فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 معرفی یادمان شهید چمران(دهلاویه)
🔻در چهارمین قسمت از دومین فصل بسته خبری گنج پنهان، خبرنگار جهاد رسانهای شهید رهبر به معرفی یادمان شهید چمران پرداخته است.
خبرنگار جهاد رسانه ای شهید رهبر: حسین ابددار
تصویربردار: مهدی احمدی
#گنج_پنهان
#راهیان_نور
#ما_متحدیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿#شھیدانہ
هیچ وقت ندیدم که ابراهیم،
به دنبال لذت شخصی خودش باشد.
لذت برای او تعریف دیگری داشت...
اگر دل کسی را شاد میکرد،
خودش بیشتر لذت میبرد.
اگر پولی دستش میرسید
سعی میکرد به دیگران کمک کند.
خودش به کمترینها قانع بود،
اما تا میتوانست به دیگران کمک میکرد.
🌹#شهید_ابراهیم_هادی
📗سلام بر ابراهیم ؛ جلد دوم ، ص ۳۲
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
+این روز ها کمی آهسته تر از راهیان رفتنتان بگویید شاید کسی قرار است اینبارهم . جا بماند..💔 #دلتن
دیدی قبل راهیان نور رفتن
تصورت چیه؟
میگی یجاس تو بیابون
امیدوارم خوش بگذره
و ته دلت میگی
بعید میدونم
ولی وقتی میری اونجا
میبینی همون بیابونس ها
ولی حالت خیلی خوبه
حس عجیبی داری
بغض داری
دلت میخواد بابت تڪ تڪ گناه هات
گریه ڪنی
و طلب استغفار ڪنی
26.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تانكها صف كشیدهاند و پیش ميآیند و سربازان دشمن در پناه تانكها؛ و این تمثیل وابستگی انسان به آهن است.
بچهها آنهمه آرام هستند كه بعضی اوقات آدم فراموش ميكند كه اینجا صحنهی جنگ است و اینها، این منادیان ایمان و طلیعهداران عصر تازهی بشریت، در برابر تمامیت كفر و جنود ابلیس ایستادهاند و ميجنگند.
اینجا صحنهی تحقق تاریخ آیندهی بشریت است و انسان اگر غافل نشود، از وجود خویش در اینچنین معركهاي سخت به شگفت ميآید.
بچهها متواضعانه و بيغرور ميدانند كه نهایت تكامل انسان این است كه وجود خویش را وقف تحقق ارادهی الهی كند _ و نه اینكه معاذالله خدا برای تحقق ارادهی خویش به تو نیازی داشته باشد؛ نه، هر چه هست باز هم برای توست.
شیطان حاكمیت خود را در جهان بر ضعف و ترس انسانها بنا كرده است و این بچهها این مطلب را خیلی خوب از امام خویش آموختهاند.
اگر نترسی و ضعف خویش را با كمال خلیفة اللهی جبران كنی، شیطان شكست خواهد خورد و اینجا صحنهی تحقق همین معناست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از شهدای اسفند ماه گفتیم
دلم نیومد از شهید حجت اسدی نگم💔
مداح اهل بیت #طلبهشهید از شهدای مدافع حرم استان قزوین ❤️
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
از شهدای اسفند ماه گفتیم دلم نیومد از شهید حجت اسدی نگم💔 مداح اهل بیت #طلبهشهید از شهدای مدافع حر
«آقا حجت» هدیه امام زمان(عج) به من بود
🍃خانمش میگفت؛
زمانی که در دوران پیش دانشگاهی مشغول تحصیل بودم یک روز صبح مادر و پدرم برای خرید به بازار رفتند (به دلیل جمعیت خانواده و رفت و آمدهای بسیارمان این امر معمول هر روزمان بود) و دو سه ساعت بعد با یک نیسان اسباب و اثاثیه به منزل بازگشتند و وقتی علت را جویا شدیم مادرم لبخند زد و به من و خواهرم که دو سال از من بزرگ تر بود، گفت: پدرم (ایشان روحانی است) شب قبل امام زمان(عج) را خواب دیده و ایشان به پدرم فرموده اند که به زودی دو داماد خوب نصیب اش می شود و این رویا به قدری برای پدرم صادقه بود که مقداری از جهزیه ما را خریداری کرد.
بعد از آن ماجرا خواهرم نامزد کرد و بعد از سه چهار ماه هم آقاحجت به خواستگاری من آمد که ابتدای امر تردیدهایی داشتم چون با زندگی طلبگی به دلیل روحانی بودن پدرم آشنایی داشتم برای مثال می دیدم که به روحانیون بعضاً توهین و جسارت می شد اما نهایتاً با عنایت امام عصر(عج) با ایشان ازدواج کردم.
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
«آقا حجت» هدیه امام زمان(عج) به من بود 🍃خانمش میگفت؛ زمانی که در دوران پیش دانشگاهی مشغول تحصیل ب
ایشان از همان ابتدای خواستگاری به من گفت که درد دین دارد و پدرم در پاسخ گفت همین که درد دین دارد، کافی است، با همین دردمندی هم بود که از ابتدای جنگ سوریه برای اعزام پیگیر بود اما شرایط به او اجازه نمی داد
تا اینکه یک بار وقتی تلویزیون تصاویر سوریه را نشان می داد در حالی که رگ های گردنش برجسته شده بود و حرص می خورد، گفت: شما راضی هستی من بروم؟، خندیدم و گفتم: اولاً رضایت من شرط نیست و شما مختاری و بعد گفتم من خودم شما را روانه می کنم وگرنه چطور می توانم در آن دنیا به روی حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) نگاه کنم؟💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداحی که مزد ۱۵ ساله اش را از حضرت زهرا(سلام الله علیها) گرفت 💔
همراهان شهید تعریف می کنند صبح شهادت اش بعد از نماز صبح پنجره اتاق را باز کرده و رو به حرم بی بی حضرت زینب(سلام الله علیها) گفت: 15 سال برای تان نوکری کردم یک شب را بخرید و من در شب شهادت مادرتان شهید شوم... 😔
همان روز مصادف با شب شهادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در عملیاتی انتحاری به شهادت رسیدند و دقیقاً از ناحیه بازو و پهلو دچار جراحت شده و نیمی از صورت شان هم کبود بود...🥀
2a5fa62573176d4a3052623e3cf943ea.mp3
4.56M
آخرین مداحی
شهید حجت اسدی...😔
💔 هدیه به روح پاک طلبه شهید حجت اسدی و تسلی دل خانواده اشون #صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرجَهُمْ
وَمَنْ يَكْسِبْ إِثْمًا فَإِنَّمَا يَكْسِبُهُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا
النساء/۱۱۱
هر که گناهی کند به خود زیان رسانده، و خدا دانا و کارش از روی حکمت است.
خدایا شما که اولی و آخر، آغازی و پایان، ستاری و رحمان، غفاری و قهار نمیشه ما رو از خودمون بگیری؟!
پس ندی؟!
ما داریم حیف میشیم دستِ خودمون...
ما شرمنده خودمونیم از اینکه همونایی نیستیم که فرشتهها سجده کردن بهشون...
دلهامون تلف شده...
#قرآن_بخوانیم
💔
شهیدی که امام حسین ع رو در آغوش گرفت😍
نام: محمد زمان ولی پور
شهادت؛ خرداد ۱۳۶۷
محل شهادت؛ کربلای ۱۰
نحوه شهادت ؛ اصابت ترکش به پهلویش و همانند مادرش زهرا به شهادت رسید
داماد شهید محمد زمان ولی پور تعریف میکند:
فرمانده سپاه بابل به من خبر داد که برادر همسر شما شهید شدند و این در حالی بود که بیست روز از ازدواج ما میگذشت.
به بیمارستان شهید یحیی نژاد رفتم، رئیس بیمارستان مانع شد گفت؛
شما تحمل نداری....
وقتی تابوت رو باز کردم، دیدم شهید دست به سینه دارد و با حالت تبسم، لبخند میزند .
تعجب کردم که دست بر سینه ،چرا لبخند میزند؟
شب شهید بزرگوار رو در خواب دیدم که گفت:
"میدانی چرا لبخند زدم ؟ بخاطر آنکه حضرت سیدالشهدا ابا عبدالله الحسین ع را دیدم و گفتم ؛ السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین ع و او را در بغل گرفتم" و برای همین، لبخند زدم
شهدا نگاهی هم به ما بیچارگان بیندازید😭😭😭😭
#طلبه_شهید
#شهید_محمدزمان_ولی_پور
🕊 قرارگاه شهدا 🕊
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
به نقل از رزمندگان شمال ، در سال 1341 هجری شمسی و در شهر مذهبي و شهيد پرور بابل، فرزندی از خانواده ای کشاورز چشم به جهان گشود که نام او را "محمد زمان" نهادند.
"محمد زمان" از همان كودكي، دستانش به كار و زحمت آبديده گشت. همراه با کار کشاورزی، تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را به سر برد و راهي دبيرستان شد و موفق به اخذ مدرک ديپلم گشت. در كنكور تجربي شركت كرد و در رشته پزشكي قبول شد.
دل و عقلش، در زد و خورد بودند؛ يكي به رفتن به دانشگاه تشويقش مينمود و ديگري كوي عاشقان عارف، حوزه و نوكري امام زمان (عج) را دورنمايي زيبا، به او نشان ميداد. منصبي كه به آقايي عالم برتري داشت و محمد زمان، اين جوان پاك مازني در نجواي عاشقانهاش چنين ميسرود: همه شب در آستانت شده كار من گدايي به خدا كه اين گدايي ندهم به پادشاهي

محمدزمان، در نهایت حوزه را برگزيد و مدال نوكري آن امام همام را بر گردن آويخت، نزد حضرت آيت الله ايازي (رحمه الله عليه) رفت و به تحصيل در مكتب ناب جعفري مشغول گشت. در و ديوار مدرسه رستمكلا، خلسههاي جاودانه شبهاي حضور محمد زمان را از ياد نخواهد برد. شهيد وليپور در اندك مدتي نردبان ترقي را طي نمود و در علم و عمل به مدارج بالا رسيد به گونهاي كه آيت الله ايازي به آينده علمي وي بسيار اميد داشت و آيندهاي پر فروغ را سرانجام وي خواند. محمد در دوران تحصيل،همچون ديگر طلاب خطّه علویان از جبهه و دفاع از ميهن غافل نبود. او پرورده مكتب ناب امام صادق (عليه السلام) بود و مردانگي را نزد شيرمرد عرصة عرفان و عمل، آيت الله ايازي آموخته بود. به جبهه رفت و زيباترين غزلهاي حضور را به نظاره نشست. محمد زمان به راستي عارف حقيقي و شيداي حضرت دوست بود. دست نوشتههايي چند از مناجات عارفانه وي به روشني گواه اين مدعاست:
«شهادت، زيباترين واژه دفترچه زندگاني زمين است. هر از چند گاهي، چند برگي از دفتر زمين، به نام بلند شهيد، رنگ خون ميگيرد و باز شرف و عزت زمينيان هابيل تبار در سرشك حسرت ملائك، راز پس پردهاي را مي گشايد. قلم بر آن است تا اين بار به روزهاي خاكي، افلاكي ديگري نظاره افكند و در چينشي از جنس نور، فانوسي رهگشا براي ما كشتي شكستگان درياي غفلت بسازد.»
و سرانجام، زندگاني خاكي شهيد وليپور در 23/3/67 در عمليات «كربلاي 10» به سرانجام خونين خود رسيد و او با اصابت تركشي به كمر در شلمچه، بال در بال ملائك گشود.
🕊 قرارگاه شهدا 🕊
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
خاطره ای ناب* از دوست و داماد شهید:
دوست صمیمی و داماد شهید محمد زمان ولی پور تعریف می کند: فرمانده سپاه بابل به من خبر داد که برادر همسر شما شهید شدند و این در حالی بود که بیست روز از ازدواج ما می گذشت.
به بیمارستان شهید یحیی نژاد رفتم، رئیس بیمارستان مانع شد. گفت: شما تحمل نداری.
....وقتی تابوت را باز کردم، دیدم که شهید دست بر سینه دارد و با حالت تبسم، لبخند می زند.
تعجب کردم که دست بر سینه، چرا لبخند می زند؟
شب شهید بزرگوار را در خواب دیدم که گفت:
«می دانی چرا لبخند زدم؟ بخاطر آنکه حضرت سیدالشهدا (ع) را دیدم و گفتم: السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (ع)، او را در بغل گرفتم و لبخند زدم.»
*برگرفته از کتاب اسوه های تبلیغ؛ سیره های اخلاقی شهدای روحانی مازندران
🕊 قرارگاه شهدا 🕊
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊