پیش از این هم سه، چهارباری سیدحسن را حضوری ملاقات کرده بود. ۲۵ سال در سوریه زندگی کرده بود و حدود ۹ سال در لبنان. سیدحسن وقتی دعوتشان میکرد معمولا به صورت گروهی بود.
۲۰ خانواده، ۱۰ خانواده، ۲ خانواده برای دیدن سید حسن میرفتند. آن زمان پسر بزرگش صادق دوم راهنمایی بود. محمدرضا پسر دومش ۵ سالش بود. معلولیت صددرصد ذهنی داشت و بسیار نا آرام و مریض بود. ماه رمضان بود که سیدحسن نصرالله خانوادههای ایرانی را برای افطار دعوت کرد. وقتی سیدحسن وارد شد، سراغ تک تک خانوادهها رفت و با آنها احوالپرسی کرد. از خانمها به طور ویژه تشکر کرد که همسران شما معمولا در خانه نیستند و شما تحمل میکنید؛ مشکلات دوری از وطنتان و بقیه مشکلات را. به خانواده سیدرضی که رسید رو به مهنازسادات کرد و گفت: آقای سید رضی از برادران عزیز دل من هستند. »
#مهنازسادات
#همسرشهیدسیدرضی
🇮🇷قرارگاه شهدا ⬇️
http://eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
پیش از این هم سه، چهارباری سیدحسن را حضوری ملاقات کرده بود. ۲۵ سال در سوریه زندگی کرده بود و حدود ۹
هدیه سیدحسن نصرالله به همسر سید رضی
آشنایی سیدحسن نصرالله و سیدرضی موسوی برمی گشت به سال ۶۴. سیدرضی با اولین گروهی که به لبنان رفتند راهی شد. در آن زمان عباس موسوی فرمانده مقاومت بود. آشنایی دیرینه داشتند. ولی ۱۰ سال پیش آخرین باری بود که مهناز سادات سیدحسن نصرالله را ملاقات کرد. در آن دیدار نزدیک ۴۰ تا خانواده بودند.
سیدحسن وقتی مهناز سادات را دید، از سید رضی خیلی تعریف کرد و گفت: خانم سیدرضی هم یک فرزند معلول دارند که واقعا خودش به تنهایی بزرگ میکند. سیدحسن کنار هر خانوادهای چند دقیقه میماند و با آنها عکس یادگاری میانداخت. مهناز سادات چیزی به ذهنش رسید. به طرف سیدحسن رفت. آرام به سیدحسن گفت: آقا جان عکس گرفتن شما تمام شد؟ سیدحسن فکر کرد مهناز سادات دوباره میخواهد عکس بگیرد جواب داد: دو خانواده دیگر مانده است. شما میخواهید دوباره عکس بگیرید خانم سید. مهناز سادات گفت: نه من یک خواسته دارم. اگر عکس شما تمام شد، میشود عبا و عمامهتان را به من بدهید. سیدحسن جواب داد: چرا نمیشود. صبر کنید من با این دو تا خانواده عکس بگیرم. مهناز سادات که به سر میزش برگشت خانمها با کنجکاوی میپرسیدند: به سید حسن چه چیزی گفتید؟ با شوخی و خنده جواب داد: محرمانه بود. عکسها که تمام شد، سیدحسن عبا و عمامهاش را تا کرده و با احترام دودستی به مهناز سادات تقدیم کرد.
همه شوکه شدند. میگفتند: چرا به ذهن ما نرسید بگوئیم آقا انگشترتان را به ما بدهید. سیدرضی تا قبل از شهادت موقع نماز عبای سیدحسن را میپوشید. مهناز سادات بعد از شهادت سید رضی عبا و عمامه را تبرک نگه داشت ولی نمیدانست به این زودی روزهایی میرسد که باید کنار نام سیدحسن هم پیشوند شهید بگذارد.
#مهنازسادات
#همسرشهیدسیدرضی
🇮🇷قرارگاه شهدا ⬇️
http://eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58