eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.5هزار عکس
17.6هزار ویدیو
348 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🍎 نام و نام خانوادگی شهید: محمد عاشوری رودپشتی تولد: ۱۳۵۸/۱۲/۱۷، تهران. شهادت: ۱۳۸۶/۲/۱۹، سمنان. گلزار شهید: تهران، بهشت زهرا سلام‌الله علیها، قطعه ۵۷، ردیف ۸۰، شماره ۴. 🕊 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍎🎥 📚 نسخه‌ی محمد نمی‌تواند خوب فارسی حرف بزند. دنبال محمد می‌گردد‌. به خاطر نمی‌آورم او را قبلا دیده باشم. با لهجه خودش سلام می‌کند. بی‌مقدمه می‌پرسم: «شما چرا دنبال آقای عاشوری می‌گردید؟!» بریده‌بریده می‌گوید: «سال‌های قبل من وضعیت وخیمی داشتم. محمد دانشجوی من بود. سر کلاس، به زبان انگلیسی با من صحبت کرد و متوجه حالم شد. یک کاغذ به من داد که جملات عربی در آن نوشته شده بود. به من گفت: «این را هر روز بخوان خدا بخواهد حتما خوب می‌شوی!» من به کشور خودم برگشتم. حالا دوباره به این دانشگاه آمده‌ام و می‌خواهم هرطور شده محمد عاشوری را ببینم و از او تشکر کنم. چون بیماری من کاملا خوب شده و دیگر اثری از آن نیست.» کاغذ نوشته را می‌گیرد مقابل من و می‌گوید: «من مسلمان نیستم؛ اما می‌دانم کلمات مهمی داخل این کاغذ نوشته شده.» بی‌اختیار می‌گویم: «ولی محمد عاشوری که سال گذشته به شهادت رسیدند...» صدای شکستن قلبش را پشت حلقه اشک چشمانش می‌شنوم. متحیر نگاهم قفل می‌شود روی نوشته‌های کاغذ. «السلام علیک یا ابا عبدالله، السلام علیک یابن رسول الله، السلام علیک یابن امیرالمؤمنین...» ✍🏻رضوانه دقیقی ۱۴۰۱/۱۱/۱۰ 👩🏻‍💻طراح: مطهره‌سادات میرکاظمی 💻تدوین و تنظیم: زهرا فرح‌پور 🎙با صدای: رضوانه دقیقی 🕊 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🍎 مهندس پاسدار محمد عاشوری متولد ۱۷ اسفند ۵۸ در تهران و فارغ‌التحصیل رشته مکانیک دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات و از فعالان بسيج دانشجويی بود. او پس از فراغت از تحصيل به دليل علاقه وافرش به خدمت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، جذب اين نهاد شد و در بخش تحقيقات علمی_نظامی آغاز به كار كرد. همچنين در ايام اعزام كاروان‌های راهيان نور به مناطق عملياتی دفاع مقدس به عنوان راوی، نسل جوان را با رشادت‌های رزمندگان اسلام آشنا می‌كرد. وی در تاریخ ۱۹ اردیبهشت سال ۱۳۸۶ در حال مأموریت به شهادت رسید. از او یک فرزند به نام محمد که ۸ ماه پس از شهادتش به دنیا آمد به یادگار مانده است.  🕊 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🍎 یکی از اعضای گروه راهیان نور 🎤 اولین بار محمد را در اردوی آموزشی راویان نور دیدم. دی ماه سال ۸۵ بود. همراه خودش یک دوربین سونی خوش‌دست آورده بود. به او گفتم: «بگذار ازت عکس بگیرم.» آن موقع نمی‌دانستم همان عکس، می‌شود عکس حجله‌ای محمد. اردیبهشت سال ۱۳۸۶، خبر شهادتش آمد. صبح توی بهشت زهرا برای آخرین بار محمد را دیدم؛ آن هم با پهلوی کبود شده‌اش. 🕊 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🍎 خواهر شهید🎤 احترام به والدین خیلی برایش اهمیت داشت. روی حرف پدرمان حرف نمی‌زد. یادم است سال ۸۱ که برای كسب رضایت پدر جهت رفتن به نیروی ویژه سپاه آمد، بابا گفت: «امضا نمی‌کنم. با این کار شهادتت را امضا کرده‌ام. من یک پسر دارم ، نه...» خیلی ناراحت شد؛ ولی روی حرف پدر حرف نزد. به مادر گفت: «می‌خواهم اگر شهید شدم، با رضایتی که پدر می‌دهد، او را هم در اجر شهادتم شریک کنم.» آخر سر هم رضایت بابا را گرفت... 🕊 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🍎 نقل از همسر شهید:🎤 مقید به حلال و حرام و پرداخت به موقع خمس بود. نماز اول وقت، قرائت روزانه زیارت عاشورا و حداقل تلاوت یک صفحه قرآن با معنی از برنامه‌اش حذف نمی‌شد. حتی باوجود خستگی فراوان آن را ترک نمی‌کرد. عادت داشت شب‌ها قبل از خواب حتما دو خط روضه امام حسین علیه‌السلام گوش کند. برای پدر و مادر و خواهران و همسرش احترام فوق‌العاده‌ای قائل بود. پیروی از ولایت‌فقیه در رأس امورش بود. به یادگیری علوم روز علاقه زیادی داشت. به ورزش هم اقبال زیادی نشان می‌داد. خصوصا کاراته‌ را پیگیری می‌کرد. به زبان انگلیسی مسلط بود و بدون هیچ‌گونه کلاس آموزشی روان مکالمه می‌کرد. همسرم بسیار به رعایت حرمت بین محرم و نامحرم مقید بود و به‌شدت از نامحرم دوری می‌کرد. یادم می‌آید روزی در مجلسی بودیم که بطور ناخودآگاه دستش به دست خانم نامحرمی خورد. باوجود اینکه آن خانم سن بالایی داشت و جای مادرش به حساب می‌آمد اما او از این بابت بسیار ناراحت بود طوری که وقتی به خانه برگشتیم دیدم اجاق گاز را روشن کرده و دستش را روی آتش گرفته است. از شدت سوزش و درد چهره‌اش کاملا سرخ شده بود اما حرفی نمی‌زد. التماسش کردم که کافی است و دیگر ادامه نده. در جوابم گفت: «این دست به نامحرم خورده و باید تاوان گناهش را پس بدهد.» 🕊 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🍎 گزیده‌ای از وصیت‌نامه شهید محمد عاشوری📝 خداوندا! تو می‌دانی که همواره آرزوی شهادت در قلبم موج می‌زد؛ ولی چه کنم این نفس گنه‌کار لذات کوتاه دنیوی را به لقاء و دیدار تو ترجیح داد و اکنون با شرمندگی معبود خود را دیدار می‌کند و جز امید به بخشش تو ندارد؛ یا غفار! از خواهرانم می‌خواهم همواره حجاب و ایمان خود را حفظ کنند. سعی کنید که معارف دین را بیشتر فراگیرید. همیشه حضرت زینب سلام‌الله‌علیها را سرمشق خود قرار دهید و با همسرانتان رفتاری مانند رفتار حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها با امیرالمومنین علیه‌السلام داشته باشید و در راه تربیت فرزندان صالح بکوشید...📝 🕊 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
محمد عاشوری پسری به نام پدر 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🆔 https://ble.ir/30rooz_30shahid 🆔 https://eitaa.com/eitaa30rooz30shahid 🆔 https://rubika.ir/rubika3
ثواب فعالیت امروز کانال هدیه به روح مطهر # شهید_محمد_عاشوری 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 ان شاءالله شفاعتشون شامل حال تک تکمون 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 شادی روح شهدا صلوات. 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 📖 السَّلاَمُ عَلَى حُجَّةِ الْمَعْبُودِ وَ كَلِمَةِ الْمَحْمُودِ... 🌱سلام بر آن مولایی که آینه ی تمام نمای خداست. سلام بر او و بر روزی که تمام خلق در آینه وجود او، خدا را به تماشا خواهند نشست... 📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس. ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای مطالعه بیشتر در مورد این شهید به وبلاگ امامزادگان عشق (شهید محمد عاشوری رودپشتی) مراجعه بفرمائید👇 https://b2n.ir/f95814
من منعه الصوم من طعام يشتهيه كان حقا علي الله ان يطعمه من طعام الجنة و يسقيه من شرابها. كسي كه روزه او را از غذاهاي مورد علاقه اش باز دارد برخداست كه به او از غذاهاي بهشتي بخورانند و از شرابهاي بهشتي به او بنوشاند. 📚 بحارالانوار ، ج 93 ص 331
🌹💐🥀🌴🥀💐🌹 💐 ای رهروان توحيد ، بدانيد تنها زماني مي توان در كنار انقلاب زندگي كرد و اسلام را ياور بود كه پيرو خط امام بوده و كمترين انحرافي از خط او كه خط الله است پيدا نكنيد، تنها مطيع امر او باشيد و قدم به قدم به دنبال او در حركت باشيد . 🌹 🕊 🌹 🌹 🌺💐🌼
دعای روز شانزدهم بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ وَفّقْنی فیهِ لِموافَقَةِ الأبْرارِ وجَنّبْنی فیهِ مُرافَقَةِ الأشْرارِ وأوِنی فیهِ بِرَحْمَتِکَ الی دارِ القَرارِبالهِیّتَکِ یا إلَهَ العالَمین. خدایا توفیقم ده در آن به سازش کردن نیکان و دورم دار در آن از رفاقت بدان و جایم ده در آن با مهرت به سوی خانه آرامش به خدایی خودت ای معبـود جهانیان
💐🌼🌺🌴🌺🌼💐 غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد از شما دور شدن زار شدن هم دارد هر که از چشم بیفتاد محلش ندهند عبد آلوده شدن خار شدن هم دارد عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمت چشم بیمار شده تار شدن هم دارد همه با درد به دنبال طبیبی هستیم دوری از کوی تو بیمار شدن هم دارد ای طبیب همه ، انگار دلت با ما نیست بد شدن ، حس دل آزار شدن هم دارد آنقدر حرف در این سینه ما جمع شده است این همه عقده تلنبار شدن هم دارد از کریمان فقرا جود و کرم می خواهند لطف بسیار طلبکار شدن هم دارد نکند منتظر مردن مایی آقا ؟ این بدی مانع دیدار شدن هم دارد ما اسیریم اسیر غم دنیا هستیم غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد 💐 🌼💐
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 شفای خونریزی معده در ماه مبارک رمضان من مدت مدیدی را در اردوگاه خونریزی معده داشتم. خونریزی معده‌ام نتیجه اذیت و آزارهای اوایل اسارت بود که سربازان عراقی به ما داده بودند و گرسنگی‌هایی که بر اثر ندادن غذا و تنبیه کشیده بودیم. خونریزی معده آنقدر اذیتم می‌کرد که نمی‌توانستم غذایی را که دیگر اسرا می‌خوردند را بخورم. فقط مقداری نان را سرخ کرده و خشک می کردم و مصرف می‌کردم. حتی وضعیتم آنقدر وخیم شده بود که برخی از بچه ها فکر می‌کردند دیگر زیاد دوام نمی‌آورم و این درد مرا از پا درمی‌آورد. با وضعیتی که من داشتم، مسئولین مذهبی اردوگاه می‌گفتند روزه برایت ضرر دارد و نباید بگیری، اما من زیربار نرفتم و گفتم ماه رمضان امسال برای من سال تعیین است، یا می‌میرم و یا خوب شده و زنده می‌مانم و به همین نیت روزه‌هایم را خواهم گرفت. روز اول که روزه گرفتم حوالی ساعت 10 صبح معده‌ام شروع به خونریزی کرد. روز دوم نزدیک ساعت 12 معده‌ام خونریزی کرد. روز سوم ساعت چهار و پنج بعد از ظهر خونریزی معده‌ام آغاز شد و روز چهارم دیگر خونریزی نکرد. از روز چهارم خونریزی معده‌ام به طور کلی برطرف شد و روزه آن سال من در ماه رمضان باعث شفای ناراحتی معده‌ام شد. از آن روز به بعد آنقدر بهبودی ناگهانی در معده‌ام حاصل شد که توانستم مانند دیگر اسرا غذای اردوگاه را بخورم . راوی : یاد باد آن روزگاران یاد باد شادی روح و و سلامتی