قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 #شهادت_مظلومانه سردار رشید اسلام #شهید_والامقام #حسین_قُجه_ای و نیروهای گردان سلمان فارسی
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#شهادت_مظلومانه
سردار رشید اسلام
#شهید_والامقام
#حسین_قُجه_ای
و نیروهای گردان سلمان فارسی
به روایت همرزمان
#قسمت_سوم
حسین نهایتا در برابر اصرارهای مکرر حاج همت گفت: من و بچههای گردان دیشب هم قسم شدیم که یا همه با هم به خرمشهر میرسیم و یا اینکه تا آخرین قطره خونمان به وظیفه مان عمل میکنیم. حاج همت حسین را در آغوش کشید، گریستند و لحظاتی در آن فضای روحانی شهادت یکدیگر را برانداز کردند، حاج همت دوباره از گوشهای بعد از شکستن موقت حلقه محاصره به سمت قرارگاه بازگشت.
حالا دیگر حسین نیز قبضه آر پی جی در دست به شکار تانک رو آورده بود. بچههای گردان سلمان خسته و مجروح در اطراف خاکریز همچنان مقاومت میکردند. آمار شهدا نیز بیشتر از دیشب شده بود. حسین با آرپی جی به شکار تانکها ادامه میداد ولی تانکهای مدرن تی ۷۲ شکارشان بسیار مشکل است گلولهها کمانه میکردند.
در عین حال حسین با تمام توان سعی خودش را میکرد، با شلیک حسین یک تانک منهدم شد و همه خوشحال شدند و آماده شد برای یک شلیک دیگر که یکباره موج انفجار حسین را به گوشه ای پرت کرد.
#ادامه_دارد ...
🥀 🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#گذری_بر_تاریخ
#زندان_دوله_تو
#قسمت_اول
#هفدهم_اردیبهشت هر سال یادآور #شهادت بیش از پنجاه نفر از رزمندگان ارتشی، سپاهی، نیروی انتظامی و پیشمرگان مسلمان کُرد است که در حمله جنگنده های رژیم بعث عراق به زندانی در روستای دوله تو درسردشت به #شهادت رسیدند. آنها مظلومانه در شرایط اسارت به #شهادت رسیدند .
#ادامه_دارد ...
#شهادت_مظلومانه
#یاد_یاران
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹🥀🌴
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#گذری_بر_تاریخ
#زندان_دوله_تو
#قسمت_دوم
#مقدمه
هنوز چند روزی از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که نیروهای به اصطلاح چپ، با کمک نیروهای ضد انقلاب و سلطنتطلب تلاش کردند به بهانۀ مطالبه حقوق اقلیتهای قومی و آزادیهای اجتماعی، افکار عمومی مردم کُرد را که سالها تحت ظلم نظام شاهنشاهی قرار داشتند، برای برگزاری تظاهرات و اقدام علیه نیروهای ارتش، تحریک کنند.
در همین راستا از اسفند سال 1357ش. شاهد درگیری نیروهای مسلح ضد انقلاب علیه پادگانهای ارتش در مناطق کردستان بودیم.
گروههای ضدانقلاب در کردستان با وجود تفاوتهای فکری با همدیگر، پس از مدتی در ضدیت با انقلاب همفکر و همگام شدند.
یکی از شواهد این مدعا همکاری نیروهای دمکرات، کومله و حتی سلطنت طلبان در جریان به اسارت درآوردن نیروهای انقلابی و زندانی نمودن آنها در زندان دولتو در سردشت میباشد .
#ادامه_دارد ...
#شهادت_مظلومانه
#یاد_یاران
🌹🥀🌴
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#گذری_بر_تاریخ
#زندان_دوله_تو
#قسمت_سوم
#موقعیت_دوله_تو
دوله تو، روستایی از توابع بخش وزینه در شهرستان سردشت استان آذربایجان غربی است.
این روستا در شمال غرب سردشت و جنوب غربی منطقه آلواتان در بین جاده سردشت ـ پیرانشهر قراردارد.
در این روستا زندانی قرار داشت که به همین نام مشهور بود.
این زندان موقت در یک اصطبل واقع در روستای دوله تو در شمال غربی سردشت و در نقطه صفر مرزی میان ایران و عراق ایجاد شده بود و از آن برای نگهداری موقت افراد دستگیر شده از نیروهای نظامی و انتظامی و سازمانهای انقلابی و پیشمرگان کُرد مسلمان استفاده میشد.
زندان از یک سو مشرف به کوه و از سویی مجاور رودخانه بود.
این زندان تحت کنترل حزب دموکرات کردستان قرار داشت اما به گفته برخی زندانیان به جا مانده از واقعه بمباران، نیروهای سایر احزاب مخالف جمهوری اسلامی که در کردستان حضور نظامی و غیرنظامی داشتند و همچنین برخی نیروهای ارتش شاهنشاهی که مخالف جمهوری اسلامی ایران بودند نیز در میان زندانبانان دیده میشدند .
#ادامه_دارد ...
#شهادت_مظلومانه
#یاد_یاران
🌹🥀🌴
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#گذری_بر_تاریخ
#زندان_دوله_تو
#قسمت_چهارم
#فاجعه_دوله_تو
پس از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، گروهکهای ضد انقلاب در کردستان عمدتاً پایگاه اصلی خود را به داخل خاک عراق منتقل کردند و تحت حمایت ارتش متجاوز بعثی قرارگرفتند.
یکی از مهمترین نمونههای همکاری گروهکهای تروریستی در کردستان با رژیم صدام فاجعۀ زندان «دوله تو» بشمار می رود.
در اردیبهشت 1360 جلیل گادانی، فتاح کاویانی و ایرج سلطانی (یک خلبان فراری)، به نمایندگی از طرف حزب دمکرات و عبدالله مهتدی و ابراهیم علیزاده از طرف گروهک کومله، با سرهنگ عیار عبدالرضا و رشید صالح ملاقات کردند. در این ملاقات بر سر بمباران زندان دوله تو توافق شد.
بر اساس این توافق، در 17 اردیبهشت 1360ش. زندانیان برخلاف هر روز که به بیگاری برده میشدند، در حیاط زندان نگه داشته شدند و نگهبانان زندان نیز از 50 به 12 نفر کاهش یافتند .
صبح آن روز، هواپیماهای عراق با هدایت حزب دمکرات و گروهک کومله، ساختمان زندان را به شدت بمباران کردند.
طبق گفتۀ بازماندگان فاجعه، نیروهای حزب دمکرات و گروهک کومله، نجات یافتگان را از ارتفاعات هدف قرار میدادند و در مجموع 130 نفر را #شهید و #مجروح کردند.
حزب دمکرات و گروهک کومله در مقابل واکنشهای مختلف در مورد این جنایت، همکاری خود را با رژیم بعث عراق انکار کردند.
عبدالرحمن قاسملو و عبدالله مهتدی بهرغم همکاری گسترده حزب دموکرات و گروهک کومله با رژیم عراق در تبلیغات خود جنگ را بهانهای برای سرکوب کُردها میدانستند، این در حالی بود که در آغاز جنگ عراق علیه ایران، حزب دمکرات کردستان و گروهک کومله آمادگی پیشمرگان خود را برای همکاری با ارتش عراق اعلام کردند .
#ادامه_دارد ...
#شهادت_مظلومانه
#یاد_یاران
🌹 🥀🌴
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 #گذری_بر_تاریخ #زندان_دوله_تو #قسمت_چهارم #فاجعه_دوله_تو پس از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#گذری_بر_تاریخ
#زندان_دوله_تو
#قسمت_پنجم
#فاجعه_دوله_تو
#از_زبان_یک_شاهد
یدالله خداداد مطلق از اسرای زندان درباره روز انفجار چنین روایت میکند :
ناگهان صدای غرِش هواپیما را شنیدیم. قبلاً هم سابقه داشت که هواپیما از روی زندان رد بشود اما همیشه از ارتفاع بالا بود. این بار دیدیم هواپیما خیلی پایین است، جا خوردیم، حتی یادم هست به بچههایی که اطرافم بودند گفتم اشهدشان را بخوانند، انگار به دلم افتاده بود قرار است فاجعهای اتفاق بیفتد.
از بیرون صدای سوت آمد. سوت زدند و همه زندانیها را فرستادند داخل اتاقها، هواپیما رفت دور زد و دوباره برگشت، این رفت و برگشت هواپیما شاید حدود یک دقیقه طول کشید.
همه زندان و زندانیها غرق در ترس و نگرانی بودند، اضطراب بر همه مستولی بود و آرام و قرار نداشتیم .
ناگهان صدای انفجار بسیار شدیدی به گوش رسید، زندان لرزید و فضای اتاق از خاک و غبار و دود پر شد به حدی که جایی و چیزی دیده نمیشد.
بچههایی که زنده و سالم بودند شروع کردند به گفتن یا ابوالفضل و یا علی و یا الله. دیدیم هیچ راهی برای رفتن نداریم، ابتدا فکر کردیم زیر آوار ماندهایم، کمی گذشت و خودم را تکان دادم و دیدم آواری روی من نیست.
چند لحظه بعد وقتی خاک و دود نشست روزنهای از دور پیدا شد.
این را هم بگویم که وقتی دموکراتها سوت زدند و بچهها را به داخل زندان فرستادند، خودشان از زندان فاصله گرفتند به غیر از یک نفرشان که پیرمردی بود و روی بام زندان بود، همهشان از زندان دور شده بودند، این نشان میداد که دموکراتها از زمان واقعه بمباران با خبر بودند، پیرمرد را هم گذاشته بودند که کشته بشود تا بتوانند ثابت کنند از بمباران بیخبر بودهاند.
روزنه که باز شد و نوری به داخل اتاق آمد من رفتم به طرف روزنه و دیدم پنجرهای جلوی نگاهم است، از پنجره آمدم بیرون و دیدم بخش اعظم زندان با خاک یکسان شده است، اتاق ما از محل اصابت بمب فاصله داشت .
#ادامه_دارد ...
#شهادت_مظلومانه
#یاد_یاران
🌹 🥀🌴
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#خاطرات_شهدا
#شهید_والامقام
#محسن_کشکولی
#قسمت_اول
ما سه برادر بودیم و #محسن سومین فرزند خانواده ی ما بود، وقتی پنج سالش بود مادرم براثر بیماری از دنیا رفت و این جریان به خصوص برای #محسن که کوچکتر از همه ی مابود، غم انگیزتر بود .
شکر خدا، #محسن با وجود شرایطی که داشت، بچه ی بسیارمؤمن، منظم، با ادب و درس خوانی بار آمد، زندگی سخت اما موفقی داشت و وقتی کلاس یازدهم بود، داوطلبانه به جبهه رفت و در عملیات محرم مورخ یازدهم آبان ماه سال ۱۳۶۱به #شهادت رسید .
یادم نمی رود که قبل از #شهادتش یک شب برای شرکت در مراسم دعای کمیل به گلستان #شهدا رفتیم و جایی نشستیم، #محسن همان جا روی زمین دراز کشید و گفت: دادا قبر من اینجاست و درست در همان نقطه هم به خاک سپرده شد .
#ادامه_دارد...
🌹 🥀🌴
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🥀🕊💐🌹💐🕊🥀 🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹 #شهید_والامقام #عبدالحسین_ربیعیان #اولین_شهید_هسته_ای فرزند : رجبعلی #
🌹💐🌷🕊🌷💐🌹
گذری بر زندگی
#شهید_والامقام
#عبدالحسین_ربیعیان
#اولین_شهید_هسته_ای
#قسمت_اول
در یازدهم مرداد ماه 1335 در خانوادهای مذهبی و پر جمعیت متشکل از یازده فرزند در نجفآباد به دنیا آمد. #عبدالحسین فرزند پنجم خانواده بود و چون در دهۀ اول محرم به دنیا آمد، پدر او را #عبدالحسین نام نهاد. او کودکی آرام، مؤقر و صبور بود.
پس از گذراندن دورۀ ابتدایی در دبستان پهلوی، وارد دبیرستان دهقان (آموزش و پرورش فعلی) شد و در رشتۀ ماشین نویسی دیپلم گرفت.
پدر از همان ابتدا به فرزندانشان قول داده بود به شرط قبولی در امتحانات تا هر مقطعی که بخواهند ادامۀ تحصیل دهند، هزینۀ تحصیلشان را میپردازد و #عبدالحسین بعد از گرفتن دیپلم در کنکور سراسری شرکت کرد ، اما قبول نشد.
بنابراین به درخواست پدر به تهران رفت تا پس از گذراندن دورۀ زبان به آمریکا برود و #پزشکی بخواند.
با گذراندن دو سال دورۀ زبان و زندگی در کنار خواهر و شوهر خواهرش که در وزارت نیرو کار میکرد با #شهید_عباسپور (وزیر نیروی سابق ایران) آشنا شد. #شهید_عباسپور به او پیشنهاد کرد به جای پزشکی در رشتۀ #انرژی_اتمی ادامه تحصیل دهد. #عبدالحسین پس از مشورت و گرفتن اجازه از پدر همین رشته را انتخاب کرد.
#ادامه_دارد
🌹💐🌷🕊🌷💐🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#در_محضر_فرمانده
#مقام_معظم_رهبری
خاطره آزادسازی خرمشهر
#قسمت_اول
امروز سوم خرداد ماه، یک روز فراموش نشدنى است. پیوندى هم بین سوم خرداد و فتح خرمشهر با شخصیت امام بزرگوار وجود دارد. روزى که امام فرمودند خرمشهر باید آزاد شود، بنده در همان نواحى بودم؛ شاید بعضى از شما هم در آنجا بودید. فاصله بین آزادى خرمشهر و وضعیتى که آن روز ما آنجا داشتیم، یک فاصله ناپیمودنى بود. دشمن به منطقهى غرب اهواز و شمال غربى و جنوب غربى آمده بود؛ تمام منطقه را از نیروها و لشکرهاى زُبدهاش پُر کرده و محکم در زمین فرو رفته بود؛ نمىشد او را تکان داد. از کارون هم عبور کرده و نیم دایره نسبتاً کاملى را درست کرده بود؛ بهطورى که افراد ما وقتى مىخواستند از اهواز به طرف آبادان بروند - که آبادان آن وقت دست دشمن نبود و مىشد رفت - از جادهى معمولى نمىشد بروند؛ از جاده غیرمعمول هم که آن طرف رودخانه بود، نمىشد بروند؛ از جادهى ماهشهر هم نمىشد بروند؛ باید مسیر مثلّثى را طى مىکردند تا به خرمشهر بروند! از داخل دریا با «لنج»،مسافتى مىرفتند و خود را به نقطهاى از جزیرهى آبادان مىرساندند و آنجا پیاده مىشدند. در این شرایط، نیروهاى ما معدود بودند و تیپ زرهى ما که حدّاقل باید صدوپنجاه دستگاه تانک مىداشت، حدود بیست دستگاه تانک داشت. بچههاى سپاه و بقیهى نیروهاى داوطلب هم وقتى به آنجا مىآمدند، با زحمت زیاد، بنده را ببین، مرحوم «چمران» را ببین، این طرف بدو، آن طرف بدو، تا دو سه دستگاه خمپارهانداز به دست مىآوردند و از آنها استفاده مىکردند.
1382/03/03
#ادامه_دارد....
#سوم_خرداد
#آزادسازی_خرمشهر
یاد ایام
یاد دفاع مقدس
یاد #شهدا
🌴🕊🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
#مثل_شهدا
#شهید_والامقام
#عباسعلی_فتاحی
#قسمت_اول
عباسعلی بچه دولت آباد اصفهان بود ، حدود ۱۷ سال سن داشت.
سال شصت به شش زبان زندهی دنیا تسلط داشت ، تک فرزند خانواده هم بود .
زمان جنگ اومد و گفت : مامان میخوام برم جبهه
مادر گفت : عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری ؟
عباسعلی گفت : امام گفته .
مادرش گفت : اگه امام گفته ، برو عزیزم ...
عباس اومد جبهه
خیلی ها می شناختنش
گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته
اما خودش گفت : اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب
فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست .
گفتند : آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه...
بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند .
یه روز شهیدخرازی گفت : چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن ، پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود...
پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود .
قبل از رفتن ، حاج حسین خرازی خواستشون و گفت : به هیچوجه با عراقیها درگیر نمیشید . فقط پل رو منفجر کنید و برگردید . اگر هم عراقیها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره...
#ادامه_دارد...
#مردان_مرد
🌹 🕊🥀
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹
#کرامات
#شهدا
#امام_حسین_ع
#شهید_والامقام
#محمد_معماریان
#قسمت_اول
در سال 1368 کرامتی از سیدالشهدا(ع) در شهر قم مشاهده شد.
مادر #شهید محمد معماریان، روز اول محرم به اتفاق خانواده به یکی از روستاهای اطراف قم مسافرت کردند. مادر #شهید در اثر حادثهای به زمین افتاد و قرار شد به خاطر احتمال خونریزی مغزی سریعاً به قم منتقل گردد، ولی نرفت. مشخص شد پایش نیز دچار شکستگی شده، ولی از گچ گرفتن خودداری کرد.
در روز هفتم محرم به خون دماغ مبتلا شد. در روز هشتم، باعصا در مسجدالمهدی(ع) واقع در بلوار محمّدامین(ص) حاضر و به خانمهایی که برای آمادهسازی تدارک پذیرایی از عزاداران حسینی در شب عاشورا زحمت میکشیدند، کمک کرد و در روز تاسوعا نیز عصازنان به مسجد رفته و کمک نمود.
در شب عاشورا نماز جماعت را نشسته خواند و در مراسم نوحهخوانی و عزاداری، حالش به شدت منقلب شد و به سیدالشهدا و حضرت زهرا متوسل گردید و شفای خود را خواست و نذر کرد اگر شفا یابد، دیگهای مسجد المهدی و دیگهای عزاداری را بشوید.
صبح عاشورا، بعد از نماز صبح در خواب دید که در مسجدالمهدی هستند و میگویند: هیئتی به مسجد میآید. هیئتی فوقالعاده منظم با لباسهای سفید، سربندهای مشکی وکفنی تقریباً خونآلود به گردن، وارد مسجد شدند و #شهید سید محمد سعید آلطه نوحهخوانی میکرد و بقیه سینه میزنند. با خود گفت سیدمحمد که #شهید شده بود. یک مرتبه متوجه شد فرزند #شهیدش محمد معماریان نیز در جلوی هیئت حرکت میکند و بقیه هم از دوستان #شهید فرزندش هستند. به این ترتیب، برایش مسلم شد که هیئت مربوط به #شهدا است.
#ادامه_دارد...
🏴🇮🇷🌹🕊🌹🇮🇷🏴
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🌹🕊🌴🌹🌴🕊🌹 🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹 نماینده وقت مردم تهران در اولین دوره مجلس شورای اسلامی #شهید_بصیرت #د
🥀🕊🌹🕊🌹🕊🥀
#شهید_بصیرت
#دکتر_سیدحسن_آیت
نماینده وقت مردم تهران
در اولین دوره مجلس شورای اسلامی
#قسمت_اول
سید حسن آیت در 1317 و نجف آباد اصفهان چشم به جهان گشود .
وی پس از گذراندن دوران دبستان و دبیرستان در نجف آباد ، تحصیلات عالیه خود را در رشتههای علوم اجتماعی، حقوق، ادبیات، جامعه شناسی و روزنامه نگاری در تهران به اتمام رساند و همزمان با تحصیل در دانشگاه دروس حوزوی را نیز آموخت و به زبانهای عربی، انگلیسی و فرانسه نیز تسلط پیدا کرد.
در حالی که در محافل سیاسی اوایل انقلاب گهگاه از او به عنوان «دکتر آیت » نام برده میشد ، اما گروهی دیگر مدعی اند وی موفق به اخذ درجه دکتری در هیچ رشتهای نگردید .
همسر آیت در مصاحبه خود اعلام می دارد « شهید آیت پیش از انقلاب در مقطع دکترا تحصیل کردند و حتی تز خود را هم داده بودند اما به خاطر گرایشات سیاسی شان نتوانستند مدرک خود را اخذ نمایند ».
وی از 15 سالگی که وارد سیاست شد و مسائل کلان ایران را دنبال میکرد طرفدار سرسخت آیتالله کاشانی بود و تقریبا به هر مناسبتی از آن مرحوم حمایت و علیه مخالفان آیتالله کاشانی موضعگیری میکرد.
در اواخر سال ۱۳۳۹ به عضویت حزب زحمتکشان ملت ایران در آمد.
بنیانگذار این حزب مظفر بقایی از پر رمز و رازترین رجال سیاسی تاریخ معاصر ایران است. فردی که تاثیرات زیادی در نهضت ملی ایران داشت .
او در میانه راه مسیر خود را از مصدق جدا کرد و در این جدایی گاهی به دامان کاشانی و گاهی به دامان حکومت افتاد، اما گروهی دیگر معتقدند زندگی بقایی بیش از آنکه پررمز و راز باشد پر رمز وراز روایت شده است .
بی تردید شناخت آیت بدون شناخت مواضع و دیدگاههای بقایی امری ناقص است.
#ادامه_دارد ...
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#ایران_حسین_علیه_السلام
#تا_ابد_پیروز_است
🏴🇮🇷🌹🕊🌹🇮🇷🏴