eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.9هزار عکس
17.7هزار ویدیو
351 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍃✨🌺🍃✨🌺 🔷 اراده قوی : از خاطرات شهید 🌿دوره طاغوت بود و مصطفی مقطع راهنمایی را می‌گذراند که از دو درس، تجدید آورد. برای جبران تجدیدی، باید در کلاس‌های فوق العاده ثبت نامش می‌کردیم که آن هم مستلزم پرداخت شهریه بود و برای ما با شرایط آن روزگار، سخت بود. با مدیر صحبت کردم و قرار شد اجازه بدهند سر کلاس حاضر شود، اما فرصت بدهند شهریه را سر ماه پرداخت کنم. ♻️یک روز مصطفی از کلاس آمد و خیلی ناراحت بود. گفت: دیگر به کلاس نمی‌روم. علت را پرسیدم. جواب داد: معلم جلوی ۵۰ دانش آموز، مرا از کلاس بیرون کرد و گفت: تو شهریه نداده‌ای 🔆گفتم: می‌روم صحبت می‌کنم. آنها مهلت داده بودند. حق نداشتند چنین کاری کنند. اما مصطفی دیگر راضی نشد آن کلاس را ادامه دهد. او که می‌دید ما برای پرداخت هزینۀ کلاس، واقعا در مضیقه هستیم، گفت: هرطور شده خودم می‌خوانم و قبول می‌شوم. 🌀او آنقدر تلاش کرد و درس خواند، تا توانست بدون آن که به کلاس تقویتی برود، در آن درس قبول شود. سید مصطفی دوران کودکی‌اش را در تنگدستی گذراند، اما هیچگاه به روی ما نیاورد و با قناعت پیشگی، همیشه کمک حال خانواده بود. 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 🔻شهید سید مصطفی فتاحی به روایت برادر: ☘سید مصطفی به طور کلی انسان خوش رو و شوخ طبعی بود. اما شب عملیات بیت المقدس۴، شوخ تر از همیشه شده بود. به قول امام(ره) که فرمود: شهدا در قهقهۀ مستانه شان، عند ربهم یرزقونند. سید هم آن شب، مست شده بود. گویی جایگاهش در بهشت را نشانش داده بودند. 🌤به هر کسی که می‌رسید، چیزی می‌گفت و از کنار هر که رد می‌شد، خنده‌ای می‌کرد. او آن شب، در حال خودش نبود. انگار می‌دانست که ساعاتی دیگر سر بر دامان معشوق دارد. ✨پاهایش روی زمین بود، اما گویی در آسمان پرواز می‌کرد. ❣نور در چهره‌اش موج می‌زد. هر کسی که او را می‌دید، یقین پیدا می‌کرد که سید از این عملیات، برنمی‌گردد. و او از آن عملیات، برنگشت… ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─