eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
41.2هزار عکس
17.9هزار ویدیو
353 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 به خاطر آنكه قاب عكس صدام را شكسته بودم، مرا به گودالی كه هشتاد و یك پله از زمین فاصله داشت، بردند. آنجا شبیه یك مرغ‌دانی بود. وقتی مرا در سلولم حبس كردند، از بس كوچك بود، می‌بایست به حالت خمیده در آن قرار می‌گرفتم. آن سلول درست به اندازه ابعاد یك میز تحریر بود. شب فرا رسید و كلیه‌هایم از شدت سرما به درد آمده بود. به هر طریق كه بود، شب را به صبح رساندم. تحملم تمام شده بود. با پا محكم به در سلول كوبیدم. نگهبان كه فارسی بلد بود، گفت: چیه؟ چرا داد می‌زنی؟ گفتم: یا مرا بكشید یا از اینجا بیرون بیاورید كه كلیه‌ام درد می‌كند. اگر دوایی هست برایم بیاورید! دارم می‌میرم. او در سلول را باز كرد و چند متر جلوتر در یك محوطه بازتر كشاند و گفت: همین جا بمان تا برگردم. در آنجا متوجه یك پیرمرد ناتوان شدم. او در حالی كه سكوت كرده بود، به چشمانم زل زد. بی‌مقدمه پرسید: ایرانی هستی؟ جوابش را ندادم. دوباره تكرار كرد. گفتم: آره، چه كار داری؟ پرسید: مرا می‌شناسی؟ گفتم: نه از كجا بشناسم؟ گفت: اگر ایرانی باشی، حتما مرا می‌شناسی. گفتم: اتفاقا ایرانی‌ام؛ ولی تو را نمی‌شناسم. پرسید: وزیر نفت ایران كیست؟ گفتم: نمی‌دانم. گفت: نام محمد جواد تندگویان را نشنیده‌ای؟ گفتم: آری، شنیده‌ام. پرسید: كجاست؟ گفتم: احتمالاً شهید شده. سری تكان داد و گفت: تندگویان شهید نشده و كاش شهید می‌شد. دیگر همه چیز را فهمیدم. بغض گلویم را گرفته بود. فقط نگاهش می‌كردم. نگاه به بدنی كه از بس با اتوی داغ به آن كشیده بودند، مثل دیگ سیاه شده بود...، گفتم: اگر پیامی داری بهم بگو. گفت: این سیاه چال، طبقه زیرین پادگان هوانیروز الرشید است... گفت: ... پیــــــــــام من مرزداری از وطن است... صبوری من است. نگذارید وطن به دست نااهلان بیفتد. نگذارید دشمن به خاك ما تعرض كند. استقامت، ‌تنها راه نجات ملت ماست. بگذارید كشته شویم، اسیر شویم؛ ولی سرافرازی ملت به اسارت نیفتد. گفتم: به خدا قسم... پیامت را به ایرانیان می‌رسانم. خم شدم دستش را ببوسم كه نگذاشت... ✅ منبع : کتاب ساعت به وقت بغداد ، جلد 1، صفحات 89 – 86 راوی : عیسی عبدی 🌹 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
16.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢 ویژه 📹 نماهنگ | اللهُ مولانا 🔻 روایت رهبر انقلاب از دلیل قدرت ملت ایران و اعتقاد به حمایت و پشتیبانی الهی 👈 خیلی این انقلاب چیز عجیبی است، حالا حالاها دردسرها برای اربابان دنیا خواهد داشت 💻 Farsi.Khamenei.ir
پیامبر صلی الله علیه وآله: خوش به حال کسی که در روز قیامت در نامه عمل خود زیر هر گناه طلب آمرزش از خدا را بیابد 《 أستَغفِرُ اللّهَ رَبّی و أتوبُ إلَیه 》 📚 گنجینه عرفان ۶۹
آیت الله بهجت ؛ هرڪس در دام گناه افتاده و بہ آن عادت ڪرده جهت ترڪش ۴۰ هفته مستدام بر سر مزار یڪے از علما رفتہ و برایش قرآن بخواند
📣 پیامبر خدا (ص): خدا را یاد کنید، که یاد خدا درمان است، و مردم را یاد نکنید، که آن، درد [و بیماری] است تنبیه الخواطر، جلد۱
|•🌿⸥ 🔹توزیع عادلانه ثروت🔹 از مهم ترین عواملی که باعثِ تضعیف اقتصاد شده،انباشته شدن ثروت نزد یه گروهِ خاصی از افراده؛از قدیم الایّام تا بوده همین بوده که افراد یا گروهی برای خودشون به هر دلیلی،امتیاز خاصی قائل میشدن و‌ این ثروت ها رو برای‌ منافع شخصی و گروهی به کار می‌بردن... حضرت مهدی با اینگونه افراد مقابله میکنن وثروت همگانی رو در اختیارِ عموم مردم قرار میدن و عدالتِ علوی رو به همه نشون خواهند داد:) (برشی از کتاب نگین آفرینش) 💙 •🍂|
17.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
『🌱| 』 حضرت صاحب العصر و الزمان می‌فرمایند: مـا در رعایت حال شما کوتاهی نمی کنیـم و یاد شمـارا از خاطــر نبرده ایم، که اگر جـز این بود، گرفتاری‌ها به شما روی می آورد و دشمنان، شما را ریشه‌کـن می‌کردنـد. تقـوا پیشه کنید و مـا را پشتیبانی کنیـد. بحارالانوار،ج۵۳،ص۱۷۵ •🦋🦋•
مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ کهف/۳۹ همه چیز به خواست خداست و جز قدرت خدا قدرتی نیست. وقتی اونقدر قدرت داره که می تونه تو رو به هر جایی و هر چیزی برسونه، چرا ناامید شی؟! چرا از یه نفر دیگه بخوای؟! 🌱
احمد خیلی سرمایی بود، در حدّی که توی تابستون هم لباس زیاد می‌پوشید!! دوستانش می‌گفتند در سوریه، یک جاهایی مجبور بودیم در خونه‌ی مردم سوری سنگر بگیریم؛ خب به هرحال جنگ شهری بود و از طرفی وسایل مردم هنوز توی خونه‌ها بود، احمد خیلی رعایت می‌کرد که به وسایل آسیبی نرسه! یک شب خیلی سردش بود و از سرما می‌لرزید؛ وقتی یه پتو از خونه سوری‌ها برداشتیم روش انداختیم، با ناراحتی ردش کرد و گفت نه، این مال مردمه! گفتیم خب میذاریم سر جاش ولی احمد قبول نکرد! شهید احمد قاسمی‌کرانی🕊🌹 به روایت مادر شهید