eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.2هزار عکس
17.5هزار ویدیو
345 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🌷🕊🌹🕊🌷🌴 ما در قبال تمام ڪسانی ڪه راه ڪج مےروند و حق نداریم با آنها تند برخورد ڪنیم ...! از ڪجا معلوم ڪه ما در آنها نداشته باشیم ...؟!
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴 به جوانان بگویید : امروز چشم به شماست . بپاخیزید، اسلام و خود را دریابید ... را به من ببخش دلم می خواهد 🌷 🌷🕊 🌷🕊🌷 🌹 🥀🌴قرارگاه شهدا🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 @martyrscomp
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴 به جوانان بگویید : امروز چشم به شماست . بپاخیزید، اسلام و خود را دریابید ... را به من ببخش دلم می خواهد 🌷 🌷🕊 🌷🕊🌷 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ قرارگاه شهدا🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 @martyrscomp ❣❣
🌴🌷🕊🌹🕊🌷🌴 ما در قبال تمام ڪسانی ڪه راه ڪج مےروند و حق نداریم با آنها تند برخورد ڪنیم ...! از ڪجا معلوم ڪه ما در آنها نداشته باشیم ...؟! 🌹🕊🌴قرارگاه شهدا 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 @martyrscomp
  سال 1362 در قلاجه بوديم و هوا خيلي سرد بود. رفتيم تمام اورکت‌هايي را که تو دوکوهه داشتيم برداشتيم آورديم داديم به بچه‌ها. حاج_همت آمد. داشت مثل بيد مي‌لرزيد😬. گفتم:«اورکت داريم، بدهم تنت ميکني؟» گفت:«هروقت ديدم همه تنشان هست، من هم تنم مي‌کنم😊 تا آنجا نديدم اورکت تنش کند مي‌لرزيد و مي‌خنديد».😃 🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 اگر بخواهیم فرق ، ، و همه فرماندهان ما را با یک فرمانده ی کلاسیک ارتش دنیا، علاوه بر موضوعات معنوی و رفتاری بدانیم، کلمه ی " بیا و برو " بود. فرمانده ی ما در صحنه ی جنگ می رفت جلو و می گفت : " بیا !"... اما فرمانده ی کلاسیک می ایستاد عقب و می گفت : "برو!" شادی روح و 🌹🕊🥀
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴 به جوانان بگویید : امروز چشم به شماست . بپاخیزید، اسلام و خود را دریابید ... را به من ببخش دلم می خواهد 🌷 🌷🕊 🌷🕊🌷 🌹 🥀🌴
💐🌴🌺🍀🌺🌴💐 وقتي به مي آمد ، من ديگر نداشتم كنم . بچه را مي كرد ، برايش درست مي كرد . را و مي كرد ، پا به پاي من مي نشست ، را ، مي كرد ، مي كرد و مي كرد . آن قدر به پاي مي ريخت كه هميشه به او مي گفتم : درسته كه كم مي آيي ؛ ولي من تا تو را كنم ، براي يك ماه ديگر دارم . نگاهم مي كرد و مي گفت : تو بيش تر از اين ها به گردن من داري . يك بار هم گفت : من زودتر از تمام مي شوم و گرنه ، بعد از جنگ به تو مي دادم تمام اين روزها را چه طور مي کردم . 🌺💐🌼
از طرف من به جوانان بگوييد چشم شهيدان و تبلور خونشان به شما دو خته است بپا خيزيد و اسلام خود را دريابيد.🌱 🇮🇷🇮🇷
علی وار زيستن و علی وار شهيد شدن وحسين وار زيستن و حسين وار شهيد شدن را دوست دارم. 🌻 🇮🇷|🇮🇷
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 به جوانان بگویید: امروز چشم بـه شماست بپاخیزید اسلام و خود را دریابید هر موقع در مناطق جنگی راه رو گم کردید نگاه کنید آتش دشمن کدام سمت را می‌کوبد، همان جبهه خودی است. 🌹🕊🥀
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 سید حمید از حُرهای انقلاب اسلامی است. همه از دستش عاصی شده‌بودند. حتی لات‌هـای محله هم از او حساب می‌بردنـد. شده بود بزن‌بهادر محله قطب‌آباد رفسنجان. هیچ کس از دست قلدری‌هایش در آسایش نبود. بعد از شروع جنگ تحمیلی، پیکر غرق‌ در خون برادر بزرگ‌ترش را که در حیاط خانه دید، خیلی متحول شد. فقط حرف بی‌بی(مادرش) کمی آرامش کرد: برادرت کشته نشده، شده. شما که عزیزتر از اولاد نیستید. همه شما باید شوید تا اسلام زنده بماند. سید حمید هم به جبهه رفت. کفش‌هایش را بخشید و از آن به بعد، دیگر کسی او را در جبهه با کفش ندید! می‌گفت: این‌جا جایی است که خون روی زمین ریخته. شب‌ها با پای برهنه در بیابان پر از خار و خاشاک راه می‌رفت و با اشک، استغفار می‌کرد. معروف شد به . آن‌قدر از خودش لیاقت نشان داد که به فرماندهی گردان رسید. در یکی از عملیات‌ها، سه روز نخوابید و حتی غذایش را هم در حال راه رفتن می‌خورد. سيد حميد دوبار مخفیانه به كربلا رفت. در عملیات خیبر، ترک موتور نشست. گلوله مستقیم دشمن، هر دوی آنها را به آرزویشان رساند و به رسیدند. که نفر جلویی موتور بود، سر و دستش رفت و هم پیشانی و پهلویش. همانی شد که سید حمید می‌خواست؛ دلش می‌خواست به جده‌اش، فاطمه زهرا(س) ملحق شود. 🏴 🕊🌹