eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.3هزار عکس
17.5هزار ویدیو
345 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️‌ ️ خیال خام منافقین در مرصاد 🔹‌سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جمع رزمندگان لشکر ۲۵ کربلا درباره‌ی عملیات مرصاد و اتفاقات بعد از تصویب و پذیرش قطعنامه ۵۹۸ 🔹‌همراه با برشی از سخنان شهید حاج احمد کاظمی درباره برنامه‌ریزی منافقین در عملیات مرصاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🥀🕊🏴🌹🏴🕊🥀 #وقایع_بعد_از_عاشورا #و_شهادت_امام_حسین_ع #قسمت_هشتم سخنان حضرت زینب سلام الله علیها د
🥀🕊🏴🌹🏴🕊🥀 سخنان حضرت زینب سلام الله علیها در مجلس ابن زیاد راوی می گوید: ابن زیاد در قصر خود نشسته بود و به همه مردم اذن ورود داد، دراین حال سر شریف امام حسین علیه السلام را وارد مجلس کردند و او را مقابل ابن زیاد نهادند. بانوان و دختران حرم حسینی را نیز وارد مجلس نمودند. حضرت زینب سلام الله علیها دختر بزرگوار حضرت علی علیه السلام به صورت ناشناس در گوشه ای از مجلس نشسته بود. ابن زیاد سؤال کرد: این زن چه کسی است؟ گفتند: این زن، دختر امام علی علیه السلام است. ابن زیاد روی به آن پاک دامن سلام الله علیها نموده و گفت: شکر خدا که شما را رسوا کرد و دروغ های شما را آشکار ساخت! حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: «فاسق آن کسی است که رسوا شد و دروغگو شخص بدکار است، که ما نیستیم!» ابن زیاد گفت: رفتار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدی؟ حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: «جز زیبایی چیز دیگری ندیدم، اینان کسانی بودند که که خداوند شهادت را برایشان رقم زده بود و آنان نیز به سوی خوابگاه و آرامگاه ابدی خود شتافتند و به همین زودی، خداوند میان تو و آنان را جمع خواهد کرد و آنان با تو مخاصمه خواهند نمود، در آن دادگاه بنگر که پیروز واقعی چه کسی است؟ مادرت در عزایت گریه کند ای پسر مرجانه!» ابن زیاد به اندازه ای خشمگین و عصبانی شد که قصد کرد که حضرت زینب سلام الله علیها به قتل برساند. عمرو ابن حریث خطاب به آن ملعون گفت: او زن است و کسی زن را به خاطر گفتارش مؤاخذه و کیفر نمی کند . ... 🥀 🏴🌹
هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و شهدای گمنام فاتحه با صلوات
97.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 صلی الله علیک یا ابا عبدالله ✅ شب جمعه شب زیارتی حضرت سیدالشهدا علیه السلام 🌷 السلام علیک یا اباعبدالله ♦️ السلام علی الحسین ♦️ و علی علی ابن الحسین ♦️ و علی اولاد الحسین ♦️ و علی اصحاب الحسین 🤲 ان شاءالله توفیق زیارت حضرت سیدالشهداء علیه السلام در اربعین امسال قسمت همه عاشقان و دلدادگان حضرتش بشود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا را با خواندن زیارتنامه شان زیارت کنید . 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ 🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ 🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ 🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسآءِ العالَمینَ 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ 🌷بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم 🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا 🌷فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکم
🌷 پاسدار شهید حسین عرب مارکده 🌷 تولد اول اسفند ۱۳۴۱ شهرری 🌷 شهادت ۴ مرداد ۱۳۶۵ مهران 🌷 سن موقع شهادت ۲۴ سال 🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز می‌باشد
زندگینامه شهیدحسین عرب مارکده يكم اسفند ۱۳۴۱، در شهرستان ري ديده به جهان گشود. پدرش رحيم، كارگر بود و مادرش جميله نام داشت. تا پايان دوره متوسطه درس رشته اقتصاد درس خواند و ديپلم گرفت. به عنوان پاسدار وظيفه در جبهه حضور يافت. چهارم مرداد ۱۳۶۵، با سمت مسئول عمليات و شناسايي در مهران توسط نيروهاي عراقي بر اثر اصابت تركش خمپاره به پا، كتف و قلب، شهيد شد. پيكرش را در بهشت‌زهراي شهرستان تهران به خاك سپردند. او را اميرحسين نيز مي‌ناميدند.
خاطرات خود نوشت «شهید حسین عرب مارکده» خاطرات عملیات والفجر هشت نزدیک میشد. ما را به اطراف منطقه عملیاتی که به قول معروف «عقبه» میگویند آوردند. مدتی در آنجا بودیم. یک شب به عملیات مانده بود برادران را به دو قسمت تقسیم کردند. من جزء دسته دوم بودم که قرار شد بعداً به منطقه عملیاتی ببرند. برادرانی که قرار بود در شب اول عملیات شرکت کنند برای غسل شهادت به حمام صحرایی رفتند. غروب بود که از ما خداحافظی کردند و به سمت منطقه عملیاتی حرکت کردند.
شش خاطره کوتاه از مجاهدان عرصه حق علیه باطل را در ادامه می خوانید؛ بمباران شیمیایی دشمن با تکه ابری خنثی شد؛ عملیات والفجر هشت نزدیک میشد. ما را به اطراف منطقه عملیاتی که به قول معروف «عقبه» میگویند آوردند. مدتی در آنجا بودیم. یک شب به عملیات مانده بود برادران را به دو قسمت تقسیم کردند. من جزء دسته دوم بودم که قرار شد بعداً به منطقه عملیاتی ببرند. برادرانی که قرار بود در شب اول عملیات شرکت کنند برای غسل شهادت به حمام صحرایی رفتند. غروب بود که از ما خداحافظی کردند و به سمت منطقه عملیاتی حرکت کردند. ما که در عقبه بودیم. انتظار کشیدیم که خبر شکستن خط دشمن توسط نیروهای خط شکن برسد. ساعت از دو شب گذشته بود که نیروهای ما خط مقدم عراقیها را شکسته بودند و به مواضع آنها نفوذ کرده بودند. ما کارمان دعا بود و آرزو می کردیم ما را هم به خط ببرند که بلاخره برآورده شد و وارد صحنه نبرد با بعثیون عرقی شدیم. روز بعد از عملیات بود به ما اطلاع دادند هواپیمای دشمن منطقه ای را بمباران شیمیایی کرده اند اما با عنایت خداوند تکه ابری در همان قسمت که بمباران شیمیایی شده بود. بوجود آمد و شروع به باریدن نمود و گازهای شیمیایی را خنثی کرد و از این لحاظ برادران رزمنده هیچ لطمه ای ندیدند. این را می توان در حقیقت یکی از الطاف خداوندی دانست که نصیب رزمندگان ما شده بود. نبرد در هنگامه غروب؛ ما را به خط مقدم بردند در آنجا خیلی سریع سوار بر تانکها شدیم و به طرف مواضع عراقیها حرکت کردیم. در حین حرکت تیر و گلوله که به طرف تانکهای ما شلیک میشد. با وجود تمام اینها خود را به پشت خاکریز بچه های خودمان رساندیم. جایی که بچه ها در حال رزم با بعثیون عراقی بودند. از عنایات و تفضلات الهی؛ نیروهای بعث عراق سنگرهای خود را از بتون ساخته بودند و از پشت آن سنگرهای مستحکم بسوی رزمندگان اسلام و جهادگران تیراندازی می نمودند. جهادگران آن سنگر سازان بی سنگر هنگامیکه اقدام به خاکریز زدن میکردند نیروهای دشمن تماما به سمت آنها متمرکز می شد. اما شاهد بودیم که هیچکدام از تیرها به آن جانباختگان اسلام اصابت نکرد و آنها هم بعد از اتمام کارشان به عقب برگشتند. این خود یکی از عنایات و تفضلات الهی بود که عیناً با چشمان خودمان دیدیم.
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
شش خاطره کوتاه از مجاهدان عرصه حق علیه باطل را در ادامه می خوانید؛ بمباران شیمیایی دشمن با تکه ابری
روحیه قوی بهیاران و پزشکان معالج مجروحان جنگی؛ طریقه مجروح شدنم به این صورت بود که پشت خاکریز نشسته بودم و به طرف مزدوران بعث عراق با کلاش شلیک می کردم.در همان حال ترکشی به کتف چپم خورد و دست چپم بیحال شد. به طوری که دیگر نتوانستم دستم را تکان دهم. دستم را با جفیه ای که داشتم با کمک یکی از برادران به گردنم بستم و بعد برای استراحت به داخل تانک رفتم. درون تانک با کلیه خدمه ها منتظر دستور فرماندهی بودیم که چکار کنیم. ساعت دو و سه سحرگاهان بود که از طرف نیروهای پیاده به ما خبر رساندند که بچه ها میخواهند به نیروهای عراقی ضربه ای وارد آوردند. همگی برای نیرو آماده شدیم و همین که خواستیم پایم را از تانک بیرون بگذارم در همان موقع خمپاره ای از جناح دشمن در فاصله یک متری ما به زمین خورد و ترکش آن پایم را گرفت. بچه ها با روحیه عالی سریعا پایم را توسط باند بستند و مرا به عقب فرستادند. در اورژانس برادران بهیار و پزشک با روحیه ای قوی، مجروحان جنگ را معالجه می کردند و به واحد عقب تر از خود تحویل می دادند. برادرانی که مجروحیتشان سطحی بود، خودشان داوطلبانه به خط مقدم بازمی گشتند. روحیه برادرانی که در خطوط مقدم بودند بسیار عالی بود. به یقین می توان گفت وجود چنین روحیه هایی در طول تاریخ نادر بوده است. اقامه نماز در زیر رگبارهای دشمن؛ در آن موقع که پشت سنگرهای دشمن بودیم، بچه ها دست از عبادت با معبود خویش بر نمی داشتند و برای حفاظت از جان خود نشسته نماز می خواندند. آنان به پیروی از مولا و آقایشان حسین(ع) در زیر رگبارهای بعثیون عراقی نمازشان را حفظ میکردند. شور و حالی که آنان داشتند از یادم نمی رود در هنگامه نماز زمزمه هایی که بر لبان بچه ها جاری بود حکایت از حماسه به نماز ایستادن پیروان حسین بن علی علیه السلام در ظهر عاشورا بود. شهادت یکی از یاران همراه؛ یک روز به عملیات والفجر هشت مانده بود. همه دور هم جمع شده بودیم. مسئول و معاون گروهان و یک روحانی هم در جمع ما بود همه با هم صحبت می کردیم. بعد از ساعتی برادران هر کدام به قسمت مأموریت خودشان رفتند. اما آن برادر روحانی و معاون گروهان ماندند بنده هم در جمع آنان بودم. با هم می گفتیم و می خندیدم. منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران
✍ بخش‌هایی از وصیتنامه این شهید عزیز ✅ خدایا حواسی بیشتر به بنده حقیر بده تا هر روز صبح که از خواب بیدار می شوم پشت سرکسی تهمت نزنم و کسی را از خودم ناراحت نکنم و خود را در برابر دیگران بزرگ جلوه ندهم و پشت سرکسی غیبت و دروغ نگویم ✅ خدایا آمده ام جبهه که لبیک امامم راجواب گفته باشم تا دین اسلام جان دوباره بیشتری بگیرد. ✅ امت شهید پرور ایران، درهمه حال وحدت و همبستگی خود را حفظ نمائید ✅ ای ملت شهید پرور نکند که امام را تنها بگذارید هر کمکی که میتوانید برای پیشبردانقلاب و جنگ انجام داده و کوشش نمایید ✅ خواهران حجاب خود را حفظ کنید، فاطمه وار و زینب وار زندگی کنید، که با حجابتان مشت محکمی بردهان دشمنان اسلام می‌زنید. 🤲 شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با صلوات
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🌷 پاسدار شهید حسین عرب مارکده 🌷 تولد اول اسفند ۱۳۴۱ شهرری 🌷 شهادت ۴ مرداد ۱۳۶۵ مهران 🌷 سن موقع شه
ثواب فعالیت امروز کانال هدیه به روح مطهر مارکده 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 ان شاءالله شفاعتشون شامل حال تک تکمون 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 شادی روح شهدا صلوات. 🕊🍀🥀🕊☘🥀🕊☘🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا