🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#عهد_با_شهدا
بروید به امان #خدا
من نشسته ام کنار تمام #عهد_هایمان
شما هم به رسم #رفاقت
گاهی #نگاهی کنید به #پشت_سر ...
🌹 #شهدا
🌹🕊 #همیشه
🌹🕊🌹 #نگاهی
🌹 🥀🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کیا تو این زمـان پیروز میشن ⁉️
#بحق_الزهرا_عجل_لولیک_الفرج
•••
#دلتنگی🌹
#فرزندان_شهدا
لباس پدرش را پوشید تا بوی پدر را حس کند
انقدر غرق در ارامش شد که خوابش،برد...🌹
چه فرزندهایی که یتیم شده اند تا ما در ارامش باشیم...🌹
ما در ارامش هستیم و...🌹
#فرزند_شهید_جواد_محمدی_مفرد
#شادی_روح_شهدا_صلوات
شهید «فرزاد نامی» از شهدای مدافع سلامت متولد 30 تیرماه 1356، فارغالتحصیل کارشناسی ارشد در رشته «کار درمانی جسمانی» در بیمارستان امام رضا (ع) مشغول خدمت و طبابت بود که در لباس مقدس سفید خدمت در جبهه سلامت، روز 12 مرداد 1399 به آرزویش رسید و در راه حفظ سلامتی مردم شهید شد.
کمی از فرزاد و خاطرات دوران کودکیش برایمان بگویید؟
نامی: از خاطرات فرزاد بخواهم بگویم از دوران کودکی اهل دروغ گفتن نبود و من هیچ وقت از او دروغ نشنیدم. قبل از سن بلوغ شروع کرد به نماز خواندن و روزه گرفتن؛ این عملش ترک نشد. به خاطر دارم در سال اول ابتدایی بود که یک روز پیش من آمد و گفت: «مادر! من میخواهم اسمم را عوض کنم.» پرسیدم: «چه اسمی را برای خودت دوس داری بگذاری؟» گفت: «بلال!» با تعجب پرسیدم: «چرا بلال؟» گفت: «دوست دارم ماندگار باشم.»
اجازه تغییر نام را به او ندادیم و دلیلش را هم برایش توضیح دادم که: «پدرت نام فرزاد را دوست داشت و برایت انتخاب کرده است.» او به خاطر ما نام خودش را پذیرفت، ولی همیشه دوست داشت نام بلال را برای اسم خودش داشته باشد.
از کودکی مهربان و دلرحم بود. عاطفه خاصی داشت. به یاد دارم اگر بصورت اتفاقی داخل اتاقی حشره یا مورچه ای پیدا می شد و من از او حشره کش را می خواستم که برایم بیاورد؛ خودش می آمد و با دستمالی حشره را بر می داشت، و آن را در حیاط رها می کرد. به ما هم گوشزد می کرد به این موجودات آسیبی نرسانیم چون آنها هم حق زندگی دارند. خاطرات کودکی فرزاد مدام در جلوی چشمانم مرور می شود.