و گذاشت داخل کشوی میز. موقع رفتن چند بار رفت داخل خانه و برگشت حیاط. پرسیدم: چیزی شده؟ وسیله ای گم کردی؟ چرا نگرانی؟ گفت: چیزی نیست حاج خانم. از زیر قرآن ردش کردم و رفت داخل ماشین. از آنجا هم دستی تکان داد و راننده گاز ماشین را گرفت و رفت. اهل پیامک و این جور چیزها هم نبود؛ ولی آن روز از پای پلکان هواپیما برای من پیامک کوتاهی فرستاد.فقط نوشته بود: »