کنار پنجره آمد، دوباره غم دارد
دوباره دختر بابا، به چشم نم دارد
دوباره یاد گذشته، دوباره دلتنگی
برای زندگیاش یک سرور کم دارد
دلش خوش است که بابا برای بیبی رفت
کنار این همه یاد رقیه هم دارد
دوباره یاد غریبی، دوباره شام بلا
برای روضه بیبی، همیشه دم دارد
✍🏻ملیحه بلندیان
🦋
🌷
سردار شهید اکبر نظری
سیروز سیشهید ۱۲
وبلاگ امامزادگان عشق (شهید اکبر نظری)👇
http://emamzadeganeshgh.ir/1401/02/06/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1-%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حسین_جان
توی بی سرپناهی
به تو پناه نبرم چه کنم؟
#صلیاللهعلیكیااباعبدالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•﷽•
هستمغریبُبیسپاهمثلهعلیدرکوچهها...💔
#سہشنبہهاےجمکرانے
#اللهمعجللولیـڪالفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 ویژه #استوری
📝 پاسخ اهانت به ساحت مقدس پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﴾﷽﴿
🎥 العجل قرار دل بیقرارم
(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
🔸 #سهشنبههای_مهدوی
🔳 #استوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
« 💚🕊»
بهعالمینفروشمدمیزحالمرا..؛
کهانتظارفرجقیمتیترینچیزاست..!
#اللهمعجللولیـڪالفرج
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
با توجه به سفارش مقام معظم رهبری در رابطه با خواندن دعای هفتم صحیفه سجادیه و امیدواری ایشان به دعای برخاسته از دل پاک و صاف جوانان و افراد پرهیزگار برای دفع بلاهای بزرگ درکنار رعایت تمام مسائل پزشکی و بهداشتی توصیه شده پزشکان،لازم است، هر روز این دعا قرائت شود.
متن دعای هفتم صحیفه سجادیه:
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ، وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِکَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِکَ الْأَشْیَاءُ. فَهِیَ بِمَشِیَّتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ. أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا یَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا یَنْکَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِی یَا رَبِّ مَا قَدْ تَکَأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ. وَ بِقُدْرَتِکَ أَوْرَدْتَهُ عَلَیَّ وَ بِسُلْطَانِکَ وَجَّهْتَهُ إِلَیَّ. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ، وَ اکْسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِکَ، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکَوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً. وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالِاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِکَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِکَ. فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِی یَا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَیَّ هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى کَشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بِی ذَلِکَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ، یَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.
ترجمه دعای هفتم:
ای آنکه گرهِ کارهای فرو بسته به سر انگشت تو گشوده میشود، و ای آن که سختیِ دشواریها با تو آسان میگردد، و ای آن که راه گریز به سوی رهایی و آسودگی را از تو باید خواست.
سختیها به قدرت تو به نرمی گرایند و به لطف تو اسباب کارها فراهم آیند. فرمانِ الاهی به نیروی تو به انجام رسد، و چیزها، به ارادهی تو موجود شوند.
و خواستِ تو را، بی آن که بگویی، فرمان برند، و از آنچه خواستِ تو نیست، بی آن که بگویی، رو بگردانند.
تویی آن که در کارهای مهم بخوانندش، و در ناگواریها بدو پناه برند. هیچ بلایی از ما برنگردد مگر تو آن بلا را بگردانی، و هیچ اندوهی بر طرف نشود مگر تو آن را از دل برانی.
ای پروردگار من، اینک بلایی بر سرم فرود آمده که سنگینیاش مرا به زانو درآورده است، و به دردی گرفتار آمدهام که با آن مدارا نتوانم کرد.
این همه را تو به نیروی خویش بر من وارد آوردهای و به سوی من روان کردهای.
آنچه تو بر من وارد آوردهای، هیچ کس باز نَبَرد، و آنچه تو به سوی من روان کردهای، هیچ کس برنگرداند. دری را که تو بسته باشی. کَس نگشاید، و دری را که تو گشوده باشی، کَس نتواند بست. آن کار را که تو دشوار کنی، هیچ کس آسان نکند، و آن کس را که تو خوار گردانی، کسی مدد نرساند.
پس بر محمد و خاندانش درود فرست. ای پروردگار من، به احسانِ خویش دَرِ آسایش به روی من بگشا، و به نیروی خود، سختیِ اندوهم را درهم شکن، و در آنچه زبان شکایت بدان گشودهام، به نیکی بنگر، و مرا در آنچه از تو خواستهام، شیرینیِ استجابت بچشان، و از پیشِ خود، رحمت و گشایشی دلخواه به من ده، و راه بیرون شدن از این گرفتاری را پیش پایم نِه و مرا به سبب گرفتاری، از انجام دادنِ واجبات و پیروی آیین خود بازمدار.
ای پروردگارِ من، از آنچه بر سرم آمده، دلتنگ و بیطاقتم، و جانم از آن اندوه که نصیب من گردیده، آکنده است؛ و این در حالی است که تنها تو میتوانی آن اندوه را از میان برداری و آنچه را بدان گرفتار آمدهام دور کنی. پس با من چنین کن، اگر چه شایستهی آن نباشم، ای صاحب عرش بزرگ.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طاعات و عباداتتون قبول در گاه حق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫الـهی دریـای زنـدگیتـون
✨پراز امواج زیبای سلامتی
💫آسمون دلتـون خـالی از
✨ابـرای غـم و نـاراحتی
💫و سـاحل عمرتون پـراز
✨مـاسه های بـرکت باشه
💫شبتون آروووم
✨حـال دلتـون قـشنگ
💫روزگارتـون گرم محبت
✨شـب خـوش
این روزها زیاد یاد آن مادری می افتم که رفت پیش امام صادق علیه السلام .. گفت پسرم خیلی وقت است از مسافرت برنگشته خیلی نگرانم ..
حضرت فرمود صبر کن پسرت برمی گردد .. رفت و چند روز دیگر برگشت و گفت پس چرا پسرم برنگشت .. حضرت فرمود مگر نگفتم صبر کن !؟ خب پسرت برمی گردد دیگر .. رفت اما از پسرش خبری نشد ..
برگشت ؛
آقا فرمود مگر نگفتم صبر کن؟ دیگر طاقت نیاورد .. گفت آقا خب چقدر صبر کنم ؟ نمی توانم صبر کنم .. به خدا طاقتم تمام شده ..
حضرت فرمود برو خانه پسرت برگشته .. رفت خانه دید واقعاً پسرش برگشته ..
آمد پیش امام صادق گفت آقا جریان چیست ؟ نکند مثل رسول خدا به شما هم وحی نازل می شود؟
آقا فرموده بود به من وحی نازل نشده اما عند فناءالصبر یأتی الفرج ..
صبر که تمام بشود .. فرج می آيد ..
سلام مولاوآقای من صبح شما بخیر
#الهم_عجل_لولیک_الفرج_
🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼
🕯
نام و نام خانوادگی شهید: *محمود رفیعی*
تولد: ۱۳۴۳، روستای چوبیندر، قزوین.
جانبازی: ۱۳۶۲/۴/۱۳، سلماس، آذربایجان غربی.
شهادت: ۱۳۹۲/۷/۲۳، تهران. برابر با روز عرفه.
گلزار شهید: گلزار شهدای روستای چوبیندر قزوین.
🦋
#سی_روز_سی_شهید_۱۲
#شهید_محمود_رفیعی
#شهدای_جانباز
#شهدای_اساتید
🆔https://zil.ink/30rooz30shahid
🕯
📚 *پشت در بهشت*
یک سال کارم شده بود دعای شهادت خواندن. مدام به خدا میگفتم نکند جنگ تمام شود و من شهید نشوم.
تا اینکه یک شب خواب دوست شهیدم را دیدم که گفت:
«محمود! وصیتنامهات رو بنویس که یک هفته دیگه شهید میشی!»
از خواب پریدم.
_ خدایا! گفتم من رو شهید کن اما نه همین الان! جبهه رزمنده میخواد!
یک هفته بعد دوباره سعید آمد به خوابم.
_ آقامحمود! تو رو برمیگردونن و فعلا فقط، دست و پات رو قبول میکنن.
مدتی بعد از این خوابهای عجیب و غریب، با تعدادی از بچهها رفتیم منطقه آذربایجان درگیری. بین راه خوردیم به کمین. از زمین و آسمان گلوله میبارید. شدت آتش طوری بود که یکدفعه از ماشین به بیرون پرتاب شدم. گلولهها به سرعت از بالای سرم رد میشدند. هر دو دوست همراهم به شدت مجروح شدند.
قمقمه آب را برداشتم و رفتم بالای سر دوستم که از گردن مجروح شده بود؛ هنوز قمقمه، به لبهای خونآلودش نرسیده بود که دستم تیر کشید، قمقمه افتاد و گلولهها بدنم را زیر و رو کردند.
_ این یکی هم زندهست، خلاصش کن.
تا به خودم بیایم، سرباز کومله با پوتینش محکم کوبید توی صورتم و صدای گلولهی خلاصی پیچید توی گوشم. در آن موقع ۱۸ گلوله به من شلیک شد که یکی دقیقا کنار قلبم بود.
یکآن سبکبال شدم و از بالا جسم بیجان خودم را دیدم. روح دوستان شهیدم یکی پس از دیگری از کنارم میگذشتند و به عرش میرفتند.
غرق این احساس خوب بودم که صدایی مرا مخاطب قرار داد.
_ برگرد تا وقتش برسد!
یک دفعه دیدم روی جسم خودم افتادم و سنگینی و درد شدیدی را احساس کردم...
✍🏻 *فاطمه شعرا* @fateme_shoara
با اقتباس از خاطرات و دستنوشتههای شهید دکتر محمود رفیعی
طراح کلیپ: مطهره سادات میرکاظمی
تدوین: زهرا فرحپور @z_farahpour
با صدای: زهرا دشتیار @z_dashtyar
🦋
#سی_روز_سی_شهید_۱۲
#شهید_محمود_رفیعی
#شهدای_اساتید
#شهدای_جانباز
🆔https://zil.ink/30rooz30shahid
🕯
استادی که دوبار شهید شد!
💢 شهید دکتر محمود رفیعی سوم دی ماه ۱۳۴۳ در یکی از روستاهای قزوین به نام چوبیندر متولد شد.
💢در ۱۶ سالگی عازم جبهه غرب شد. در ۱۳ تیر ۱۳۶۲ در کمین کومله در منطقه سلماس ۱۸ تیر خورد. تمام همرزمانش شهید شده بودند.
با لگد دندههایش را شکستند. تمام مغز استخوان بازوهایش بیرون ریخته بود. گلوله خلاصی به قلبش زدند. او پرواز روح داشت و همان جا بزم شهدا را در آسمانها دید. میخواست حلقه شهدا را تکمیل کند که شهیدان گفتند تو جایت محفوظ است بعداً میآیی! پیکر شهدا را انداختند روی پیکرش و همه را بردند به سردخانه.
💢موقع تشییع شهدا، متوجه باز شدن چشمهایش شدند و او را به بیمارستان منتقل کردند. چندسال در بیمارستان و خانه در رفت و آمد بود تا اندک اندک بهبود یافت. رو به راه که شد، رفت جبهههای جنوب، شیمیایی شد؛ ترکش خورد و یک گوشش بر اثر ترکش ناشنوا شد.
💢سرانجام در ۲۳ مهر ماه ۱۳۹۲، پس از ۳۰ سال تحمل درد ترکشهای آهنی در بدن، به شهادت رسید و به دوستان شهیدش پیوست.
💢انگار به این شهید بزرگوار فرصتی دوباره داده شده بود تا در سنگر علم و دانش نیز خدمت کند و پس از ۳۰ سال تلاش و کسب علم، به دوستان شهیدش بپیوندد.
💢دکتر محمود رفیعی دکتری ادبیات فارسی و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در روز عرفه به لقاءالله پیوست و پیکرش همزمان با برگزاری مراسم قرائت دعای عرفه در این دانشگاه تشییع و در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
🦋
#سی_روز_سی_شهید_۱۲
#شهید_محمود_رفیعی
#شهدای_جانباز
#شهدای_اساتید
🆔https://zil.ink/30rooz30shahid
🕯
لینک ویدئو ماجرای رجعت شهید در حضور مقام معظم رهبری از زبان خود شهید دکتر محمود رفیعی🎞🎥
https://www.google.com/url?sa=t&source=web&rct=j&url=https://www.aparat.com/v/pzJjm/%25D8%25AC%25D8%25A7%25D9%2586%25D8%25A8%25D8%25A7%25D8%25B2_%25D8%25B4%25D9%2587%25DB%258C%25D8%25AF_%25D8%25AF%25DA%25A9%25D8%25AA%25D8%25B1_%25D9%2585%25D8%25AD%25D9%2585%25D9%2588%25D8%25AF_%25D8%25B1%25D9%2581%25DB%258C%25D8%25B9%25DB%258C&ved=2ahUKEwif0MPp5bL3AhX6RvEDHdP9BAIQo7QBegQIBRAB&usg=AOvVaw3wortI2chKb5hgUX7twprR
🦋
#سی_روز_سی_شهید_۱۲
#شهید_محمود_رفیعی
#شهدای_جانباز
#شهدای_اساتید
🆔https://zil.ink/30rooz30shahid
🕯
ارتباط شهید رفیعی با دانشجویانش ورای ارتباط استاد و دانشجویی بود و دانشجویان به دلیل ویژگیهای شخصیتی که در او سراغ داشتند، هر مشکلی که داشتند با ایشان در میان میگذاشتند. استاد با اینکه در کارش جدی بود اما به شوخطبعی در میان دانشجویانش شهرت داشت. مانند پدری دلسوز به صحبتهای آنان گوش میداد و آنانی را راهنمایی میکرد.
ایشان علاوه بر سرودن اشعار، دروس جدیدی با عنوان ادبیات انتظار تدریس میکرد که مشتاقان زیادی در جمع دانشجویان داشت.
در دانشگاه، مشهور بود که مرحوم دکتر رفیعی هنگام سخنرانی شرط میکرد که هزینه سخنرانیاش خرج دانشجویان بیبضاعت شود و برای نوعروسان جهیزیه تهیه میکرد. همچنین افرادی که در خانواده دچار مشکلات حاد میشدند با ارائه مشاوره سازنده مشکلات آنها را رفع میکرد به طوری که تعداد بسیاری از افراد در آستانه طلاق به زندگی برگشته و زندگی بهتری نسبت به گذشته را شروع کرده بودند.
یکی از دانشجویان دکتر رفیعی درباره شخصیت این شهید در وبلاگش نوشته است:
استاد شهیدم! شهادتت مبارک.
استاد! شاهد بودیم که چه دردهایی کشیدید؛ از ترکشهای سرتان، از گلوله خلاصی که نزدیک قلبتان زده بودند؛ از اینکه مدام تحت درمان جراحی متعدد بودید؛ از تاولهای شیمیایی که خون از آنها جاری میشد؛ میدیدیم که در تمام فصول، درون کفشهایشان آب میریختید چون کف پاهایتان بر اثر تیر خوردن کاملاً فرورفته بود و توان راه رفتن نداشت.
استاد شهیدم! چنان گرم و مهربان بودید که همه عاشق مرامتان بودند.
از نگهبان دم در تا همه افراد دانشگاه.
آنقدر خوشاخلاق بودید که آنچه تصویر شما را در ذهن میآورد خندههایتان است...
استاد! شما عاشق بیقرار امام زمان(عج) بودید و با بنیانگذاری ادبیات عاشورا و ادبیات انتظار درس عشق میدادید...
🦋
#سی_روز_سی_شهید_۱۲
#شهید_محمود_رفیعی
#شهدای_جانباز
#شهدای_اساتید
🆔https://zil.ink/30rooz30shahid
🎨🖌*اثر آمنه داوریمقدم*
از شاگردان استاد شهید محمود رفیعی
#سی_روز_سی_شهید_۱۲
#شهید_محمود_رفیعی
#شهدای_جانباز
#شهدای_اساتید
🆔https://zil.ink/30rooz30shahid
🕯
*شهید دکتر محمود رفیعی از زبان پسرش* 🎤
❇️جنگ تحمیلی که آغاز شد، پدرم دانشآموز سال اول دبیرستان بود. پس از پایان سال تحصیلی، درس و مدرسه را رها کرد و از طریق نیروی انتظامی عازم جبهه گردید و به منطقه جنگی سلماس در آذربایجان غربی اعزام شد.
✳️پدر همیشه پشتکار زیادی برای کسب علم داشت. پس از اتمام جنگ برای ادامه تحصیل اقدام کرد و سال دوم و سوم دبیرستان را به صورت غیر حضوری خواند.
در اولین سالی که در آزمون کنکور شرکت کرد با رتبه ۱۶۷ در رشته ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی پذیرفته شد و پس از دریافت مدرک لیسانس در روابط عمومی دانشگاه علامه مشغول به کار شد.
البته همزمان با پذیرفته شدن در آزمون مقطع کارشناسی ارشد ادامه تحصیل داد؛ او در بهمن ماه سال ۹۱ با دفاع از پایان نامه دکتری خود با رتبه عالی و کسب نمره ۱۹ موفق به دریافت مدرک دکتری خود شد.🎓🗞
❇️او به اهدافی که در زندگی داشت پایبند بود. از آنجا که به رشتهای که در آن تحصیل و تدریس میکرد، علاقهمند بود، بسیار مطالعه و تحقیق میکرد. افزون بر آن در رشته ادبیات عاشورا و ادبیات انتظار نیز بسیار فعال بود، به طوری که جزو معدود افرادی بود که در این حوزه به صورت علمی در سطح دانشگاه تدریس میکرد.
پدرم همیشه با مهربانی و خوشرویی اطرافیانشان را راهنمایی میکرد و هیچ وقت مشکلات جسمی خود را بهانهای برای کمکاری و کمتوجهی به اطرافیان قرار نمیداد. معتقد بود مومن باید با خوشرویی با دیگران رفتار کند.
✳️شهید رفیعی به رغم مشکلات جسمی متعددی که داشت، حتی در زمان استراحت نیز به تماس دانشجویانش پاسخ میداد و در صورت نیاز آنان را راهنمایی میکرد و برای رفع مشکلات آنها وقت میگذاشت.
در منزل نیز همسری نمونه برای مادرم و پدری مهربان برای من و خواهرم بود. او همیشه نظرهای خود را به طور دوستانه و در حد پیشنهاد به خانواده منتقل میکرد و تمام دوستان و اطرافیان، ایشان را به مهربانی مثال میزدند و ایمان خالصانه ایشان برای همه الگو بود.
✳️ازدواج پدر و مادرم نیز پس از مجروح شدن ایشان و اتمام جنگ اتفاق افتاد.
آنان زندگی بسیار عاشقانهای داشتند؛ چون مادرم همیشه پیش از ازدواج آرزو داشت با یک جانباز ازدواج کند.
🦋
#سی_روز_سی_شهید_۱۲
#شهید_محمود_رفیعی
#شهدای_جانباز
#شهدای_اساتید
🆔https://zil.ink/30rooz30shahid