🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#یاد_شیرمردان
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_عباس_دوران
#شیر_مردی که در قلب بغداد حماسه آفرید
به سمت بغداد پرواز کرد .
هدف ماموریت ناامن کردن شهر عراق جهت جلوگیری از برگزاری کنفرانس سران کشورهای غیرمتعهد در این شهر و مانع رسیدن صدام به اهداف شومش بود .
به همین علت از سد دفاع هوایی پایتخت عراق گذشت و شهر را بمباران کرد ، اما اصابت موشک عراقی باعث شد، هواپیما آتش بگیرد، دوران به طرف پالایشگاه الدوره پرواز کرد و تمام بمبها را بر روی پالایشگاه فرو ریخت ، قسمت عقب هواپیما در آتش میسوخت ، او در آخرین لحظات با یک عملیات استشهادی هواپیما را به ساختمان هتلی که محل برگزاری کنفرانس بود ، کوبید و شهد شیرین #شهادت را نوشید.
بعد از این واقعه تبلیغات صدام در مورد امنیت بغداد نقش بر آب شد . بدینترتیب اجلاس سران غیرمتعهدها به علت فقدان امنیت در بغداد برگزار نشد و تمام نقشههاي شيطاني صدام حسين نقش بر آب شد .
صدام حسین پیش از جنگ و در اجلاس سران عدم تعهد درهاوانا، میزبانی بغداد را برای اجلاس بعدی گرفته بود تا ژست یک صلح طلب را به نمایش بگذارد .
او با ترسو خواندن خلبانان ایرانی گفته بود :
« هیچ خلبان ایرانی جرأت نزدیک شدن به آسمان بغداد برای برهم زدن اجلاس را ندارد . »
💐 #سالروز_طلوع💐
🌺 #تولدت_مبارک_دلاور🌺
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
هر #سری قابل آن نیست که بر #دار شود .
#مرد خواهد که در این قافله #سردار شود .
تصویر پیکر #پاک و #مطهر
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#سید_رسول_حسنی
فرمانده محور لشکر 8 نجفاشرف
🌹 #سالروز_شهادت🕊
🥀🌹🕊
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#اخلاص_شهدا
#خاطره_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#حاج_احمد_کاظمی
ما بچه که بوديم، بابا يادمان داده بود که در مدرسه هر کس پرسيد پدرتان چه کاره است، بگوييد کارمند دولت. کسي واقعاًنميدانست پدر ما سپاهي هست؛ فرمانده هست. الحمدالله در خانه هم يک طوري برخورد ميکرد که حالا ما فکر نکنيم خبري هست! خودش عميقاً به اين قائل بود که اينها همهاش يک لحظه است؛ امروز هست و فردا نيست. اصلاً پست و مقام و درجه و جايگاهي که داشت حقيقتاً برايش بيارزش بود. يادم هست هفتههاي آخر منتهي به شهادت ايشان بود. کمي مريض احوال و سرماخورده بودند. رفتند وسط هال و يک کاغذ A4 گذاشتند زيرپايشان. من و سعيد و مادرم را هم صدا کردند. گفتند پست و مقام براي من، مثل اين کاغذ ميماند، نه وجودش، من را بالا برده و نه بعداً اگر از زير پايم کشيده شود، زمين ميخورم. کشيدنش و وجودش برايم هيچ فرقي ندارد. شما هم طوري زندگي کنيدکه مقام برايتان اينطوري باشد.
راوی :
#فرزند_شهید
🌹 🕊🥀
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#مثل_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حاج_احمد_کاظمی
مگر میشود هم #شمع بود هم #پروانه
#سردار این چنین بود .
از او آموختم باید #بسوزم برای #پروانه شدن نه #پروانه_ای برای سوختن ...
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 🌴🌹
🌷🕊🌹🌴🌹🕊🌷
#خاطرات_شهداء
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حاج_احمد_کاظمی
در عملیات رمضان، بچهها پشت خاکریز زمینگیر شده بودند .
پنجاه ، شصت نفر در انتهای سمت راست خاکریز نمیتوانستند سرشان را بالا بیاورند .
با ماشین رفتم جلو تا آخر خاکریز ، یک نفر که بغل دستم بود گفت « دیگه تکون نخور، اگه ماشین رو تکون بدی ، سوراخ سوراخش میکنن .»
روبهرو را نگاه کردم . چند تانک عراقی داشتند به خاکریزمان نزدیک میشدند .
فاصلهشان هر لحظه کمتر میشد ، اولین تانک به سی ، چهل متریمان رسیده بود ، نفسم بند آمده بود ، احساس میکردیم چند دقیقه دیگر اسیرمان میکنند .
بدنم سُست شده بود ، با رنگ پریده منتظر رسیدن عراقیها بودم .
با نا امیدی سرم را به طرف انتهای خاکریز چرخاندم .
یک مرتبه دیدم یک نفر ، سوار بر یک موتور تریل قرمز رنگ با سرعت زیاد ، گرد و خاک کنان به طرفمان میآيد
#حاج_احمد بود .
از موتور پایین پرید و آرپیجی را از دست آرپیجیزن گرفت و رفت آنطرف خاکریز ، روبهروی تانکها نشانه رفت ، چند ثانیه بعد گلوله آرپیجی روی برجک ، اولین تانک در حال حرکت نشست .
تانک در دم آتش گرفت و دودش پیچید توی آسمان منطقه .
بعد #حاج_احمد با فریادهای بلند به نیروها گفت که شروع کنند .
بچهها شروع کردند .
#حاج_احمد سوار موتور شد و رفت تا بقیه جاها را سامان بدهد .
راوی :
#عباس_رمضانی
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌷
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊
#سوسنگرد_قهرمان
در میان کاوشها بیشک روایتی از
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#محمدحسن_نظرنژاد (بابانظر)
در رابطه با مقاومت « ۷۲ پاسدار » در #سوسنگرد پیرامون #شهادت طلبی #پاسداران به طور عجیبی با حادثه کربلا قرابت دارد .
این فرمانده #شهید روایت میکند :
وقایع عملیات #سوسنگرد و به طور کل چیزهایی که در آن روزگار در این منطقه گذشت ، از این قرار بود که دشمن بعد از محاصره کامل #خرمشهر به این فکر افتاد که باید ارتباط ما را از جنوب به شمال قطع کند و راه دیگری جز با قطع کردن جاده #سوسنگرد نبود ، چون رسیدن به جاده #سوسنگرد و بعد گرفتن پادگان دشت آزادگان و قطع کردن جاده اهواز دزفول اگر به دست عراقیها انجامشده بود ، شاید دیگر غیرممکن بود که ما بتوانیم اهواز و یا منطقه #خوزستان را به طور کل حفظ کنیم .
این بود که برادران مسئول به فکر این افتادند که منطقه #سوسنگرد را به هر نحو هست حفظ کنند .
دشمن هم با تمام توان در این منطقه فعالیت داشت .
ما آن زمان مسئول گردان بودیم . با یکی از برادران دیگرمان به نام «بزمآرا». مأموریت به ما محول شد که در منطقه #سوسنگرد باشیم و از این منطقه حفاظت کنیم و یک گردان هم از ارتش در منطقه «فولیآباد» مستقر بود ، این کل نیرویی بود که ما در این منطقه داشتیم و یک مقدار نیروهای مردمی هم که مربوط به #شهید_دکتر_چمران بود .
دشمن عواملی در داخل منطقه داشت یعنی در #سوسنگرد و در جاهای دیگر . در آن روزگار منافقین و نیروهایی که از جمهوری اسلامی ایران ضربه خورده بودند به طور فعال برای عراق گزارش تهیه میکردند .
ما به این فکر افتادیم که در منطقه چندین عملیات ضربتی داشته باشیم و مسئولین سپاه و بسیج این فکری که برادران رزمنده در منطقه داشتند را تأیید فرمودند و قرار شد که ما در دو طرف جاده #سوسنگرد ، #حمیدیه مستقر باشیم تا زمان مناسب این دشمن را از منطقه بیرون کنیم .
عراق هم به فکر این بود که به هر نحوی شده #سوسنگرد و جاده #سوسنگرد تا #حمیدیه را به تصرف دربیاورد .
خوب به خاطر دارم که قبل از محاصره #سوسنگرد ، دشمن با دو گردان به #حمیدیه حمله کرد .
#حمیدیه در منطقهای است که در سه راهی پادگان دشت آزادگان ، اهواز و #سوسنگرد قرار میگیرد .
دشمن حرکت کرد تا با دو گردان زرهی این سه راهی را قطع کند .
ما ۷۲ نفر به نام ۷۲ تن #شهید_کربلا آماده شدیم که این منطقه را حفظ کنیم و در مقابل این دو گردان بایستیم .
البته این را یادآوری میکنم که این #هفتاد_و_دو نفر کلاً #پاسدار بودند . از بچههای خود سپاه بودند که یک مقدار بچههای سپاه #حمیدیه بودند و یک مقدار هم از بچههای خراسان که ما دو نفر هم از بچههای مشهد بودیم .
حدود ساعت چهار بعدازظهر دشمن به جاده رسید و ما کلاً سلاحی که در اختیار داشتیم، «آر. پی.جی» بود، قرار شد این ۷۲ نفر با «آر. پی.جی» به جان تانکها بیفتیم .
نبرد تقریباً تا ساعت ۹ شب به طول انجامید، بعد از حدود تقریباً هفت، هشت ساعت زد و خورد خیلی شدید، ما توانستیم در بعضی نقاط ۳۰ کیلومتر دشمن را به عقب برانیم .
۱۳ تا ۱۴ تانک دشمن در منطقه منهدم شد و بقیه نیروهایشان پا به فرار گذاشتند .
بعد که ما از منطقه برگشتیم ، اینجا برای ما خیلی عجیب بود . فرمانده سپاه حمیدیه وقتی چشمش به من افتاد، اشک در چشمانش حلقه زد و گفت خبر داری که از بچههای دیگر چند تا برگشتند ؟
گفتم : من فکر میکنم که همه برگشته باشند .
گفت : نه! یک نفر دیگر برگشته . یکی شمایید و یکی او . ۷۰ نفرشان در این راه #شهید شدند . یعنی حفظ منطقه #سوسنگرد و دشت آزادگان به این شکل بود .
#سالروز_آزادسازی
#سوسنگرد_قهرمان
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀
🥀💐🌹🕊🌹💐🥀
#شهیدانه
#عاشقانه_های_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#علی_چیت_سازان
🌹 #سالروز_شهادت🕊
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 🕊🌹
🥀💐🌹🕊🌹💐🥀
#خاطرات_شهدا
#عقرب_زرد
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#علی_چیت_سازان
همه نیروهایش در عملیات شهید شدند و او تنها مانده بود و باید عقب نشینی می کرد. در این میانه، با گروهانی از نیروهای بعثی مواجه شد. سینه را سپر کرد و گفت: من علی چیت سازیان هستم، عقرب زرد. حال دیگر خود دانید اگر می خواهید مقاومت کنید من تا آخرین گلوله با شما خواهم جنگید در غیر این صورت تسلیم شوید تا جان سالم به در برید. وحشت بر جانشان افتاد از بس که درباره شهامت هایش از فرماندهانشان شنیده بودند و خود را تسلیم کردند، گروهان به حرکت در آمد و علی دور آنها می چرخید. دیده بان فریاد زد که گروهانی در حال پیشروی است و باز هم فریادی دیگر که دست نگه دارید، شلیک نکنید به نظر می رسد علی باشد. نزدیک و نزدیکتر شدند بله علی بود و گروهانی که به اسارت گرفته بود .
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🕊 🌹🥀
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#در_محضر_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حاج_احمد_کاظمی
اگر می خواهید #تاثیر گذار باشید، اگر می خواهید به #عمر و #خدمت و جایگاهتون #ظلم نکرده باشید ، ما راهی به جز اینکه یک #شهید زنده در این عصر باشیم نداریم .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
#در_محضر_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حاج_محمد_ابراهیم_همت
میانبر رسیدن به خدا "نیت" است
کار #خاصی لازم نیست بکنیم
کافی است کارهای #روزمره_مان را به خاطر #خدا انجام دهیم
اگر تو این کار #زرنگ باشی
#شک نکن
#شهید بعدی تویی...
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 🍀🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
#عاشقانه_شهدا
#عشق_به_حضرت_زهرا_س
#حضرت_زهرا_س_و_جبهه_ها
#توسل_به_حضرت_مادر
#مادران_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#محبوب_قلبها
#سپهبد_شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
خطاب به #مادران_شهدا
وقتی شما #مادرها نبودید و بچههایتان در #خون دست و پا می زدند ، #حضرت_زهرا_س را دیدم...
🌹🕊🥀
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹
🕊 #شناخت_لاله_ها 🕊
#سردار_رشید_اسلام
#سرلشگر_خلبان
#شهید_والامقام
#احمد_کشوری
تاریخ تولد :
🗓 1332/04/31 🗓
محل تولد : کیاکلا _ مازندران
وضعیت تاهل : متاهل
تاریخ #شهادت :
🗓 1359/09/15 🗓
محل #شهادت : ایلام _ میمک _ تنگه بینا
نحوه #شهادت : سرنگونی بالگردش توسط میگ عراقی
مزار #شهید :
#بهشت_زهرای_تهران
#مهربانم
#آسمانی_شدنت_مبارک
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 🌷🥀
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 🕊 #شناخت_لاله_ها 🕊 #سردار_رشید_اسلام #سرلشگر_خلبان #شهید_والامقام #احمد_کشوری تاریخ تولد
🌴🌷🥀🌹🥀🌷🌴
#گذری_کوتاه_بر_زندگی
#سردار_رشید_اسلام
#سرلشگر_خلبان
#شهید_والامقام
#احمد_کشوری
احمد تیر ماه ۱۳۳۲، در خانوادهای متوسط در فیروزکوه چشم به جهان گشود. او دوران دبستان و سه سال اول دبیرستان را به ترتیب در «کیاکلا» و «سرپل تالار»، دو روستا از روستاهای محروم شمال و سه سال آخر را در «دبیرستان قناد» بابل گذراند. شهید کشوری ضمن تحصیل علاقه زیادی به کارهای ورزشی و هنری نشان میداد و یک بار در رشته طراحی در ایران مقام اول را کسب کرد و در «کشتی» هم درخشش داشت.
کشوری در حین تحصیل فعالیتهای مذهبی زیادی داشت و با صدایش در اغلب مجالس و مراسم مذهبی از قبیل عاشورا، با مدیریت و جدیت بسیار، مرثیه خوانی و اداره بخشی از مراسم را به عهده میگرفت. او در این برنامهها تلاش همواره داشت تا چهره حقیقی اسلام را نشان دهد و معتقد بود که انسان نباید یک مسلمان شناسنامهای باشد، بلکه باید عامل به احکام اسلام باشد.
احمد پس از اخذ دیپلم برای ورود به دانشگاه آماده میشد اما با توجه به هزینههای سنگین ورود به دانشگاه و محرومیت مالیاش، از رفتن به دانشگاه منصرف شد و در سال 1351 وارد ارتش در قسمت هوانیروز شد. او در برخورد و معاشرت با استادهای خارجی اعمالی از خود نشان میداد که آنها تحت تأثیر قرار میگرفتند و در این مورد وقتی از او سوال میشد، میگفت که من یک مسلمانم و مسلمان نباید فقط به فکر خود باشد و میخواست در آنجا نیز دامنه ارشاد را بگستراند.
گفتنی است؛ احمد کشوری به علت هوش و استعداد بالا، دورههای تعلیمات خلبانی هلیکوپترهای «کبری» و «جت رنجر» را با موفقیت به پایان رساند. با آغاز جنگ داخلی نیز چنان از خود كیاست و لیاقت و شجاعت نشان داد كه وصفناكردنی است بطوری كه بیابانهای غرب كشور را به گورستانی از تانكها و نیروهای دشمن و مزدوران خارجی اش تبدیل نمود و بدون وقفه و با تمام قدرت و قوا میكوشید، پروازهای سخت و خطرناك را از همه زودتر و از همه بیشتر انجام میداد.
🌹 #سالروز_شهادت🕊
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 🥀🌴
🌷🕊🥀🌹🥀🕊🌷
#خاطرات_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#سرلشگر_خلبان
#شهید_والامقام
#احمد_کشوری
كلاس دوم راهنمايى كه بود، #مجلات عكس مبتذل چاپ مى كردند. در آرايشگاه، فروشگاه و حتى مغازه ها اين عكس ها را روى در و ديوار نصب مى كردند
و #احمد هر جا اين عكس ها را مى ديد پاره مى كرد.
صاحب مغازه يا فروشگاه مى آمد و شكايت #احمد را براى ما مى آورد.
پدر #احمد، رئيس پاسگاه بود و كسى به حرمت #پدرش به احمد چيزى نمى گفت. من لبخند مى زدم.
چون با كارى كه #احمد انجام مى داد، موافق بودم.
يك مجله اى با عكس هاى مبتذل چاپ شده بود كه #احمد آنها را از هر كيوسك روزنامه اى مى خريد.
پول توجيبى هايش را جمع مى كرد. هر بار ۲۰ تا #مجله از چند روزنامه فروش مى خريد وقتى مى آورد در دست هايش جا نمى شد.
توى #باغچه مى انداخت نفت مى ريخت و همه را آتش مى زد. مى گفتم: چرا اين كار را مى كنى؟
مى گفت: اين عكس ها ذهن #جوانان را خراب مى كند.
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🕊 🕊🥀
💐🌴🥀🌷🥀🌴💐
#شهداء
#امام_زمان_عج
#سردار_رشید_اسلام
#حاج_احمد_متوسلیان
برادر عباس برقی می گفت قبل از عزیمت حاجی به سوریه با او صحبت کردیم. حرف از لشگر و اعزام به سوریه و... بود. در لابه لای صحبتها حاج احمد مکثی کرد و گفت: "من که برم لبنان دیگه بر نمی گردم!" گفتیم: "حاجی این حرفا چیه که می زنی، ان شاءالله صحیح و سالم برمی گردی." حاجی در حالی که اشک توی چشاش حلقه زده بود گفت: "نه من دیگه برنمی گردم."
ما با تعجب از علت این حرف سوال کردیم. حاجی هم از ملاقات با مولای خود در یکی از شب های دوکوهه گفت. حاج احمد گفت: "عملیات فتح المبین یادتون هست؟ قرار بود قبل از عملیات صد دستگاه تویوتا و آمبولانس و همین تعداد نفربر و... به ما تحویل بدهند. اما در عمل امکانات خیلی جزیی به ما دادند. من آن زمان خیلی ناراحت بودم. با خودم گفتم: چطور ممکنه با این امکانات کم موفق شویم. میترسم با این امکانات، عملیات موفق نباشد.
در همان حال از ساختمان ستاد آمدم بیرون تا وضو بگیرم." توی تاریکی شب یک برادر با لباس سپاهی به سمت من آمد و گفت: "برادر احمد شما خدا و ائمه را فراموش کردید! چرا اینقدر به فکر آمبولانس و امکانات مادی هستید؟!" حاج احمد می گفت من تعجب کردم که این آقا افکار من را از کجا می داند؟! آن برادر ادامه داد: "توکل کن به خدا!! این امکانات مادی رو نادیده بگیر. به خدا قسم شما پیروزید. ان شاءالله بعد از این عملیات حمله دیگری در پیش دارید به نام بیت المقدس. شما بعد از آن عازم لبنان می شوید. برای نبرد با اسرائیل. پایان کار شما آنجاست. شما از آن سفر برنمی گردید!!
📚 کتاب وصال، صفحه ۱۰۶ الی ۱۰۷
جهت سلامتی و تعجیل در فرج
#حضرت_ولیعصر_عج
و شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌴 💐🌴
🕊🥀💐🌹💐🥀🕊
#حکایت_آن_روزها
#شانزدهم_آذرماه1332
#دانشگاه_تهران
به روایت
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#دکتر_مصطفی_چمران
#قسمت_اول
صبح شانزده آذر هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان متوجه تجهیزات فوق العاده سربازان و اوضاع غیر عادی اطراف دانشگاه شده وقوع حادثهای را پیش بینی میکردند.
نقشه پلید هیات حاکمه بر همه واضح بود و دانشجویان حتی الامکان سعی میکردند که به هیچ وجه بهانهای به دست بهانه جویان ندهند، از این رو دانشجویان با کمال خونسردی و احتیاط به کلاس رفتند و سربازان به راهنمایی عدهای کارآگاه به راه افتادند.
ساعت اول بدون حادثه مهمی گذشت و چون بهانهای به دست آنان نیامد به داخل دانشکدهها هجوم آوردند.
آنها نقشه کشتن و شقه کردن دانشجویان را کشیده بودند و این دستور از مقامات بالاتری به آنها داده شده بود.
سرکردگان اجرای این دستور و کشتار ناجونمردانه عدهای از گروهبانان و سربازان «دسته جانباز» بودند که اختصاصاً برای اجرای آن مأوریت در آن روز به دانشگاه اعزام شده بودند.
در ساعت 10 صبح دسته جانباز به همراه سربازان معمولی به دانشکده فنی رفتند.
در این ساعت دانشجویان در سر کلاسهای درس حاضر بودند و به خاطر شرایط ویژه دانشگاه و حضور گسترده نظامیان، از هر اقدامی که بوی اعتراض و تظاهرات دهد، اجتناب میکردند.
#ادامه_دارد....
🕊🥀💐🌹💐🥀🕊
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🕊🥀💐🌹💐🥀🕊 #حکایت_آن_روزها #شانزدهم_آذرماه1332 #دانشگاه_تهران به روایت #سردار_رشید_اسلام #شهید_والا
🕊🥀💐🌹💐🥀🕊
#حکایت_آن_روزها
#شانزدهم_آذرماه1332
#دانشگاه_تهران
به روایت
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#دکتر_مصطفی_چمران
#قسمت_دوم
هنگام حضور سربازان در دانشگاه و مقابل دانشکده فنی، دکتر سیاسی، - رئیس دانشگاه- مهندس خلیلی -رئیس دانشکده فنی- و دکتر عابدی -معاون وی- سعی کردند که با مذاکره نیروهای نظامی را از دانشکده فنی خارج کنند ولی توفیقی به دست نیاوردند و حتی دکتر سیاسی اظهار داشت که این جا سربازان جانباز هستند و از مقامات بالاتر دستور میگیرند و از این جهت من قادر نیستم کاری انجام دهم.
سربازان به دانشکدهها حمله کردند و بدیت ترتیب سه تن از دانشجویان به نامهای #مهدی_شریعت_رضوی، #احمد_قندچی و #مصطفی_بزرگنیا به #شهادت رسیدند و 27 نفر دیگر دستگیر و عده زیادی مجروح شدند .
انتشار خبر واقعه 16آذر و #شهادت و مجروح شدن دانشجویان، بسیاری از دانشگاههای اروپا و آمریکا، با دانشگاه تهران ابراز همدردی کردند.
در مراسم برگزاری سومین روز مقتولین، دهها هزار تن از مردم تهران و شهرستان ها بر سر مزار #شهیدان در امام زاده عبدالله در شهر ری جلوگیری کنند، با شکست روبهرو شد و دانشجویان به عنوان اعتراض به جنایتهای دولت کودتا، مدت 15 روز از شرکت در کلاسهای درس خود داری نمودند .
حادثه 16 آذر 1332 به عنوان یک روز «مقاومت تاریخی» در تاریخ دانشگاه تهران ثبت شد. از آن پس همه ساله، دانشجویان دانشگاه تهران و دیگر دانشگاههای ایران مراسمی به یاد #شهیدان آن روز بر پا کردند تا آنکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی روز 16آذر به عنوان #روز_دانشجو در تاریخ ایران گنجانده شد .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 🥀🕊
🥀🌹🕊🌷🕊🌹🥀
#خاطره_آخرین_پرواز
#سردار_رشید_اسلام
#سرلشگر_خلبان
#شهید_والامقام
#احمد_کشوری
در یکی از عملیاتها علیه دشمن بعثی، من با علی زمانی پرواز میکردم و احمد کشوری نیز با رحیم پزشکی ، در این عملیات ضربه مهلک و سنگینی به عراق وارد کردیم و عراق برای نجات خود مجبور شد پی در پی هواپیماهایش را در آسمان تعویض کند و اجازه نمیداد هواپیماها به فرودگاه برگردند و سوختگیری کنند .
#شهید_کشوری با صدای بلند فریاد میزد: بچهها! بزنید، نترسید رژیم بعث عراق دارد سقوط میکند.
در آن لحظات حساس، کلیه نیروهای عراقی به طرف ما میآمدند ولی ما مثل سد در برابرشان ایستاده بودیم.
در همان حال یکی از دوستانم به نام فیروز صمدزاده، گفت: مراقب باشید تعداد زیادی از میگهای عراق بالای سرتان پرواز میکنند ، پس از مدتی #شهید کشوری را صدا کردیم و متوجه شدیم که صدایش قطع شده ، هرچه قدر او را صدا کردیم ، جوابی نشنیدیم ، تا این که در انتهای مسیر دود غلیظی از محل سقوط او با هواپیما بلند شد ، برگشتیم و نشستیم و متاسفانه با بدن سوخته #شهید کشوری مواجه شدیم.
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 🌹🕊
🌹🏴🌹🌴🌹🏴🌹
#شهدا
#حضرت_مادر
#ارادت_به_حضرت_زهرا_س
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_حاج_احمد_ڪریمے
فرمانده گردان حضرت معصومه (س)
براے شهید شدن به هر درے زده بود ، امّا شهادت قسمتش نمےشد .
بعد از عملیّات کربلاے ۴ حسابے رفتہ بود تو هم ؛
شب عملیّات کربلاے ۵ مصادف شده بود با شهادت حضرت فاطمہ (س)
حاجے نشستہ بود توے سنگر فرماندهے
توے اون اوضاع و احوال ڪہ همہ در تب و تاب عملیّات بودند سراغ مدّاح رو گرفت .
راضیش ڪرده بود تا براش روضہ بخونہ ، روضہ حضرت زهرا (س) ،
مداح میخوند و حاجي گریہ میڪرد :
"وقتے ڪہ باغ مےسوخت ، صیّاد بے مروّت
مرغ شکستہ پر را ، در آشیانہ میزد*
گردیده بود بود قنفذ ، همدست با مغیره*
او با غلاف شمشیر ، این تازیانہ میزد*
همون شب بـےبـے شهادتش رو امضا ڪرد
صبح عملیّات ڪہ اومده بود براے سرڪشے خط ، خمپاره خورد ڪنارش
فقط دو تا ساق پاش سالم ماند ...
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهـش_پر_رهرو
🌹 🌴🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🕊🌹
#در_محضر_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حاج_احمد_کاظمی
خدای متعال به ما فرصت میده، فرصت میده، فرصت میده و خدایی نکرده اگر غفلت بکنیم از ما گرفته بشه دیگر نمی توانیم جبران بکنیم .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀 🌴🌹
🥀🕊🌹💐🌹🕊🥀
#در_محضر_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#اکبر_ابراهیم_زاده
سخنی با آمریکا و ایادیش در منطقه :
ما مثل #شیشه هستیم
هر چه ما را #بشکنید
#تیزتر میشویم .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 🕊🥀
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#اخلاص_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#حاج_احمد_متوسلیان
پرستار به صورت رنگ پریده و لب های ترک خورده و مجروح #حاج_احمد نگاه کرد و بعد به پاهای زخمی اش و گفت :
#برادر اجازه بدهید داروی بی هوشی تزریق کنم ، این طوری کمتر درد می کشید .
#حاجی هم ناله ای کرد و گفت :
نه ، بی هوشم نکن ، دارویت را نگهدار برای آنهایی که زخم های عمیق تری دارند .
#ایثار
#مردان_بی_ادعا
🥀 🌴🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#خاطرات_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهيد_محمدجعفر_سعیدی
فرماندهی علی گونه
در شب عملیات کربلای ۴ دقایق اول عملیات بنده به همراه همرزمانم از جمله برادر عزیز و بزرگوارم #شهید_سعیدی بر قایق موتوری جهت انجام عملیات سوار شدیم که متاسفانه بدلیل تاخیر در شروع عملیات آب نهری که ما میبایست از آن عملیات را شروع کنیم پایین رفته و همچنین قایق موتوری نیز خراب شد .
در اثنا حرکت بسوی خروجی شهر قایق در گل نشست ، در همان حال و با وضعیت آب و هوای عملیات و تیر اندازیهای پی در پی دشمن بعثی متوجه شدم که قبل از اینکه کسی از برادران بسیجی بتوانند فرصت ورود به آب و حرکت دادن قایق را پیدا کنند برادر بزرگوار #شهید_محمد_جعفر_سعیدی خود را به آب انداخته و با آب و هوای سرد با توجه به فرمانده بودن ایشان بدون هیچ تکبر و بزرگ منشی به درون آب رفته و قایق را حدود ۱۰ دقیقه با تمام فشار و سنگینی قایق و هوای سرد تا مدخل خروجی نهر هل میداد و تحمل سختی و سرمای آن شب را در راه معبود خود بجان میپذیرفت نشان از فرماندهی علی گونه و امام گونه وی بود که اکنون می بایست الگوی مدیریت اسلامی جامعه باشد .
راوی :
#جانباز_و_آزاده
#علی_سلطان_پناهی
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌴 🥀🌹