eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
45.1هزار عکس
20.1هزار ویدیو
438 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 خبر شهادتش را روز شنیدم، خونه بودم یکی از رفقا زنگ زد و پرسید "جواد کجاست؟" گفتم "چند شب پیش باهم بودیم؛ فرداش بازم رفت..." گفت "خبری ازش داری؟" گفتم نه گفت " انگار شده " خندیدم... گفتم: "جواد و ؟ " ظهر بود، خوابیده بودم، وقتی بیدار شدم، دیدم حسن محسن محمد .... ۸ نفر زنگ زدن تعجب کردم! زنگ زدم به مسلم پرسیدم : "چه خبر شده؟" گفت: پرید... گفتم: "مگه کفتره که بپره؟" گفت: " شد " وا رفتم... از خونه رفتم بیرون، اما اصلا نفهمیدم چطوری رفتم خونه حج اقا، دیدم همه نشستن... شب شد... رفتیم کوه سفید، جزءخوانی با قرآن گذاشتیم با گریه برداشتیم کلا دیوانه بودیم تا حدود بیست روز هم که نبود نمیومد تو این چند روز که نبودش حالمان خوش نبود... عصبی بودیم، می گفتم نمیاد دیگه تا بیاد، مُردیم و زنده شدم دیگه ببین خانوادش چی کشیدن؟!!! بیقرارےها بود.... تا اینکه اومد ، می گفت: " نترس حواسم بهت هست دلم به همین حرفش خوشه ، فقط همین"... راوی : شادی روح و 🥀 🕊🌹
🌹🕊🏴🌷🏴🕊🌹 صحبتی که با هم داشتیـم ظهر همان روزی که شبش به رسید. یعنی حدودا ما ساعت یک بعد از ظهر روز سه شنبه، شانزدهم خرداد با هم صحبت کردیم و آقا جواد چند ساعت بعد از آن؛ یعنی قبل از به شهادت رسید. من از شب قبلش خیلی دلشوره داشتم. یک دلشــوره و متفاوت. همان روز در تلفنی هم از دلشوره و نگرانی ام برایش گفتم ولی باز مثل همیشـه گفت: "هیچ مشکلی نیست اینجا همه چیز است. اصلا دلشوره نداشته باش." و مثل همیشه سعی کرد من را آرام کند اما این بیشتر شد... همان شب طبق عادتی که داشتیم منتظر تماسش بودم، که تماس نگرفت تا دیروقت هم ماندم. بالاخره ظهر روز از طرف دایی ام خبردار شدم که مجروح شده و تیر به دستش خورده اما بعد گفتند: نه، تیر به خورده و بیهوش است. به هر صورت من با روحیاتی که از سراغ داشتم نمیتوانستم موضوع مجروح شدنش و گذاشتنم را قبول کنم . گفتم: نه! جواد در شــرایط هم که باشــد به من زنگ می زند نمی خواستم تحت هرشرایطی موضوع را قبول کنم اما وقتی مســجد محــل آمدند خانه ما و با صحبتهایی که شـد شـک من درباره جــواد را به یقین تبدیل کردند. سری های قبل اصلا آماده شنیدن نبودم ولی این سری باتوجه به دلشوره ای که به سراغم آمده بود، انگار تر شده بودم راوی : 🌹 🕊🌹
24.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 اخبار نوزدهم دی ماه ۱۳۸۴ فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران و همرزمان و پیام تسلیت 🥀 🌹🌴
🌷شهادت رئیس پلیس آگاهی سراوان ♦️تیراندازی افراد مسلح ناشناس به سمت خودروی رئیس پلیس آگاهی شهرستان سراوان منجر به شهادت وی شد. همسر او نیز در جریان این حمله مجروح شد که گفته می شود حال ایشان نیز مساعد نمی باشد. ♦️شناسایی عامل یا عاملین این حادثه در دستور کار قرار گرفته است. ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️
🌷شهادت مامور انتظامی در شهرستان جیرفت 🔹فرمانده انتظامی استان کرمان از شهادت مامور انتظامی شهرستان جیرفت، در درگیری با قاچاقچیان خبر داد. 🔷سردار "فرشید" در تشریح این خبر گفت: روز گذشته ماموران انتظامی شهرستان جیرفت با هماهنگی مراجع قضایی و در اجرای طرح امنیت محله محور، با قاچاقچیان در محور دلفارد به جیرفت درگیر شدند. 🔷سردار "فرشید" افزود: در این درگیری و بر اثر لغزندگی ناشی از پاشیدن مواد سوختی از سوی قاچاقچیان و سانحه تصادف خودرو، دو تن از همرزمان از ناحیه سر و کتف مجروح و به بیمارستان منتقل شدند. 🔷این مقام ارشد انتظامی با بیان اینکه متهمان دخیل در این درگیری، پس از وقوع حادثه دستگیر شدند افزود: متاسفانه ساعاتی پیش یکی از همرزمانمان، شهید "میلاد آزاد داور" در بیمارستان به علت شدت جراحات وارده به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 🔷فرمانده انتظامی استان کرمان، ضمن تبریک و تسلیت شهادت این شهید عزیز عنوان کرد: مراسم تشییع و خاکسپاری این شهید والامقام به اطلاع عموم مردم شهید پرور خواهد رسید. 🔹گفتنی است شهید سرهنگ میلاد آزادداور متأهل و دارای دو فرزند پسر است. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ┄┅┅❅❁❅┅┅🖤 شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم 🖤
24.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 اخبار نوزدهم دی ماه ۱۳۸۴ فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران و همرزمان و پیام تسلیت 🥀 🌹🌴
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 خبر شهادتش را روز شنیدم، خونه بودم یکی از رفقا زنگ زد و پرسید "جواد کجاست؟" گفتم "چند شب پیش باهم بودیم؛ فرداش بازم رفت..." گفت "خبری ازش داری؟" گفتم نه گفت " انگار شده " خندیدم... گفتم: "جواد و ؟ " ظهر بود، خوابیده بودم، وقتی بیدار شدم، دیدم حسن محسن محمد .... ۸ نفر زنگ زدن تعجب کردم! زنگ زدم به مسلم پرسیدم : "چه خبر شده؟" گفت: پرید... گفتم: "مگه کفتره که بپره؟" گفت: " شد " وا رفتم... از خونه رفتم بیرون، اما اصلا نفهمیدم چطوری رفتم خونه حج اقا، دیدم همه نشستن... شب شد... رفتیم کوه سفید، جزءخوانی با قرآن گذاشتیم با گریه برداشتیم کلا دیوانه بودیم تا حدود بیست روز هم که نبود نمیومد تو این چند روز که نبودش حالمان خوش نبود... عصبی بودیم، می گفتم نمیاد دیگه تا بیاد، مُردیم و زنده شدم دیگه ببین خانوادش چی کشیدن؟!!! بیقرارےها بود.... تا اینکه اومد ، می گفت: " نترس حواسم بهت هست دلم به همین حرفش خوشه ، فقط همین"... راوی : شادی روح و 🥀🕊🌹
24.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 اخبار نوزدهم دی ماه ۱۳۸۴ فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران و همرزمان و پیام تسلیت 🥀 🌹🌴