فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا را با خواندن زیارتنامه شان زیارت کنید .
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسآءِ العالَمینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ
🌷بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم
🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم
وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا
🌷فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکم
شهید مدافع حرم محمود شفیعی
حاج محمود شفیعی در 25 آبان 1355 مصادف با15 رمضان میلاد امام حسن مجتبی(ع) متولد شد و مادرش با دهان روزه محمود را به دنیا آورد.
در زمان طاغوت، پدر شهید از سال 42، بعد از تبعید امام خمینی تا پیروزی انقلاب اسلامی در فعالیتهای انقلابی مثل پخش اعلامیههای امام و شعارنویسی روی دیوارها فعال بوده و در تمام تظاهرات هم شرکت داشته است. حاج محمود دو، سه سالش بود و پدرش دستش را میگرفته و با هم به تظاهرات میرفتند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، محمود بعد از انقلاب به یکی از اعضای فعال بسیج تبدیل شد و پس از خدمت سربازی در سپاه به خدمت درآمد، چون آرزویش سربازی کردن برای اسلام و ولایت بود. همزمان با فعالیتهای نظامی و بسیج به فعالیتهای جهادی در غرب کشور پرداخت.
ویژگی ممتاز و کمنظیرش شرکت فعال در خدمات و اردوهای جهادی است. حضور فعال و پرشور و صمیمی در اردوهای جهادی داشت.
در شهرستان پیشوا دو گروه جهادی تشکیل داد به نامهای «سفیران عشق» و «طلایهداران ظهور» که فرمانده هر دو گروه خودش بود. بعدها این گروهها به پنج گروه جهادی برادر و دو گروه جهادی خواهر افزایش پیدا کردند.
سپس به اسلامشهر آمد و قرارگاه جهادی «معبری به آسمان» را تشکیل داد که شامل گروههای مختلف جهادی است و شهرت بسیار زیادی دارد و دستاوردهای فوقالعاده کمنظیری داشته است.
با این گروه سالی دوبار اردوی جهادی میرفت به مدت ده، پانزده روز و عیدها را هم همیشه آنجا بود. همسر و دو فرزندش را همیشه میبرد و همسرش با خانمهای دیگر حرفههایی مثل آشپزی و خیاطی و گلدوزی در آبادیها آموزش میدادند.
نزدیک به ۷۰۰ نفر را از اسلامشهر ورامین و شهرهای مختلف در طول چند سال برای کارهای جهادی به اطراف و اکناف کشور برده بود. کسانی بودند که از ۱۳ سالگی وارد مجموعه شده بودند و الان خودشان هیئت میچرخانند، پایگاه بسیج اداره میکنند و…. سنگ بنای همه اینها را حاج محمود در اردوهای جهادی و کارهای تربیتی گذاشته بود.
خرج کردن از جیب خود و استفاده مکرر از ماشین زیر پایش و میوهفروشی پدرش برای کمک به محرومان و پذیرایی از دوستان هیئتی و جهادی، از ویژگیهای بارزش بود.
25 اسفند 92 اولین اعزامش به سوریه بود و در تاریخ 25 اردیبهشت 93 از سوریه بازگشت.
قبل از اعزام دومش به سوریه، به مشهدالرضا رفت و در سفر مشهد از امام رضا(ع) حاجت سوریه را گرفت. قبل از شهادت حضرت رقیه(س) خیلی سریع از مشهد بازگشت و با خانواده به حرم عبدالعظیم(ع) رفتند. هیئتهای بسیاری در حرم تجمع کرده بودند و حاجی مثل ابر بهاری گریه میکرد و مدام از حضرت رقیه(س) خواستهای را با تمام وجود زمزمه میکرد. آن شب همسرش از حضرت رقیه(س) میخواهد که اگر لیاقت همسر شهید بودن و نگهداری دو فرزند حاج محمود را دارد، حاجی به حاجت دیرینهاش برسد. در راه برگشت به خانه چهرهاش عوض شد و انگار حاجتش را از سه ساله کربلا گرفته بود. فردای آن شب، روز شهادت حضرت رقیه(س) بود که به سوریه اعزام شد.
در سوریه هم کار ادوات انجام میداد و هم پشتیبانی و البته غیر آنها باز همه کار میکرد. علاوهبر اینها در یک ابتکار منحصربفرد خدماتش در اردوهای جهادی را در سوریه برپا نمود و در مورد مردم سوریه انجام داد.
در سوریه خیلی انسان شوخطبع و بانشاط و شادابی بود. وجودش حال و هوای خاصی به محیط بخشیده بود. سریع با اطرافیان ارتباط میگرفت. همه جذب محمود بودند. یک برخورد خیلی عاشقانهای با بچهها داشت. همه را به یک چشم میدید. اصلاً ندیدند که بین بچههای فاطمیون، سوری و یا ایرانیها فرق بگذارد.
شب شهادت امام حسن(ع) در حلب وصیتنامه نوشت و روز شهادت امام حسن عسگری(ع) (29 آذر 1394) در حلب و با اصابت تیر به پا و سر به شهادت نائل گردید. شب شهادت امام محمد باقر(ع) خبر شهادتش را به خانواده دادند و روز شهادت امام جواد(ع) وسایلش را برای خانواده آوردند.
پیکر مطهرش پس از دو سال در شهریور ۱۳۹۶ به وطن بازگشت. سر شهید جدا شده بود. لباسهایش هم در تنش بوده است.
پیکر مطهر شهید جهادگر مدافع حرم حاج محمود شفیعی در 17 شهریور 1396 پس از تشییع روی دستان مردم، در جوار امامزاده عقیل(ع) در اسلامشهر به خاک سپرده شد. وداع شدیداً سوزناک و اشکبارِ خانواده و دوستان جهادی و هیئتی و حضور بسیار گسترده جمعیت مشهود بود.
ارادت خاص به اهلبیت(ع) داشت و همیشه میگفت مجلس ختم من را در روز شهادت امام حسن عسکری(ع) بگیرید و تاکنون هر سال سالگرد شهادتش در همین مناسبت برگزار گردیده است.
حضرت زهرایی بودن
در مقابل مشکلات خیلی صبور بود و سعی میکرد برای رفع آنها به اهلبیت(ع) توسل داشته باشد. دلسوخته اهلبیت(ع) بود. گواه این موضوعگریهها و ناله های جانسوزش در هیئتها و روضهها بود. در پیادهروی اربعین ذکر نوحه آماده کرده بود و نوشته بود روی کاغذ و به همه بچهها داده بود. در راه با هم دم میگرفتند و سینه میزدند و میخواندند.
به همه ائمه(ع) ارادت داشت، ولی ارادتش به حضرت زهرا(س) جور دیگری بود. ارادت شهید به حضرت زهرا(س) و زهرایی بودنش شهره خاص و عام است. همیشه به مداحهای هیئت میگفت آخر مجلس را با نام حضرت زهرا(س) تمام کنید.
در اردوهای جهادی به دوستانش میگفت هر کس از این بچههای روستا که خوب کار کرد و خواستید تشویقش کنید، سربند یا فاطمهالزهرا را به پیشانیش ببندید. طبق گفته یکی از همرزمانش در سوریه مدام درخواست روضهخوانی حضرت زهرا(س) را مینمود و در موقع اقامه روضه به نحویگریه میکرد که شانههایش میلرزید.
از شهید شفیعی دو دختر به نامهای «فاطمه» و «زهرا» به یادگار مانده است که در زمان شهادت پدر، ده و دوازده سال داشتند. در زمان تولد فاطمه یک تابلوی یا فاطمه الزهرا به همسرش هدیه داد و برچسبهای یا فاطمه را بر در و دیوار خانه زده بود. سوغاتی حاجی از سوریه برای خانواده دستمالی بود که به اشکش در روضه حضرت زهرا(س) تبرک داده شده بود.پیراهن مشکی ایام فاطمیه را خیلی دوست داشت و لحظه شهادت بر تنش بود.
ایجاد هیئت امینالزّهرا
هیئت امینالزّهرا را با دوستانش ایجاد کرد که هیئت بسیار معروفی است و در امامزاده عقیل اسلامشهر برنامههای مناسبتی متعددی هر سال دارد و سخنرانان و مداحان معروف کشوری مکرر در برنامههای مناسبتیاش حضور داشتهاند و بارها مراسماتش فیلمبرداری و از صداوسیما پخش گردیده است.
گاهی اوقات که تمام کارهای هیئت را انجام میداد، در جلسه نمیماند تا کسی نفهمد که او کارها را انجام داده است.
مدتی حاج احمد پناهیان هر هفته سخنران هیئتهای هفتگیشان بود و حاج محمود هر هفته خودش به قم میرفت و حاج احمد را میآورد و بعد از هیئت باز حاجی را به قم برمیگرداند و نیمهشب بازمیگشت و صبحم باید سر کار میرفت.
نحوه شهادت
شب شهادتش خوابش نمیبرد. نماز شبش را خیلی قشنگ خواند. همرزمانش را برای نماز صبح بیدار کرد.
بعد از نماز صبح دعای عهد را شروع کردند. اصلاً تو حال و هوای خودش نبود. به فراز پایانی دعا که رسیدند: «العجل، العجل، یا مولای یا صاحبالزّمان»، محمود باگریه تکرار میکرد و محکم به پایش میزد. اشکش بند نمیآمد.
صبح اعلام کردند بچههای محور مقاومت با دشمن تکفیری در خان طومان درگیر شدهاند. بچهها رفته بودند جلو و با تک تیرانداز دشمن روبهرو شده بودند و کمک میخواستند. از محمود ادوات و پشتیبانی خواستند. محمود سریع آماده شد و یک مقدار ادوات را برداشت که به خان طومان انتقال بدهد.
در راه به یک زیرگذر میرسند. دشمن در آن تونل مستقر بوده. یک ذره که جلوتر میروند، درگیر میشوند. تعداد تکفیریها بیشتر بوده. یک تیر به پا و تیر دیگری به سر حاج محمود اصابت میکند و به مقام عظمای شهادت نایل میآید.
فدایی راه اسلام و اهلبیت
مادر شهید محمود شفیعی خاطرنشان مینماید: محمود در خانواده ما تک بود و نمونه بود. همیشه میگفت مادر دعا کن من شهید شوم و راه حسینی را بروم. خدا را شکر میکنم که محمود با شهادتش ما را سرافراز کرد.
مادر شهید در موقعیت دیگری ابراز میدارد: به پسرم افتخار میکنم که سبب شد تا اگر لیاقت داشته باشم هدیهای به حضرت زینب(س) تقدیم کنم.
پدر شهید شفیعی میگوید: ما راضی به رضای خدا هستیم و وقتی گفتند محمود شهید شده ما گفتیم این امانتی بود که خدا به ما داد و در راه اسلام و اهل بیت(ع) رفته است. خدا را شکر میکنیم که در این راه تمام هستیاش را داد.
در وصیتنامه این شهید والامقام آمده است:
«مدافع حریم ولایت کسی است که مستمر با تلاش و کوشش مضاعف و با همدلی و همزبانی، با عزم ملی و مدیریت جهادی در پی آفریدن حماسه فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی باشد.
رهبر عزیزمان فرمودند که فرهنگ آن چیزی است که من حاضرم جانم را برایش بدهم. کار فرهنگی، کاری است که تأثیر و تغییر در رفتار انسانها بگذارد. لذا برترین چیز را آن دیدم که با نگرش عمیق در ابعاد مختلف سبک زندگی خود پالایشی گسترده انجام دهیم و در حد توان سعی در تغییر آن و نیل به سبک زندگی ائمه اطهار علیهمالسلام داشته باشیم….
خواهرانم دشمن از سیاهی چادر شما بیشتر میترسد تا از سرخی خون من و برای حفظ حجاب شما خونهای زیادی ریخته شده. همچنین حجاب و پوشش برادران که تهدید جدی دشمن بر آن است.
شهید عزادار نمیخواهد، شهید رهرو میخواهد و شما هم با قلم، قدم و زبان خود رهرو امام و رهبری باشید.
جوانان عزیز چشم شهدا و تبلور خونشان به حرکت و شعور شما دوخته شده و باید مواظب باشیم خط ولایت را گم نکنیم. معیارها در تمامی گزینشها و انتخابها، اشاره و اراده ولایت است.
رهبر عزیزمان فرمودند عرصه پیشرفت، عرصه عظمت و عرصه هویت اسلامی و ایرانی، عرصهای است که در آن شجاعت لازم است؛ فداکاری لازم است؛ دانش لازم است؛ ایمان عمیق لازم است؛ خودتان را آماده کنید.»
سازماندهی کارهای جهادی پس از شهادت
یکی از دوستان شهید بعد از شهادت حاج محمود، ایشان را در عالم رویا میبیند. در آن زمان پیکر حاجی برنگشته بود. در خواب متوجه یک نگرانی در چهره حاج محمود شفیعی میشود. حاجی خطاب به این برادر میگوید پس کجایی؟ چرا کارها را متوقف کردهاید؟ اینجا شهدا به من میگویند حاج محمود مگه نگفتی گردان جهادی داری؟ پس کوشن؟
این عزیز خطاب به شهید شفیعی میگوید حاجی ما منتظر خبری از شما هستیم. حاج محمود با ناراحتی میگوید تکلیف من روشنه، شما تکلیف خودتان را روشن کنید.
در خواب پدر شهید و برخی آشنایانش هم در حالی آمده که در عالم خواب مشغول پیگیری کارهای جهادی بوده است و همین خوابها هم آنها را به فعالیت بیشتر واداشته است که این امر حکایت از هدایت معنوی و ماورایی کارهای جهادی حتی پس از شهادتش دارد و میتوان چنین تعبیر نمود که حتی بعد از شهادت نیز در حال سازماندهی کارهای جهادی است.
شهید محمود شفیعی امروز در میدان مبارزه است و منتظر ایمان عمیق و حرکت همرزمانش در همه سنگرهاست.
الگوی بینظیر خدمت جهادی و خالصانه
شهید حاج محمود شفیعی الگوی بینظیر خدمت جهادی و خالصانه است.
حجتالاسلام حاج احمد پناهیان در نخستین مراسم سالگرد شهید مدافع حرم حاج محمود شفیعی ابراز داشت: باید به خود ببالیم که در زمانهای هستیم که چنین انسانهایی را خدا در کنار ما، در مسجد ما، در محله ما و در جلوی چشم ما تربیت میکند و حجت را بر ما تمام میکند.
شهیدان زندهاند
یکی از دوستان شهید چنین تعریف مینماید:
«در عالم خواب دیدم حاج محمود با شهید عزتالله عسگری در گلزار شهدای امامزاده عقیل علیه السلام سر یکی از مزارها ایستاده بودند. شهید عزتالله عسگری نگاهی به من کرد و لبخندی زد و خطاب به حاجی گفت: محمود جان برویم. حاج محمود هم گفت: باشد.
شهید عزتالله دست راستش را دراز کرد و گفت: دستت را بده به من. حاج محمود دست چپش را گذاشت توی دست راست شهید عزتالله. دست همدیگر را گرفتند و یک قدم رفتند.
من باگریه گفتم: عزتالله! آقا عزت! حاج محمود ما را کجا میبری؟!
حاجی برگشت و گفت: بهنام! گفتم: جانم حاجی! گفت: ما زندهایم.
گفتم: میدونم حاج محمود شما زندهاید. دوباره گفت: بهنام! ما زندهایم.
گفتم: میدانم حاج محمود. میدانم شما زندهاید.
برای بار سوم گفت: بهنام جان! به خدا ما زندهایم و نزد خدا روزی میخوریم. بهنام! ما شاهد اعمال و رفتار شماییم.»
روحشان شاد ویادشان گرامی 🥀
ثواب فعالیت امروز کانال هدیه به روح مطهر
#شهید_محمود_شفیعی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
ان شاءالله شفاعتشون شامل حال تک تکمون
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
شادی روح شهدا صلوات.
🕊🏴🥀🕊🏴🥀🕊🏴🥀
آخرین دلگویه مون :) 🥀
ممنون از صبوریتون 🌻 ان الله یحب الصابرین✨
بمونید برامون 🙏
مطمئن باشید حضورتون اتفاقی نیست
دعوت شده شهدا هستید😍❤️
آخرین قلم 🍃
التماس دعا🕊
پست آخر
شبتون شهدایی
•|سـرشرابریدنـدوزیرلبگفت
•|فداۍسرتسـرکھقـابلنـدارد
🌻___________
↳🥀🕊』
#تودعوتشدھیشهیدِبےسرۍ💌••