#سرما_و_اورکت
سال 1362 در قلاجه بوديم و هوا خيلي سرد بود. رفتيم تمام اورکتهايي را که تو دوکوهه داشتيم برداشتيم آورديم داديم به بچهها. حاج_همت آمد. داشت مثل بيد ميلرزيد😬. گفتم:«اورکت داريم، بدهم تنت ميکني؟»
گفت:«هروقت ديدم همه تنشان هست، من هم تنم ميکنم😊 تا آنجا نديدم اورکت تنش کند ميلرزيد و ميخنديد».😃
#حاج_ابراهیم_همت
#فرماندهلشکر۲۷محمدرسولالله🌹
16.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰روایت حاج قاسم سلیمانی از نحوه حضور شهید صدرزاده در سوریه
#اختصاصی
او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد ...
💠پوسترهای اختصاصی شهدای مدافع حرم روز ۲۴ بهمن ماه
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
⸢✍🏻| #معرفی_کتاب⸥📚
کتاب شصت پرسش اعتقادی نوشتهٔ سیدرضا طباطبایی به پرسشهای توحیدی کودکان در ۳ سطح متفاوت پاسخ میدهد.
ضمنا سطح آخر مناسب بزرگسال نیز میباشد.
در این کتاب به پرسشهایی از قبیل: هویت خداوند، دلیل فرستادن ائمه، علت برآورده نشدن برخی حاجات و بسیاری از سوال های کاربردی دیگر پاسخ داده شده است.
⸢بخشی از کتاب⸥
●چرا نمیتونیم خدارو ببینیم؟
اگه منظور از دیدن، دیدن ظاهری و با چشم باشه، خدا رو هرگز نمیشه دید؛ هم به دلیل عقل و علم، و هم به دلیل شرع.
اما به حکم عقل و علم: دیدن ظاهری، از طریق مواجه شدن چیزی با چشم و انعکاس امواج نوری صورت میگیره؛ یعنی اولاً باید جسمی باشه، و ثانیاً رودررویی و همجهتی اون جسم با چشم اتفاق بیفته. به همین دلیل، چشم ما اشیای پشت سر رو نمیبینه؛ در حالی که خدا نه جسمه و نه ویژگیها و خصوصیات جسم (مثل رودررویی) رو داره. بنابراین هرگز با چشمِ سر دیده نمیشه
❄️||❄️
6.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
『🎥| #دوشنبههایامامحسنی』
صحبتازخوانکریماستوتهیدستیما
دستها گرم قنوتند، زحاجت لبریز..
گوشاینطایفه آوایگدا نشنیدهاست
قبل گفتن شده کاسه ز اجابت لبریز..
🌱
『🔰کلام_شهید』
بعد از پایان هر نماز..
وقتی سر به سجده میگذارید
مروری بر اعمال صبح تا شب خود بیاندازید!
آیا کارمان برای "رضایت خدا" بوده؟
#شهید_همت | #نماز | #خداوند
#منطقه_سوم_نیروی_دریایی_سپاه
#زیارتگاه_شهدای_عملیات_والفجر8
🔸اخلاق عملی را باید از ابراهیم هادی آموخت.
در ارتفاعات کوره موش چهار اسیر گرفتیم و قرار بود بعد از چند روز تحویل پادگان ابوذر بدیم. یک اتاق آهنی در میان حیاط وجود داشت همه پیشنهاد دادن که اسرارا در آنجا نگهداری کنیم.
اما ابراهیم آنها را آورد داخل اتاق هر غذایی که میخوردیم بیشترش را به اسرا میداد و میگفت این ها مهمان ما هستند. بعد از چند روز برای آنها لباس تهیه کرد و آنها را راهی حمام کرد.
بعد از اینکه قرار بود اسرا را تحویل دهیم همه ی آنها به ابراهیم نگاه میکردند و گریه میکردند و التماس میکردند کنار ابراهیم بمانند.
🍃واین است نشانه ی اخلاق و رفتار خوش.