eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.2هزار عکس
17.5هزار ویدیو
345 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 نحوه ترور به روایت راننده و محافظ یک روز متوجه شدم یک گروه نقاش به خانه ایشان آمده تا جاهایی از منزل را رنگ کنند. به آنها گفتم شما که دارید اینجا کار می‌کنید، مواظب باشید که یک‌وقت در حیاط را باز نکنید. کُلتم کنارم بود و لب حوض نشسته بودم. یکی از نقاش‌ها روی نردبان بود و دیگری هم داشت نقاشی می‌کرد. یک پسربچه هم همراهشان بود که سطل‌ها را تمیز می‌کرد. یک سینی چای آورد. گفتم این‌ها که بالا نشسته‌اند، مدام دارند ما را کنترل می‌کنند؛ منظورم کسانی بودند که از بالکن یکی از اتاق‌های هتل واقع در روبه‌روی خانه مشرف بودند. گفت: تو چقدر به این‌ها گیر می‌دهی. حدود ساعت ۹ صبح بود، همین‌طور که داشتیم چای می‌خوردیم در خانه را زدند، تا من بلند شوم که در را باز کنم، پسربچه‌ای که کمک نقاش‌ها بود، بی‌اختیار دوید و در را باز کرد، تا من بیرون برسم، یکی از فرقانی‌ها، اسلحه کلاشینکف را زیر گلویم گذاشت، کُلتم که کالیبر ۴۵ داشت را از من گرفت و با ضربه‌ای خشابش را بیرون پراند و خشاب را گوشه باغچه انداخت و کُلتم را پرتاب کرد طرف دیگر حیاط. مهاجمین مرا هُل دادند و به رویم رگبار بستند، من هم اشهدم را خواندم و به دیوار چسبیدم، فقط مدام می‌گفتم تو را به خدا به کاری نداشته باشید، آدم خوب و خیرخواهی است. گفتند ساکت شو حرف نزن و بعد داخل خانه دویدند، دو تیر شلیک کردند و سوار موتور شدند و به سرعت از محل رفتند. دو گلوله به سینه و پای قرنی اصابت کرده بود، جسم وی با وانتی به بخش جراحی بیمارستان مهر منتقل شد، اما سرلشکر قرنی چند لحظه بعد از انتقال به بخش جراحی به رسید .» 🌹 🕊 🌹🥀🕊
🌹🕊🥀🕊🥀🕊🌹 🕊 🕊 آمد به خط فاطمیون شب که شد ، گفتیم لابد میرود جایی بدون هیاهوی رزمندگان استراحت کند . کفش هایش را گذاشت زیر سرش ، گوشه ی اتاق دراز کشید. خودمان خجالت کشیدیم ، اتاق رو خلوت کردیم که چند ساعت استراحت کند . 🌹🕊🥀
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 را می شناسند فرمانده و بنیانگذار یگان ویژه تکاوری نیروی دریایی سپاه پاسداران در کلام سپهبد حاج قاسم سلیمانی درباره حاج محمد ناظری گفته بود : بزرگترین ویژگی ناظری این بود که در این سال‌ها از ابتدای انقلاب تا کنون هیچ تغییری در ایشان ایجاد نگردید. همیشه پرکار و در صحنه بود و هر جای انقلاب که نیاز بود مسئولیت سخت ترین کارها را به عهده می‌گرفت . وی با اشاره به فعالیت ناظری تا آخرین لحظات عمر گفت : ما جهاد مهمی را به یاد نداریم که ناظری در آن شریک نبوده باشند. بنده از سال ۵۸ که نیروی آموزشی ایشان بودم تا کنون تغییر یا خستگی در ایشان ندیدم . 🌹 🕊 🕊 🕊🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 برای نامه نوشتند و خواستند که کاندید شود و جواب نامه رو اینجوری داد: برادران بزرگوارم؛ از محبت شما عزیزِ گرانقدر سپاسگزارم، الحمدالله در کشور ما آنقدر شخصیت‌های مهم و ارزشمندِ گمنام و با نامی وجود دارد که نیازی نیست سربازی، پُست سربازی خود را رها کند، افتخارم این است که سربازِ صفر بر سر پُست دفاع از ملتی باشم که امام فرمود: «جانم فدای آن‌ها باد.» رها کردن این پست را در شرایطی که گرگانی در کمین هستند خیانت می‌دانم... شادی روح و 🌹 🕊🥀
🇮🇷🌴💐🇮🇷💐🌴🇮🇷 در یک جلسه‌ای که ایشان با بنی‌صدر شرکت کرده بودند، پدر ما، همان اول جلسه بلند شده و رفته بودند، حرف‌شان هم این بود در آن جلسه، بنی‌صدر بدون اینکه بسم‌الله بگوید شروع به حرف زدن در مورد مسایل مختلف جنگ و کشور کرد، ایشان هم بلند شده و به بنی‌صدر و آن جلسه می‌گوید که جلسه‌ای که در آن نام خدا برده نشود و با بسم‌الله شروع نمی‌شود، من در آن جلسه شرکت نمی‌کنم. اینقدر مسئله معنویت و توجه در این زمینه برایش مهم بود. راوی : 🇮🇷💐🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 اگر تعلقات خودمان را زیر پا گذاشتیم می توانیم مثل خدمت کنیم به این ملت، اگر ما با تعلق بخواهیم خدمت کنیم، این خدمت به جایی نخواهد رسید. 🌹 🕊🥀
🌹🕊🥀🏴🥀🕊🌹 دست ‌نوشته به ‌مناسبت فرارسیدن کشوری که در قلب ، اسمِ را دارد ، فرهنگِ را دارد ، باید در زیست و فرهنگ جهان شود . 🏴🕊🌹
🥀🕊🌹🍀🌹🕊🥀 یک‌بار مرا صدا زدند و اشاره کردند که جلو بیا ، وقتی نزدیک رفتم، را که در بود باز کردند و چند تن از را نشان من دادند؛ ، و . یکی از، خودم بود . به من گفتند که شما با بقیۀ چه مطابقتی دارد ؟ من هم از این‌ که دوران بود ، عرض کردم ما هم سن و سال بودیم . فرمودند : آن‌ها خود را انجام دادند و رفتند . خداوند بر این بود که شما بمانید و باشید و کاری که چه بسا از کار آن‌هاست ، انجام دهید . اگر شما نباشید، چه کسی می‌خواهد این کار را انجام دهد ؟ شادی روح و 🥀🌹🕊
🌹🌴🕊🌹🕊🌴🌹 اگـر ڪسی صدای خود را نشنود ، به طور یقین صدای خود را هم نمی‌شنود و امروز بایدت وجه تمام و از خود ، نظام‌ باشد . 🇮🇷
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 من از بیقراری و رسواییِ جاماندگی، سر به بیابانها گذارده ام، من به امیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان می روم. کریم، حبیب، به کَرَمت دل بسته ام، تو خود میدانی دوستت دارم، خوب می دانی جز تو را نمی خواهم، مرا به خودت متصل کن. 🌹 🌴🥀
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 روضه که تمام شد ، غیبش زد . خیلی گشتیم تا متوجه شدیم رفته سراغ شستن سرویس های بهداشتی . نگذاشت کسی کمکش کند . می گفت : افتخارم این است که خادم روضه ی باشم . 🌹 🍀🥀
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 وقتی در جمع ما بود، تداعی همه زندگی‌مان را می‌کرد، هر چیزی که در زندگی به آن خوش بودیم . چهره را در احمد می‌دیدیم ... را در احمد می‌دیدیم ... را در احمد می‌دیدیم ... را در احمد می‌دیدیم ... شما وقتی یک کسی ، یادگار همه‌ی دلبستگی‌هایت است ، یادگار بهترین دوران عمرت ، این را از دست می‌دهی ، یک از دست دادن معمولی نیست ! با رفتن خودش ... ... شادی روح و 🥀 🕊🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 بَرنده است بُرنده است ماندگار است ابدی است مقام دارد مقام می‌دهد روشن است راه را روشن می‌کند اثر می‌گیرد اثر می‌دهد شادی روح و 🥀 🕊🌹
🕊🌹🌴💐🌴🌹🕊 خداوندا ، تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت ، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، که جانم فدای جان او باد قرار دادی . شادی روح و 🥀 💐🕊
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 این آنقدر تلاطم و سختی دارد که یک روزی آرزو می‌کنند زنده شوند و برای دفاع از این دوباره شوند . 🥀 🌹🕊
🥀💐🌷🌴🌷💐🥀 مادرمان سخت مریض بود و حاج‌قاسم برای یک ماموریت حساس باید به سوریه می‌رفت و تاکید بر این بود که شهید سلیمانی در این ماموریت حضور داشته باشد. لحظه خداحافظی حاج‌قاسم با مادر صحنه عجیبی بود؛ حاج‌قاسم در مقابل مادر زانو زد، سر را روی زانوی مادر گذاشت و گفت «مادر حلالم کن». شهید سلیمانی مجدداً پیش مادر برگشت و در کنار مادر خوابید و او را بغل کرد، سر مادر را بر روی دستش گذاشت و او را نوازش کرد. حاج قاسم سه مرتبه به سمت حیاط رفت و برگشت پیش مادر، همه دم در منتظر حاج قاسم بودند. وقتی مادر به رحمت خدا رفت مانده بودم چگونه خبر فوت مادر را به حاج‌قاسم بدهم، زنگ زدم و گفتم که حال مادر خوب نیست. حاج‌قاسم بعد از اینکه آقای قالیباف خبر فوت مادر را به ایشان دادند به من زنگ زد و گفت برای کسی مزاحمت ایجاد نکنید و وقتی من برگشتم جنازه مادر را به خانه بیاورید. حاج قاسم در خانه وداع عجیبی با جنازه مادر داشت، او را می‌بوسید و اشک می‌ریخت؛ شهید سلیمانی عاطفه زیادی نسبت به خانواده به‌ویژه نسبت به مادر و پدرم داشت. راوی : شادی روح و 🌹 🌷🌴