۱۳۴۴؛ (یکم فروردین) ولادت در شهر مریوان
۱۳۴۶؛ سوختن شکم و آرنج بر اثر ریختن آب جوش
۱۳۴۸؛ دیدن خواب ای عارفانه؛ قرآن خواندن پیامبر (ص) و اهل بیت (ع)
۱۳۴۹؛ مهاجرت از کردستان به تهران همزمان با بزنشستگی پدرش از ارتش
۱۳۵۰؛ شروع تحصیلات ابتدایی در دبستان دانش و اخوت
۱۳۵۵؛ ادامه تحصیل در دوره راهنمایی
۱۳۵۸؛ تشکیل کانون فرهنگی مسجد امام حسن (ع) و محفل شهدای مسجد جامع خزانه
۱۳۵۸؛ آموزش خطاطی و طراحی و شروع به نقاشی تابلو شهدا و پارچه نویسی انقلابی
۱۳۶۱؛ کسب رضایت خانواده و اعزام به دوره آموزشی ۱۵ روزه اصفهان و پس از آن به جبهه سقز و گردان جندالله.
۱۳۶۲؛ (فروردین) سفر به مشهد و گرفتن وعده #شهادت از امام رضا (ع)
#شهید_علی_حیدری🌹
زندگی نامه شهید علی حیدری
سال نمای زندگی شهید علی حیدری
شهید علی حیدری در یک خانواده معتقد به فرهنگ اسلام به نیا آمد. پدرش اهل همدان بود که بعد از ازدواج با مادر سنندجی اش در کردستان به استخدام ارتش در آمد تا بازنشسته شد و بعد از بازنشستگی به تهران مهاجرت کرد. علی دوران نوجوانی خود را با بچه های مسجد و کارهای فرهنگی و تشکیل کانون فرهنگی و کتابخانه مساجد منطقه خرانه تهران گذراند؛ اما اوج اعتلای روحی ایشان در دوره شش ماهه ای اتفاق افتاد که با آیت الله حق شناس آشنا شد و آن عارف بزرگوار، مسیر سیر و سلوک را با برنامه سلوکی برایش فراهم کرد.
اولین بار علی در اواخر سال ۱۳۶۱ به منطقه سقز اعزام شد. در سال ۶۲ به عنوان خطاط و طراح چهره شهدا به جنوب اعزام شد. در اواخر سال ۶۳ جمعی تبلیغات لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) شد و ماه پایانی حیاتش را در گردان تخریب لشکر ۲۷ در پادگان دوکوهه مشغول آموزش و فعالیت شد.
علی حیدری همراه گروه هفده نفره از رزمندگان تخریب بر اثر بمباران شیمیایی در عملیات بدر؛ عم چنان که مژده اش را از امام رضا (ع) دریافت کرده بود، به شهادت رسید.

۱۳۴۴؛ (یکم فروردین) ولادت در شهر مریوان
۱۳۴۶؛ سوختن شکم و آرنج بر اثر ریختن آب جوش
۱۳۴۸؛ دیدن خواب ای عارفانه؛ قرآن خواندن پیامبر (ص) و اهل بیت (ع)
۱۳۴۹؛ مهاجرت از کردستان به تهران همزمان با بزنشستگی پدرش از ارتش
۱۳۵۰؛ شروع تحصیلات ابتدایی در دبستان دانش و اخوت
۱۳۵۵؛ ادامه تحصیل در دوره راهنمایی
۱۳۵۸؛ تشکیل کانون فرهنگی مسجد امام حسن (ع) و محفل شهدای مسجد جامع خزانه
۱۳۵۸؛ آموزش خطاطی و طراحی و شروع به نقاشی تابلو شهدا و پارچه نویسی انقلابی
۱۳۶۱؛ کسب رضایت خانواده و اعزام به دوره آموزشی ۱۵ روزه اصفهان و پس از آن به جبهه سقز و گردان جندالله.
۱۳۶۲؛ (فروردین) سفر به مشهد و گرفتن وعده شهادت از امام رضا (ع)
۱۳۶۲؛ اعزام به پلدگان دوکوهه برای خطاطی
۱۳۶۳؛ (خرداد) شرکت در امتحانات سال چهارم دبیرستان که به دلیل حضور در جبهه به تأخیر افتاده بود.
۱۳۶۳؛ (تابستان) آشنایی با آیت الله حق شناس و عزم طلبگی در مسجد امین الدوله
۱۳۶۳؛ مباحثه کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال به توصیه آیت الله حق شناس به مدت شش ماه
۱۳۶۳؛ (زمستان) کسب رضایت از پدر و اعزام به جبهه جنوب ؛ پادگان دوکوهه تبلیغات لشکر ۲۷ محمدرسول الله.
۱۳۶۳؛ (اسفند) انتقال از بخش تبلیغات به تخریب برای شرکت در عملیات بدر.
۱۳۶۳؛ (۲۲ اسفند) شهادت سنگر اجتماعی تخریب در عملیات بدر در جزیره مجنون؛ به علت بمباران شیمیایی توسط ارتش بعث عراق
۱۳۶۳؛ (۲۵ اسفند) انتقال به تهران برای شناسایی و تشییع
مزار: گلزار شهدای بهشت زهرا (س) تهران؛
قطعه ۲۷، ردیف ۱۳۶؛ شماره ۱۰٫
گفت و گو با خانواده شهید حیدری؛
شهیدی که پدر خود را شرمنده کرد/ دفتر ثبت رفتارهای روزانه به نام طریق پرواز داشت
علی تمام اعضا و جوارحش را در کنترل خود داشت و دفترچه ای داشت که به حسابرسی از اعمال خود می پرداخت که نامش را "طریق پرواز" گذاشته بود.
خبرگزاری دفاع مقدس: ندای "هل من ناصر ینصرنی" سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین(ع) از کربلا به گوش میرسد.رهرو پاک و صدیق حسین(ع)ندای مولایش را لبیک گفته و پس از مدتها کار طاقت فرسا در جبهه هنر اسلامی وخدمتهای فراوان به شهدا و خانواده های شهدا ٫سنگر مدرسه را رها میکند و پرچم به دوش کوچه های شهر را زیر پا گذاشته راهیان قدس کربلا را با شعار *هر که دارد سر همراهی ما بسم الله* رهنمون میشود و به میعاد گاه عروج سرزمین عاشقان الله٫ خطوط مقدم جزایر مجنون میرسد و وصیتنامه ای به خون رنگش را مینویسد و وضویی خونین برای آخرین نماز میگیرد.
شهید علی حیدری از جمله شهدایی بود که در محله خزانه بخارایی به عنوان جوانی پرشور و پرکار در میان دوستان و آشنایان مشهور بود و در این مسجد منشأ تربیت و ساختن نوجوانان و جوانانی شد که بعدها در این نظام اسلامی، ازجمله افتخارآفرینان و قهرمانانی گشتند که همواره مورد سرافرازی و مباهات این انقلاب می باشند.
در بخش اول گفت و گو با محمد حیدری برادر شهید علی حیدری به برنامه ریزی و اهل نظم و ترتیب بودن این شهید بزرگوار رسیدیم. در اینجا به بخش دوم این گفت و گو خواهیم پرداخت.
محمد حیدری برادر شهید صحبت های خود را با پاسخ به این سوال که به نظر شما چه رفتاری از شهید حیدری نسبت به سایر رفتارهای ایشان جلوه و نمود داشت، آغاز کرد و گفت: ایشان همیشه اعضای خانواده را نصیحت می کرد و دائماً در حال تذکر بود و به گونه ای عمل می کرد که کسی ناراحت نشود. علی ما اهل شوخی و خنده بود و در همان قالب، حرف هایش را می زد.
به عنوان مثال اگر یکی از بستگان ما در حال غیبت کردن بود با گفتن جمله، "ای وای دارند گوشت مرده می خورند" بیرون از محفل می رفت که با این اقدام خود می خواست به اطرافیانش بفهماند شما نبایستی دیگر غیبت کنید و واقعاً تا آنجاییکه می توانست تذکر می داد و آنجایی که نمی شد، می رفت و حتی المقدور آن محوطه را ترک می کرد.
علی علاقه زیادی به خانواده داشت و در انجام بسیاری از کارها با من مشورت می کرد. او آیه شریفه "و شاورهم فی الامر" را به صورت عملی در زندگی خود پیاده کرده بود