🌸بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🌸
🌻قرار اول هرصبح🌻
سلام عزیز برادرم
شروع فعالیت کانال همراه با قرائت یک فاتحه وصلوات هدیه به رفیق شهیدمون
باشد که با دعای خیر شهدا روزمون
منور و در مسیر سعادت و قرب الهی ثابت قدم بمونیم🤲🏻
«زیارتـــــ
نامـــــہ ے شہــ🌷ـــدا»
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَولِـــــیاءَاللهِ و اَحِبّائَـــــہُ،اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَصـــــفِیَآءَاللهِ وَ اَوِدّآئَـــــہُ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ دیـــــنِ اللهِ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ رَسُـــــولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَمیرِالمُـــــؤمنینَ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ فـــــاطِمةَ سَیَّدةَ نِســـــآءِالعالَمینَ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ اَبے مَحَمَّدٍ الحَـــــسَنِ بنِ عَلِیًَ الوَلِیَّ النّـــــاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَبے عَبدِاللهِ، بِـــــاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِـــــبتُم، وَ طابَتِـــــ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِـــــنتُم، وَ فُـــــزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنے ڪُنتُــــــ مَعَڪُـــــم فَاَفُـــــوزَ مَعَڪُـــــم
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِحَقِزینب
❤شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم❤
🌷الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُم🌷
•[نعمتِآسمانفقطباراننیست
گاهےخٌدا؛کسیرانازلمیکند📿
بهزلالےباران...
مثلِ شما ♥(:
#شهیدان مصطفی رسول هادی دلها
#روزتون_مزین_به_نگاه شهدا ✨
#حدیث_روز
#امام_صادق_علیه_السلام
سنگین ترین چیزی که روز قیامت در ترازوی اعمال قرار داده مےشود، #صلوات بر محمد (صلےاللهعلیهوآلهوسلم) و اهل بیت (علیهمالسلام) اوست .
در روز جمعه بسیار #صلوات بفرستید.
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
📚 وسائل الشیعه جلد ۷ ، صفحه ۱۹۷
🌹💐🥀🌴🥀💐🌹
#پیامکی_از_بهشت 💐
آنانكه شهيد شدند و سوختند و پرتو افكندند و جهان را با نور خود منور نمودند و با پيكر شان كلمه تاريخ را ساختند و با جانشان به آن روح بخشيدند، خط سرخ امام حسين(ع) را دنبال نمودند ، آنان در جبهه هاي حق عليه باطل و نور عليه ظلمت رزميدند تا ما اينجا در جبهه هاي گوناگون فرهنگ ، اقتصاد و مذهب به تلاش بپردازيم و رسالتشان را در كوله بارمان و بكار گيريم .
🌹 #شهید_والامقام
🕊 #عبداله_جمشیدیان
#سلام_به_دوستان_شهداء 🌹
#روزتان_شهدایی 🌹
🌺💐🌼
🍀 #یاصاحب_الزمان_عج
🌼 روزگارم باشما بسیار زیبا می شود
🍃 خادم ڪویٺ یقین محبوب زهرا می شود
🌼 آبرو و اعتبارم ز الطاف شماسٺ
🍃 در پناه تو یقین یڪ قطره دریا می شود
💐 اللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمد
#وعجلفرجهم
🍀 🍀
🌴💐🍀🌺🍀💐🌴
#کرامات_حضرت_مهدی_عج
#اباصالح_بيا
#درمانده_ام_من
#علّامه_مجلسي (ره) ميفرمايد :
مرد شريف و صالحي را ميشناسم به نام #اميراسحاق_استرآبادي .
او چهل بار با پاي پياده به حج مشرّف شده است و در ميان مردم مشهور است كه طيالارض دارد .
او يك سال به اصفهان آمد ، من حضوراً با او ملاقات كردم تا حقيقت موضوع را از او جويا شوم .
او گفت : يك سال با كارواني به طرف مكه به راه افتادم .
حدود هفت يا نُه منزل بيشتر به مكه نمانده بود كه براي انجام كاري تعلّل كرده ، از قافله عقب افتادم .
وقتي به خود آمدم ، ديدم كاروان حركت كرده و هيچ اثري از آن ديده نميشد .
راه را گم كردم ، حيران و سرگردان وامانده بودم .
از طرفي تشنگي آن چنان بر من غالب شد كه از زندگي نا اميد شده و آمادهي مرگ بودم .
ناگهان به ياد #منجي بشريّت #امام_زمان_عج افتادم و فرياد زدم : #يااباصالح !
#يااباصالح !
راه را به من نشان بده ! خدا تو را رحمت كند !
در همين حال ، از دور شبحي به نظرم رسيد ، به او خيره شدم و با كمال ناباوري ديدم كه آن مسير طولاني را در يك چشم به هم زدن و در كنارم ايستاد .
#جواني بود #گندم_گون و زيبا با لباسي پاكيزه كه به نظر ميآمد از اشراف باشد . بر شتري سوار بود و مَشك آبي با خود داشت .
سلام كردم . او نيز پاسخ مرا به نيكي ادا نمود .
فرمود : تشنهاي؟
گفتم: آري ، اگر امكان دارد كمي آب از آن مَشك مرحمت بفرماييد !
او مَشك آب را به من داد و من آب نوشيدم .
آنگاه فرمود :
ميخواهي به قافله برسي؟
گفتم : آري .
او نيز مرا بر ترك شتر خويش سوار نمود و به طرف مكه به راه افتاد .
من عادت داشتم كه هر روز دعاي « حرز يماني » را قرائت كنم .
مشغول قرائت دعا شدم .
در حين دعا گاهي به طرف من برميگشت و ميفرمود : اين طور بخوان
چيزي نگذشت كه به من فرمود : اينجا را ميشناسي؟
نگاه كردم، ديدم در حومهي شهر مكه هستم .
گفتم : آري ميشناسم .
فرمود : پس پياده شو !
من پياده شدم، برگشتم او را ببينم ، ناگاه از نظرم ناپديد شد .
متوجّه شدم كه او #قائم_آل_محمد است .
از گذشتهي خود پشيمان شدم و از اين كه او را نشناختم و از او جدا شده بودم، بسيار متأسف و ناراحت بودم.
پس از هفت روز كاروان ما به مكه رسيد ، وقتي مرا ديدند ، تعجّب نمودند ، زيرا يقين كرده بودند كه من جان سالم به در نخواهم برد .
به همين خاطر بين مردم مشهور شد كه من طيّالارض دارم .
منبع :
كتاب داستانهايي از امام زمان (ع)
🌺 💐🌴
🌼🍀🌹🕊🌹🍀🌼
#کرامات_شهداء
#خاطره_هفتاد_هزار_تومان
#شهید_والامقام
#علی_عابدینی
چند روزی بود که با وضعیت مالی بدی دست و پنجه نرم می کردیم ...
هزینه خورد و خوراک خودم و بچه هام به کنار ، بدهکاری هام به مردم هم آزارم می داد...
چند وقتی می شد لنگ #هفتادهزار_تومن پول بودم . خجالت هم می کشیدم به کسی بگم و از مردم کمک بخوام ، ترجیح می دادیم صورتمون رو با سیلی سرخ نگه داریم .
منتظر بودم فرجی بشه و خدا بهمون کمک کنه.
یک روز که داشتم کار های خونه رو می رسیدم دیدم یکی در خونه رو می زنه ، چادرم رو سرم کردم و درب خونه رو باز کردم . دیدم #شهید_علی_عابدینی پشت در بود . چند مدتی بود که از #سوریه برگشته بود. سلام کرد و از وضعیت زندگیمون ازم سوال پرسید، بعدش یه بسته پول رو به عنوان کمک با اصرار زیاد بهم داد و رفت...
از خدا خیلی ممنون بودم. رفتم بالا و سریع بسته پول رو باز کردم. پول ها رو شمردم و با کمال ناباوری دیدم پول ها دقیقا #هفتادهزار_تومن بود . این درحالی بود که من به هیچ کس نگفته بودم نیاز به این مقدار پول دارم...
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌺 🥀🕊
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹
#خاطرات_شهدا
#شهید_تفحص
#عباس_صابری
برات #شهادت
در عالم خواب دیدم كه یك عده از بسیجی های آشنا پشت در ورودی مسجد جامع نارمك تهران جمع شده التماس می كنند كه داخل مسجد شوند، ولی اجازه نمی دادند.
من و چند نفر از بچه های تفحص وارد مسجد شده، پشت سر امام جماعت نماز خواندیم، سپس پشت سرم را نگاه كرده ، دیدم بقیه نیروهای تفحص هم هستند، پرسیدم: شما هم آمدید؟ گفتند: بله، بالاخره اجازه ورود دادند.
آنجا برگه هایی را امضاء می كردند یا شاید برای #شهادت تأییدشان می كردند.
یكبار هم خواب دیدم : سید سجاد به من گفت : عباس تو در فكه #شهید می شوی .
وقتی وارد محور فكه شدم، كتاب حماسه قلاویزان را دیدم، با ناراحتی و برای متوجه شدن تعبیر خوابم به آن كتاب تفعلی زدم واین شعر آمد:
#شهادت تو را خلعتی تازه داد
تو از سمت خورشید می آمدی
راوی :
خود #شهید
#شهید_عباس_صابری
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀 🕊🌹
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 #خاطرات_شهدا #شهید_تفحص #عباس_صابری برات #شهادت در عالم خواب دیدم كه یك عده از بسیجی های
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹
#خاطرات_شهدا
#شهید_تفحص
#عباس_صابری
کار تفحص را از محور قلاویزان، فکه، شلمچه و طلائیه شروع کرده ، ادامه دادم در این مدت ۲ خطر جدی مرا تهدید کرد....
یک بار به همراه سرهنگ غلامی و برادران تفحص لشکر مستقر در فکه ، صبح قرار گذاشتیم تا برای ظهر عاشورا که می خواستیم در مقتل #شهداء مراسمی برگزار کنیم منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی بعد از زیارت عاشورا آنجا را کنترل کرده و سرکشی کنیم.
ساعت از ۶ گذشت حرکت کردیم ، به مقتل #شهید_آوینی که رسیدیم معبر حالتی پیچ مانند داشت و من خواستم از راه دیگری رفته زودتر برسم .
به قول معروف پیچ پیچید، من نپیچیدم ، در ۸ متری ما راننده دستگاه بیل مکانیکی که از بچه های ۷۷خراسان بود در جایش روی زمین نشست و تکان هم نمی خورد .
پرسیدم : قضیه چیست؟! گفت : آرام پایت را از روی زمین بردار و اصلاً آن را نچرخان.
وقتی پایم را برداشتم یک مین والمری که کلاهک آن تکان نخورده و فقط شاخکهایش شکسته بود را دیدم ولی گویا لیاقت نداشتم.
یکبار هم هنگامی که در منطقه شلمچه برای بچه های تفحص لشکر ، محور و معبر باز می کردیم در پاسگاه مرزی شلمچه نزدیک کانالی که هر ۶ متر به ۶ متر یک مین T.X.50 قرار داشت ، مأمور پاکسازی شدیم من به منطقه آشنایی کافی داشتم یک روز قرار شد نحوه پاکسازی و وضعیت محل بررسی شود زمانی که بیست متر از نقطه شروع معبر دور شدم احساس کردم دومتر به هوا پرت شده به زمین افتادم.
وقتی بلند شدم دیدم یکی از همان مینها که به خاطر وزن تقریباً سه کیلویی اش بچه هابه آن مین بطری می گفتند آن طرف تر از من افتاده و بچه ها هم مرا نگاه می کنند گویا پایم به آن خورده و چاشنی اشتعالی آن عمل کرده، ولی چاشنی انفجاری عمل نکرده بود. این دومین خطری بود که به خیر گذشت .
راوی :
خود #شهید
#شهید_عباس_صابری
🌹 #سالروز_شهادت🕊
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀🌴🌹
🥀💐🕊🌹🕊💐🥀
#شهیدانه
#زیباترین_شهادت
#ابراهیم مےگفت :
اگه جایے بمانی ڪہ
دست احدے بهت نرسہ
کسے تو رو نشناسہ
#خودت باشے و #آقا
#مولا هم بیاد سرتو روی دامن بگیره ،
این خوشگلترین #شهـادتہ ...
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌴 🕊🥀