eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.8هزار عکس
17.7هزار ویدیو
351 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در هشتمین سالگرد شهادت بزرگمردی غیور از شهر خون و قیام، اولین شهید روحانی مدافع حرم شهید محمدمهدی مالامیری، میهمان سفره فیض آن والامقامیم. 🆔 https://ble.ir/30rooz_30shahid 🆔 https://eitaa.com/eitaa30rooz30shahid 🆔 https://rubika.ir/rubika30rooz30shahid
🕊 نام و نام خانوادگی شهید: محمدمهدی مالامیری کجوری تولد: ۱۳۶۴/۳/۲۶، قم. شهادت: ۱۳۹۴/۱/۳۱، بُصرَی‌الحریر، درعا، سوریه. رجعت: ۱۴۰۰/۵/۲۱. گلزار شهید: قم، گلزار شهدای امامزاده علی‌بن جعفر علیه‌السلام. 🎂🌹 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🎥 📚جایی برای دلتنگی حواست هست بابا؟! شش ساله که ندیدیمت... من و فاطمه خیلی دلمون برات تنگ شده بود؛ برای گرمای دستات و شنیدن صدات، برای نوازش صورت مهربونت؛ برای وقتایی که روی کولت ما رو می‌نشوندی! از اون بالا دنیا خیلی قشنگ‌تر بود! اما الان ما اینجاییم روی زمین و نگاهمون رو به بالا. وقتی رفتی خیلی چیزا عوض شد، یکباره بزرگ شدیم، دلمون تنگ شد به وسعت نبودنت، چشممون منتظر اومدنت. آره بابا جون! توی سالای نبودنت من و فاطمه خیلی دعا کردیم برگردی؛ اما نگفتیم به کسی! همانطور که دلتنگیمون رو نگفتیم به کسی... یه روز وقتی با مامان رفتیم پارک و با دیدن بازی بچه‌ها با پدراشون دلمون برات خیلی تنگ شد، یواشکی جوری که کسی نفهمه دوتایی خیلی گریه کردیم. من از کنار باغچه یه سنگ سفید پیدا کردم و به فاطمه گفتم: «غصه نخور آبجی! بیا این سنگ مثلا قبر باباست! بیا اینجا بنویسیم چقدر دلمون براش تنگ شده!» خب دل دختر بابا مگه میشه تنگ نبودنش نشه! کاش الان می‌دونستیم کجاست! نوشتیم و کسی نخوند جز تو! خوندی و اومدی! باباجون مهربون ما! رسیدنت بخیر! بیا که حرف نگفته زیاد داریم برات که باهم بزنیم... ✍🏻رضوانه دقیقی ۱۴۰۱/۱۲/۲۱ 👩🏻‍💻طراح: منا بلندیان 💻تدوین: زهرا فرح‌پور 🎙با صدای: سمیه میرزائی 🎂🌹 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🕊 محمدمهدی مالامیری، در روز دوشنبه ۲۶ خردادماه ۱۳۶۴، مصادف با ۲۶ ماه مبارک رمضان، در خانواده‌ای روحانی و ولایی در شهر مقدس قم به دنیا آمد. در دامان پدر و مادری دلسوز و متدین تربیت شد؛ پدر و مادر او هر دو اصالتاً مازندرانی بودند؛ پدرش اهل کجور و مادرش از سلسله‌ی جلیله‌ی سادات خاندان حسینی شهرستان آمل بود. محمدمهدی همیشه شاگرد ممتاز بود. پس از گرفتن سیکل وارد حوزه علمیه قم، مدرسه علمیه فاطمی شد. سخت‌کوشی و تهذیب نفسش باعث شد از همان ابتدا به عنوان طلبه‌ای ممتاز از محضر اساتید و بزرگان، بهره‌های فراوان ببرد و بعد از طی دروس سطح، پای درس خارج حضرات آیات عابدی، آملی لاریجانی، شب‌زنده‌دار، مدرسی یزدی، سیفی مازندرانی و ... تلمّذ کند. او دروس مقدمات و سطح که در ده سال خوانده می‌شود را هشت ساله به پایان رساند. همراه با درس خارج، سطوح عالی حوزه را همزمان در قم و کاشان تدریس می‌کرد. با اینکه استاد سطوح عالی حوزه بود هیچ‌گاه در او تکبر و فخرفروشی دیده نشد؛ به طوری که در طول دو سال تدریس کفایه، پدر و برادران او که همگی طلبه هستند و در قم زندگی می‌کنند از تدریس او اطلاع نداشتند تا اینکه تصادفاً اسم او را در لیست مدرسین حوزه علمیه دیدند. 🎂🌹 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🕊 همیشه با وضو بود. مادرش می‌گفت: «محمدمهدی آن قدر خوب است که آخر شهید می‌شود.» عاشق جهاد و شهادت بود و پیش از ازدواج، برای جنگ با اسرائیل عازم لبنان شده بود؛ ولی در نیمه‌ی راه مجبور به بازگشت شد. در کنار درس و تدریس و مباحثه، فعالیت‌های تبلیغی را تا هنگام شهادت به عنوان تکلیف و وظیفه شرعی بی‌هیچ بهانه و توجیهی انجام می‌داد. خوشرویی و آراستگی ظاهری و پرداختن به ورزش از کارهای بارزش بود و همین امر در کنار تواضع و اخلاص، ایشان را محبوب دل جوانان می‌کرد. پرهیز از هیاهو شاخصه دیگر ایشان بود؛ چنانکه بعد از شهادت نیز خانواده و نزدیکان وی از برخی مدارج و مراتب علمی ایشان بی‌اطلاع بودند. نسبت به مولا علی بن موسی الرضا علیه‌السلام ارادت خاصی داشت. تداوم ارتباط با قرآن و مسجد، زیارت هفتگی جمکران و زمزمه همیشگی دعای عهد، روح بیکرانش را زلال‌تر می‌کرد. در یک کلام، زندگی شهید طبق سفارش مقام معظم رهبری(حفظه الله)، آمیخته‌ای از تحصیل، تهذیب و ورزش بود. 🎂🌹 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🕊 تحولات کشورهای اسلامی از نوجوانی برایش اهمیت فراوانی داشت؛ اما جنایات فجیع گروه‌های افراطی و تکفیری و حرمت شکنی‌های بی‌شرمانه آنها آرام و قرار را از او ربوده بود. با دیدن صحنه‌های ظلم به شیعیان و مسلمانان جهان می‌گفت: «داعش سر کودکان را می‌برد و پدرانشان را با اره قطعه‌قطعه می‌کند؛ چگونه بنشینم و نظاره‌گر این جنایات باشم در حالی که فرزندان خودم در امنیت کامل در کنارم بازی می‌کنند؟!» بابای مهربان بشری و فاطمه، تاب شنیدن ناله‌های جانسوز کودکان سوریه و عراق را نداشت و طعم خوش آرامش و لذت‌های زندگی به ذائقه بهشتی‌اش تلخ می‌نمود. برهمین مبنا سفرهای تبلیغی آخرش را به مناطق مرزی و سنی‌نشین رفت تا با نشر افکار التقاطی وهابیت و داعش مبارزه کند. اما غیرت و شجاعت عالمانه‌اش وجدان بیدارش را به آن سوی مرزها می‌کشید. دوره‌های فشرده آموزش نظامی را بدون اطلاع خانواده گذراند و با وجود شرایط مساعد کاری، تدریس و تحقیق را رها کرد تا به قول خودش به «حاصل آموخته‌هایش» برسد. 🎂🌹 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid