eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.2هزار عکس
17.5هزار ویدیو
345 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14030812_46340_64k.mp3
16.4M
🔊صوت کامل بیانات امروز رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشجویان و دانش آموزان ۱۴۰۳/۸/۱۲
26.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬نماهنگ 💚 ماکه دلبسته این سرزمینیم همه هستیم باهم پای پیمان 🤝 تموم زندگیمون رو میذاریم برای پرچم خوش‌رنگ 🇮🇷 همیشه نقشه دشمن همینه که این آرامش رو از هم بپاشه🔘 میان این شب های سرد و تاریک یکی باید حواسش جمع باشه 🟤 تلاش تو اگرچه تو سکوته صدای روشنش ماست🔊 برای تو هدف دیده شدن نیست زنده ، و دلیری ....♥️ اگرچه امتحانش سخته ولی با لطف حق میشیم پیروز🥇 ♟ (عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا را با خواندن زیارتنامه شان زیارت کنید . 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ 🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ 🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ 🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسآءِ العالَمینَ 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ 🌷بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم 🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا 🌷فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکم
خلاصه زندگی نامه نام :عادل نام خانوادگی : آفتابی نام پدر : عوض تاریخ تولد : 1345/11/21 محل تولد : تهران سن : 17 سـال مذهب : اسلام شیعه تاریخ شهادت : 1362/07/17 محل شهادت : بوکان شغل : دانش آموز دسته عملیاتی : بسیج
زندگی نامه شهید عادل آفتابی در 21 بهمن ماه سال 1345 در تهران دیده به جهان گشود.این شهید والامقام دارای ملیت ایران و مذهب اسلام شیعه بود.وی تحصیلات خود را تا مقطع دوم راهنمایی ادامه داد و به عضویت بسیج درآمد. این شهید گرانقدر سرانجام در 17 مهر ماه سال 1362 در سن 17 سـالگی توسط ضد انقلاب در بوکان دعوت حق را لبیک گفت. مزار این شهید در قطعه 28 ردیف 29 شماره 22 بهشت زهرا (س) قرار دارد.
یادکردی از عادل آفتابی شهید 17 ساله جبهه کردستان در گفت‌وگو با برادرش؛ کفش‌های قهوه‌ای‌ام را پوشید و برای همیشه رفت  خانواده آفتابی همگی رزمنده بودند. از پدر گرفته تا شش پسرش که از میان آنها چهار جانباز و یک شهید در طول دفاع مقدس تقدیم شد. گروه جهاد و مقاومت مشرق - خانواده آفتابی همگی رزمنده بودند. از پدر گرفته تا شش پسرش که از میان آنها چهار جانباز و یک شهید در طول دفاع مقدس تقدیم شد. پدر این خانواده مرحوم عوض آفتابی خودش هم به جبهه رفت و جراحت‌هایی به یادگار داشت. این امر در حالی بود که فرزند چهارم خانواده در سال 1362 در بوکان به شهادت رسیده بود. در نبود پدر و مادر شهید که چند سالی می‌شود به فرزند شهیدشان پیوسته‌اند، با اصغر آفتابی برادر بزرگ‌تر شهید عادل آفتابی همکلام شدیم تا تنها شهید این خانواده تماماً رزمنده را بهتر بشناسیم. نفرات ذکور خانواده شما همگی رزمنده بودند، کمی از این خانواده بگویید. ما اصالتی سرابی داریم ولی مدت‌هاست که ساکن تهران هستیم. پدرمان مرحوم عوض آفتابی مردی زحمتکش و مذهبی بود. تربیت‌های او و مادرمان باعث شد که از میان شش فرزند پسر این خانواده چهار نفرمان در دفاع مقدس جانباز شوند و یک نفر هم به شهادت برسد. بار اصلی جنگ روی دوش خانواده‌های عموماً جنوب شهری و اقشار محروم جامعه بود. ما هم یک خانواده پر جمعیت با شش پسر و یک دختر بودیم که هر کدام از برادرها سنش به جنگ قد می‌داد رهسپار جبهه می‌شد. عادل از شما کوچک‌تر بود و لابد کودکی‌هایش را به یاد دارید؛ چطور بچه‌ای بود؟ یادم است شهید وقتی خیلی کوچک بود همراه بچه‌های محله‌مان هیئت کودکان راه‌اندازی می‌کرد. از همان بچگی‌ اهل نماز و مسجد و هیئت بود. عادل متولد سال 45 بود و وقتی انقلاب پیروز شد 12 سال داشت. اما در فعالیت‌های انقلابی شرکت می‌کرد. وقتی بسیج تشکیل شد عضو پایگاه بسیج القارعه شد و کلاس‌های قرآن دایر می‌کرد. در محله ما که جنوب شهر است خلافکار و گردن‌کلفت و این چیزها گاهی دیده می‌شود. عادل بچه نترسی بود و هر کسی می‌خواست به‌اصطلاح لات‌بازی دربیاورد مقابلش می‌ایستاد. خودش سنی نداشت ولی مقابل زورگوها جانانه می‌ایستاد. همین نترسی‌اش هم باعث شد که به جبهه برود. چه سالی به جبهه رفت؟ از همان زمانی که جنگ شروع شد عادل قصد جبهه کرد، اما سنش قد نمی‌داد. به همین خاطر شناسنامه من را برداشت که با آن اقدام کند. من متوجه این کارش شدم. اول می‌خواستم جلویش را نگیرم. منتها دوستانم گفتند اگر برای او اتفاقی بیفتد شناسنامه تو باطل می‌شود! خود عادل هم به خاطر من از خیر اعزام گذشت. آن زمان به جبهه نرفت، ولی کمی که بزرگ‌تر شد دوباره اقدام کرد و این‌بار به جبهه کردستان اعزام شد.
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
یادکردی از عادل آفتابی شهید 17 ساله جبهه کردستان در گفت‌وگو با برادرش؛ کفش‌های قهوه‌ای‌ام را پوشید
آنجا مسئولیتش چه بود؟ برادرم در کردستان محافظ امام‌ جمعه بوکان شده بود. به نظرم یک سال و نیم در مناطق عملیاتی حضور داشت. مجروح هم شد ولی به رغم اینکه مادرم می‌گفت نرو، باز هم رفت. می‌گفت ما اگر نرویم ضد انقلاب خانه‌ها را سر مردم خراب می‌کنند. احساس مسئولیت می‌کرد و تا لحظه شهادتش چند بار به جبهه اعزام شد. آخرین دیدارتان یادتان هست؟ بله خوب یادم است. آن روز من در پایگاه بسیج بودم که عادل پیشم آمد و گفت: داداش من را تا راه‌آهن برسان. سرتاپایش را ورانداز کردم و دیدم کفش‌های قهوه‌ای‌رنگ من را پوشیده است. گفتم عادل تو که داری می‌روی چرا کفش من را پوشیده‌ای؟ خندید و گفت: داداش خدای تو بزرگ است. خندیدم و او را تا راه‌آهن رساندم. رفت و دیگر روی پاهای خودش بازنگشت. نحوه شهادتش چطور بود؟ ما نحوه شهادت عادل را از زبان امام‌ جمعه بوکان شنیدیم. ایشان می‌گفت همراه برادرم که محافظ و راننده ایشان بود در حوالی بوکان می‌رفتند که ضد انقلاب به سمتشان شلیک می‌کنند و عادل مجروح می‌شود. ماشینشان به دره سقوط می‌کند. همه سرنشینان به بیرون خودرو پرت می‌شوند. امام جمعه که حال مساعدتری داشت مخفی می‌شود و می‌بیند که چطور ضد انقلاب به تک تک بچه‌ها و از جمله برادر من تیر خلاص می‌زنند و شهیدشان می‌کنند. شما برادر بزرگ‌تر عادل بودید و حتماً خاطرات زیادی از او دارید. ما را مهمان یکی از همین خاطرات کنید. یادش بخیر وقتی که عادل در میان ما بود، خانواده آنقدر پر جمعیت بود که مادرمان هرچیزی سر سفره می‌گذاشت همه را می‌خوردیم. حتی وقتی می‌خواست خرده‌نان‌ها را دور بریزد، همه ما و خصوصاً عادل اعتراض می‌کرد که اسراف است و همان نان‌خرده‌ها را بده تا آنها را بخوریم. بعد از شهادت عادل چون مادرمان از قبل دو فرزند دیگرش را از دست داده بود خیلی افسرده شد. می‌توانم بگویم دیگر همان آدم سابق نبود. کمتر حرف می‌زد و بیشتر سکوت. مادر و پدرم هر دو چند سال بعد از شهادت عادل فوت کردند و به فرزند شهیدشان پیوستند. منبع: روزنامه جوان
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
ثواب فعالیت امروز کانال هدیه به روح مطهر 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 ان شاءالله شفاعتشون شامل حال تک تکمون 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 شادی روح شهدا صلوات. 🕊🍀🥀🕊☘🥀🕊☘🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
آنجا مسئولیتش چه بود؟ برادرم در کردستان محافظ امام‌ جمعه بوکان شده بود. به نظرم یک سال و نیم در مناط
آخرین دلگویه مون :) 🥀 ممنون از صبوریتون 🌻 ان الله یحب الصابرین✨ بمونید برامون 🙏 مطمئن باشید حضورتون اتفاقی نیست دعوت شده شهدا هستید😍❤️ آخرین قلم 🍃 التماس دعا🕊 پست آخر شبتون شهدایی •|سـرش‌را‌بریدنـد‌وزیر‌لب‌گفت •|فداۍ‌سرت‌سـرکھ‌قـابل‌نـدارد 🌻___________ ↳🥀🕊』 💌••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سلام‌ بر ‌مهدی (علیه‌السلام) روزِ من... با نام تو شروع می‌شود. مولای من … السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِىُّ النَّاصِحُ سلام بر تو ای مولای خیرخواه