فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 دو عمل به ظاهر کوچک اما بزرگ
شخصی خدمت امام باقر علیه السلام رسید و گفت: من آدم ضعیف العملی هستم، اما دو ویژگی دارم ...
آیا این دو ویژگی به درد من میخوره ...؟
▫️ استاد #رفیعی
..................................
enc_16759573710900739313175.mp3
3.28M
چقدر قشنگه زندگیم وقف تو آقا شه:))
#امام_زمان
23.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕌
حجت الاسلام پناهیان
#نیت_کنیم و هر شب و روز بریم مشهد زیارت
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️
49.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | تصاویر هوایی، ازمراسم
جشن زیر سایه ی خورشید
🔹 امام رضا،قربون کبوترات
یه نگاهی هم بکن به زیر پات
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
یاد باد
آن روزگاران
یاد باد
یاد جبهه ها
یاد دفاع مقدس
#یاد_شهدا
شادی روح #امام_راحل و #شهدا و سلامتی رزمندگان 8 سال دفاع مقدس
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما سینه زدیم بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از اخر مجلس شهدا را چیدند
#شهیدمحمدمهدیاحمدی
#شهادتمبارکت
📘#حکایت_خواندنی
💞مردی گناهکار در آستانه ی دار زدن بود. او به فرماندار شهر گفت: «واپسین خواسته ی مرا برآورده کنید. به من مهلت دهید بروم از مادرم که در شهر دوردستی است، خداحافظی کنم. من قول می دهم بازگردم.»
فرماندار و مردمان با شگفتی و ریشخند بدو نگریست. با این حال فرماندار به مردم تماشاگر گفت: «چه کسی ضمانت این مرد را می کند؟»
ولی کسی را یارای ضمانت نبود. مرد گناهکار با خواری و زاری گفت:
«ای مردم شما می دانید كه من در این شهر بیگانه ام و آشنایی ندارم. یك نفر برای خشنودی خدای ضامن شود تا من بروم با مادرم بدرود گویم و بازگردم.»
ناگه یکی از میان مردم گفت:«من ضامن می شوم. اگر نیامد به جای او مرا بكشید.»
فرماندار شهر در میان ناباوری همگان پذیرفت. ضامن را زندانی كردند و مرد محكوم از چنگال مرگ گریخت. روز موعود رسید و محكوم نیامد.
ضامن را به ستون بستند تا دارش بزنند، مرد ضامن درخواست كرد: «مرا از این ستون ببرید و به آن ستون ببندید.»
گفتند:«چرا؟» گفت:« از این ستون به آن ستون فرج است.»
پذیرفتند و او را بردند به ستون دیگر بستند که در این میان مرد محکوم فریاد زنان بازگشت.
محكوم از راه رسید ضامن را رهایی داد و ریسمان مرگ را به گردن خود انداخت.
فرماندار با دیدن این وفای به پیمان، مرد گنهکار محکوم به اعدام را بخشید و ضامن نیز با از این ستون به آن ستون رفتن از مرگ رهایی یافت.
از همین رو به کسی که گرفتاری بزرگی برایش پیش بیاید و ناامید شود؛ می گویند: «از این ستون به آن ستون فَرَج است.»
یعنی تو کاری انجام بده هرچند به نظر بی سود باشد ولی شاید همان کار مایه ی رهایی و پیروزی تو شود.
#تلنگرانه🌷
♻️دوربین خدا روشنه!
🔻دیدین گاهی میریم عروسی یا جشن تولد،
دوربین داره فیلمبرداری میکنه و تا نوبت به
ما میرسه؛ خودمون رو جمع و جور میکنیم
چرا؟ چون دوربین روی ما زوم میکنه؛
نکنه زشت و بد قیافه بیفتیم!
🔹اگه فقط به این فکر کنیم که دوربین
خدا همیشه روشنه و روی ما هم زوم شده،
شاید یه جور دیگه زندگی می کردیم!
💠 شاید اخلاقمون یه جور دیگه بود!
💠شاید لحن صحبتمون یه جور دیگه میشد!
👈مطمئن باشیم که دوربین خدا همیشه
روشنه و روی تک تک ما زوم شده؛ چون
خودش فرمود:
✨«ألَم یَعلَم بأنَّ اللهَ یَری» (علق/14)
👈آیا نمی دانند خدا می بیند.
نه عراق است،
نه سوریه؛
خیالت راحت!
کشور ضامن آهوست
و رهبر دارد
#طالبان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔰 حاج حسین یکتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• #سلام_بر_ابراهیم🌱
من یقین دارم که آن ها نمرده اند
فقط با حریر نازڪی از جنس نور✨
از ما جدا شدھ اند....
پرباز ڪرده اند تا بھشت....🕊
#رفیق_شهیدم_ابراهیم_هادی
✨بسم رب الشهدا ✨
🍀اُولَءکَ الذین امتحن الله قُلوبَهم للتقوی
🍀آن ها کسانی هستندکه خدا قلب هایشان را برای تقوا امتحان کرده🍀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم حجت الاسلام علی تمام زاده🕊
بدانید من برای هیچ چیز به سوریه نرفتم که اهداف مادی داشته باشم؛راه برای هدف مقدس دفاع از نوامیس و کیان مسلمین و برای مقابله با استکبار و راس آن رژیم جعلی و سفاک اسرائیل، رژیم کودک کش و جنایت پیشه رژیم صهیونیستی هرچه در توان دارید بر این رژیم جعلی فریاد بکشید و خشم و نفرتتان را نثار آن کنید. کینه های انقلابیان رسوب نگیرد و فراموش نکنید که همه ما شیعه علی ابن ابی طالب هستیم. شیعه علی علیه السلام ذلت نمی پذیرد.
شهید مدافع حرم 🕊🌹
#علی_تمام_زاده
شهید «محمدرضا فرهادی»؛ شهیدی که در خاکریز رسانه و مقابله با دشمن قلم زد
شهید فرهادی که خاکریزهای عرصه علم و آگاهی را با قلم زدن در روزنامه آینده سازان پشت سر گذاشته بود پا به خاکریز مقابله با دشمن گذاشت تا برای همیشه تاریخ اهل قلم از او بنگارند و به او افتخار کنند.

خبرگزاری فارس- خراسان جنوبی؛ هم اسلحه به دست گرفت و هم قلم؛ هم در میدان علم و آگاهی جنگید و هم در میدان مقابله با دشمن.
هم خاک میدان تحریریه را خورد هم خاک میدان جنگ، هم دست به قلم شد و هم دست به اسلحه برای دفاع از وطن.
تا از تاریخ بنگارد و تاریخ هم از او و رشادتهایش. آری او اولین شهید خبرنگار خراسان جنوبی بود که در ۱۸ سالگی شهد نوشین شهادت را نوشید تا باز تاریخ بنویسد از شهید محمدرضا فرهادی همان طور که او تاریخ را نوشت تا بماند برای همیشه به یادگار.
شهید محمدرضا فرهادی تنها شهید خبرنگار خراسانجنوبی در سال 1348 در خانوادهای متدین و دینی در شهر بیرجند متولد شد.
محمدرضا تنها دو سال بیشتر نداشت که پدرش را از دست داد و فاطمه سیفی، مادر شهید فرهادی برای همیشه نقش پدر و مادر را برای محمدرضا و چهار خواهرش ایفا میکند.
محمدرضا در دبستان حجت، در دوران راهنمایی در مدرسه علامه فرزان و در دوران متوسطه در هنرستان ابوذر تحصیل کرد و از همان زمان کودکی به شهدا بهویژه شهید رحیمی علاقه زیادی داشت.
وی علاوه بر تحصیل نیز فعالیت خبرنگاری و عکاسی میکرد و از حال و هوای جنگ تحمیلی و زندگی رزمندگان مصاحبه و گزارش تهیه میکرد و تلاشش در زمینه خبرنگاری و انعکاس اخبار جبهه و جنگ رزمندگان بینظیر بود.
شهید فرهادی در سن 17 سالگی تصمیم رفتن به جبهه گرفت؛ هر چند مادر شهید راضی به رفتن محمدرضا نمیشود و مانع از رفتن پسرش میشود اما وقتی با این جمله پسرش که میگوید فردای قیامت جواب حضرت زهرا(س) را چه میدهی با رفتن محمدرضا موافقت میکند.
محمدرضا فرهادی، در روز پنجم خردادماه سال 65 مصادف با پانزدهمین روز از ماه مبارک رمضان در منطقه عملیاتی فاو دعوت حق را لبیک گفت.
روز مادر باری دیگر بهانهای شد تا جمعی از اصحاب رسانه استان به پاس و تکریم مادران شهدا، مهمان خانه شهید محمدرضا فرهادی شوند و این روز را به نیابت از فرزند به مادر شهید تبریک بگویند.
دلتنگیهای بیش از 30 ساله مادر با محمدرضا
فاطمه سیفی 92 ساله است و خاطرات زیادی از پسرش دارد ولی کهولت سن یارای بر زبان آوردن خاطرات را به او نمیدهد و هر از چند گاهی جملات را به زبان میآورد.
مادر شهید فرهادی از دلتنگیهای بیش از 30 ساله با محمدرضا میگوید و میافزاید: محمدرضا، افتخاری برای خانواده شده و اگر فرزندان دیگری داشتم آنها را هم فدای اسلام و انقلاب میکردم.
فاطمه سیفی میگوید: دیگر سنی از من گذشته و چیز زیادی به یاد ندارم اما هر گاه چهره پسرم را به خاطر میآورم سیمای محمدرضا همراه با لبخندی شیرین بر لبانش در ذهنم مجسم میشود.
عنایت شهید به مادرش
خواهر شهید فرهادی که 13 سال بزرگتر از محمدرضا است، میگوید: محمدرضا چون میدانست مادرش اجازه به او نمیدهد که به جبهه برود با اتوبوس راهی مشهد شده تا صبح به وسیله قطار به جبهه اعزام شود.
وی ادامه داد: مادرم بعد از شنیدن این جریان ناراحت شد و خواهرم به همراه همسرش راهی مشهد شده تا محمدرضا را برگردانند و محمدرضا برای خداحافظی با مادر برای برگشت به بیرجند راضی میشود و مادر نیز به او اجازه رفتن نمیدهد اما در پاسخ به مادر میگوید اگر حضرت زهرا(س) در روز قیامت جلوی شما را گرفت چه پاسخی دارید؟ که مادرم با شنیدن این جمله خود محمدرضا را راهی جبهه میکند.
پروین فرهادی با اشاره به اینکه چند سال قبل مادرم به بیماری سختی دچار شدند، گفت: مادرم یک توموری داشتند که برای درمان به تهران رفتیم که پزشکان گفته بودند ایشان تنها 5 درصد شانس زنده ماندن دارد.
وی افزود: آن زمان خواهرم به من زنگ زد که دکتر عصبانی شده که این پیرزن را برای چه آوردید؟ یادم است صبح یک روز جمعه بعد از خواندن نماز جعفر طیار به قطعه یک مزار شهدا رفتم و به محمدرضا گفتم مادرم تحمل شیمیدرمانی ندارد یا از خدا بخواه مادرم را شفا دهد یا کاری کن که دردی نکشد.
پروین فرهادی ادامه میدهد: بعد از برگشتن از مزار شهدا، خواهرم به من اطلاع داد که حال مادر چندان خوب نیست؛ خودم را سرزنش زیادی کردم که چرا در مزار شهدا این دعا را کردم.
وی تصریح کرد: خواهرم تعریف میکرد وقتی مادر را به بیمارستان بردیم دکتر گفت سریع ببرید اورژانس فردا برای عملشان میآیم؛ بعد از عمل به خواهرم گفته بود معجزهای برای این زن در اتاق عمل دیدم که تا یک هفته هیچ کسی اجازه ندارد پانسمان مادرتان را عوض کند و خودش دو نوبت در روز برای پانسمان مادر میآمد.
خواهر شهید گفت: وقتی عمل تمام شد و مادر از بیمارستان مرخص شدند دکتر پرستاری را فرستاده بود که به مدت یک ماه به مادرمان سر میزد و تا شش ماه هم خود دکتر مرتب به مادر زنگ میزد تا جویای احوالش شود.
پروین فرهادی افزود: هر گاه در زندگی با مشکلی مواجه شده دست به دامان شهید میشویم و هر وقت در گرفتاریها به شهدا و برادر شهیدمان توسل کردیم، جواب گرفتیم.