eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
41.2هزار عکس
17.9هزار ویدیو
353 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🇱🇧🇮🇷 ویژگی‌های خاص و منحصر به‌فرد شهید عماد مغنیه 🔸 او فرد امنیتی‌ای بود که هیچ‌گاه محافظی نداشت و هیچ‌کس تا زمانی که او اراده می‌کرد نمی‌توانست ملاقاتش کند. 🔸 عماد گاهی حاج رضوان بود، گاهی مرتضی، گاهی خود را مصطفی معرفی می‌کرد و گاهی نام دیگری برای خود برمی‌گزید. جاسوس‌های سرویس‌های امنیتی موساد و اف بی آی و ... هرچه بیش‌تر به مغنیه نزدیک می‌شدند او را دورتر می‌یافتند. به قول سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، یار دیرین عماد مغنیه، حاج رضوان مثل شمشیر فرود می‌آمد و مثل شبح ناپدید می‌شد. 🔸 در طول ۲۵ سال زندگی مخفی حاج رضوان، عملیاتی نبود که عماد طراحی کند و ذره‌ای از نحوه انجام آن لو رفته باشد. با همه این احوال او به ظاهر زندگی عادی خود را داشت. موتور، سوار می‌شد و گاهی در کوچه‌های ضاحیه جنوبی بیروت همراه دیگر جوانان فوتبال بازی می‌کرد. 🔸 نکته جالب توجه در مورد او این است که بعد از گذشت ۱۳ سال از شهادتش همچنان رازهای دیگری از او سر به مهر مانده و کسی نمی‌داند این شبح حزب‌الله دستاوردهایش در حوزه نظامی تا چند سال دیگر بر سر دشمنان فرود خواهد آمد؛ همانگونه که پیش از این فرود آمده بود. 🔸 یکی از بزرگ‌ترین ویژگی‌های وی در مورد تدابیر امنیتی این بود که حتی در زمان دیدنش نیز کسی او را نمی‌شناخت، این موضوع باعث شده بود او به‌صورت یک فرد عادی و ساده بدون ناظر و محافظ به فعالیت‌هایش ادامه دهد. 🔸 بسیاری از مأموران اطلاعاتی جهان اظهار می‌دارند که عماد یک نابغه بوده است؛ استعداد وی تا حدی است که تنها در ۱۳ سالگی محافظت از یاسر عرفات را به‌عهده می‌گیرد. معروف است که این چریک استثنایی که هیچ‌گاه از دری که وارد می‌شد، خارج نگردید؛ به‌طور مرتب اتومبیل شخصی‌اش را تغییر می‌داد و هیچ‌گاه قراری را با تلفن یا موبایل هماهنگ نکرد. همچنین گفته می‌شود دستگاه‌های اطلاعاتی بیش از ۴۰ کشور عربی و غربی در پی به دست آوردن نشانه‌ای از وی بوده و در این راه ده‌ها میلیون دلار هزینه کرده‌اند. 🔴گفتنی است دولت آمریکا برای شناسایی عماد، جایزه ۲۵ میلیون دلاری در نظر گرفته بود. 🕊 ۱۲ 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid
🇱🇧🇮🇷 سردار ناصر عروج خاطره‌ای از او نقل می‌کند که نشان می‌دهد این فرمانده بی‌بدیل نظامی و امنیتی حتی از زندگی شخصی خود نیز غافل نبوده است. او می‌گوید: «زمانی که فرزند او «جهاد» می‌خواست متولد شود، حاج عماد از من خواست فردی را به او معرفی کنم که در تمام عمر نماز صبحش نه تنها قضا نشده باشد، بلکه اول وقت نیز خوانده باشد. من چنین کسی را سراغ داشتم و آوردم تا در گوش شهید جهاد مغنیه اذان بگوید.» 🕊 ۱۲ 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid
🇮🇷🇱🇧 ☘️ عماد مغنیه از زبان همسرش ☘️ زمانی که ما باهم آشنا شدیم او از نظر مادی چیزی نداشت. ازدواج کردیم و مستقیما به ایران رفتیم. در آنجا ما کنار یکی از خویشاوندان عماد زندگی خود را آغاز کردیم؛ چرا که توانایی اجاره یک خانه را هم نداشتیم. بعد از اینکه به بیروت بازگشتیم خانه بخت ما اتاقی در بالکن خانواده عماد بود و این اتاق تا بعد از تولد دخترم فاطمه خانه ما بود و پس از آن به دلیل شرایط کاری همسرم به مناطق مختلف نقل مکان کردیم. از همان لحظه اول ازدواج با عماد فهمیدم که قدم در مسیر دشواری گذاشته‌ام و نقش و رسالت خودم را در این زندگی دریافتم. زندگی ما آمیخته با فکر و کار جهادی و مقاومت بود؛ این شرایط ایجاب می‌کرد که ما در سایه زندگی کنیم. زندگی در سایه چندین ویژگی داشت: نباید نام خود را به کسی می‌گفتیم. نباید کسی نسبت ما با حاج عماد را می‌فهمید. نباید کسی نام عماد را می‌دانست. خویشاوندانمان نمی توانستند به دیدار ما بیایند. همسایه‌ای نداشتیم و همانطور که گفتم منزل ثابت و مخصوص به خود نیز نداشتیم. در واقع ما از یک زندگی عادی و اجتماعی برخوردار نبودیم. علاوه بر آن بیشتر لحظات زندگی ما در نگرانی نسبت به از دست دادن عماد و یا انتظار برای دیدنش می‌گذشت. او بنده‌ای نبود که فقط عبادت کند؛ بلکه به شکل موثر برای امت و همه مظلومان کار می‌کرد و نفس و روح و هوش و مهارت‌های جسمی خود را برای احقاق حق بسیج کرده بود. طبیعتا او مانند یک همسر و پدر عادی نبود و برای گذراندن وقت با خانواده زمان محدود و مشخصی داشته باشد؛ اما زمانی هم که کنار ما بود بسیار شوخ طبع و مهربان بود و با هریک از سخنان ما در هر زمینه‌ای تعامل و ارتباط برقرار می‌کرد. در روزهای جنگ جولای ۲۰۰۶ با حاج عماد دیدار کردم تا برای او افطار حاضر کنم؛ چرا که در تمام روزهای جنگ روزه بود. تا آن سال حاج قاسم سلیمانی را نمی‌شناختم؛ اما در یکی از روزهای جنگ هنگامی که برای عماد غذا برده بودم با ایشان ملاقات کردم و حاج قاسم همراه با یک شخص دیگر با موتورسیکلت آمدند. در آنجا برای اولین بار حاج قاسم را دیدم. ما بعد از شهادت حاج عماد، حاج قاسم را شناختیم و قبل از آن شناخت زیادی از ایشان نداشتیم. دوماه قبل از شهادتشان، حاج قاسم از من خواستند تا دعا کنم همانند پسرم جهاد به شهادت برسند و من بارها برایشان دعا کردم. 🕊 ۱۲ 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid
🇱🇧🇮🇷 فاطمه دختر شهید عماد مغنیه می‌گوید: 🎤 مادر من یک زن فوق العاده است؛ خبر شهادت بابا که رسید رفت و دو رکعت نماز خواند. همه‌ی ما را مادر آرام کرد. بدون اینکه حرفی مستقیم به ما بزند، وقتی دید در مواجه با پیکر بابا بی‌تاب شده‌ایم خطاب به جنازه بابا گفت: «الحمدلله که وقتی شهید شدی کسی خانواده‌ات را به اسارت نگرفت و به ما جسارت نکرد...» همین یک جمله ما را آنقدر خجالت داد که آرام شدیم. بعد خودش رفت و وقتی مراسم تشییع برگزار می‌شد، یک ساعت در قبری که برای بابا آماده کرده بودند ماند و قرآن و زیارت عاشورا خواند... 🥀 خبر شهادت جهاد را هم که شنید همین طور. دلم سوخت وقتی برادرم جهاد را دیدم. مثل بابا شده بود... خون‌ها را شسته بودند ولی جای زخم‌ها و پارگی‌ها به‌جا بود، جای کبودی و خون مردگی‌ها... تصاویر شهادت بابا و جهاد با هم یکی شده بودند. یک لحظه به نظرم رسید من دیگر نمی‌توانم تحمل کنم... باز مادر غیر مستقیم من و مصطفی را آرام کرد. وقتی صورت جهاد را بوسید گفت: «ببین دشمن چه بلایی سر جهادم آورده؛ البته هنوز به ارباً اربا نرسیده...» باز خجالت آراممان کرد... 🕊 ۱۲ 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid
🇱🇧🇮🇷 حاج رضوان معمایی که ۲۵ سال آمریکا برایش جوابی نداشت. مجاهدی که دخترش می‌گفت: «فکر نمی‌کردم شب عروسیم هم بیاید.» مردی که ۲۵ سال از یک در دو بار عبور نکرد. مردی که ۲۵ سال یک شب را در یکجا نخوابید. مجاهدی که ۲۵ سال گمنام ماند تا امروز خوشنام باشد و حتی اسمش هم کابوس رژیم اسرائیل و اربابانش شد. روحش شاد و نام و یادش همواره در قلب‌ها زنده و جاوید باد.🇱🇧🌹 🕊 ۱۲ 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid