#حضرت_رقیه_س_شهادت
سرت کو؟ سرت کو؟ که سامان بگیرم
سرت کو؟ سرت کو؟ به دامان بگیرم
سراغ سرت را من از آسمان و
سراغ تنت از بیابان بگیرم
تو پنهان شدی زیر انبوه نیزه
من از حنجرت بوسه پنهان بگیرم...
قرار من و تو شبی در خرابه
پیِ گنج را کنج ویران بگیرم...
هلا! میروم تا که منزل به منزل
برای تو از عشق پیمان بگیرم
شاعر: #محمد_رسولی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
روز را شب می کنم با درد بی بال و پری
هیچ دردی نیست از این درد ، درد بد تری
ماجرای من شده مانند مرد یخ فروش
آب دارد می شود عمر و ندارم مشتری
نیمه ی شب از خیابان ها سراغم را بگیر
روزگار عاشقی یعنی همین در به دری
گریه هایم را بگیرى زیر گریه میزنم
هر چه را دارم بگیر از من بده چشم ترى
کربلایم دیر دارد میشود کاری بکن
بی کسی ام را نکن با دوری ات یادآوری
یا ولی الله ، کارم لنگ گوشه چشم توست
رب نمی بخشد مرا تا از گناهم نگذری
نوجوان بودم شدم دیوانه ی کویت حسین
...آه از آن ساعتی که... روضه های کوثری
**
تازه میگردد برایم روضه ی عصر دهم
چشم من هربار می افتد به معجر، روسری
پیش چشم مادرت پیش نگاه خواهرت
حنجرت را ریش ریشش کرد آخر خنجری
نعل تازه ساختند و برتنِ تو تاختند
پشت و رویت را یکی کردند از خیره سری
مثل نعلی که کمی از پیکرت را کند و برد
برد همراه خودش انگشت را انگشتری
بچه هاى فاطمه از قافله جا مانده اند
ساربان آهسته تر، داری مگر سر مى برى؟
شعر از گروه #یا_مظلوم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
رفتی و با غم همسفر ماندم در این راه
گاه از غریبی سوختم گاه از یتیمی
گفتم غریبی، نه غریبی چاره دارد
آه از یتیمی ای پدر، آه از یتیمی!
من بودم و غم، روز روشن، شهر کوفه
روی تو را بر نیزه دیدم، دیدم از دور
در بین جمعیت تو را گم کردم اما
با هر نگاه خود تو را بوسیدم از دور
من بودم و تو، نیمهشب، دروازهٔ شام
در چشم من دردی و در چشم تو دردی
من گریه کردم، گریه کردم، گریه کردم
تو گریه کردی، گریه کردی، گریه کردی
در این زمانه سرگذشت ما یکی بود
ای آشنای چشمهای خستهٔ من
زخمی که چوب خیزران زد بر لب تو
خار مغیلان زد به پای خستهٔ من
ای لاله! من نیلوفرم، عمه بنفشه
دنیا ندیده مثل این ویرانه باغی
بابا شما چیزی نپرس از گوشواره
من هم از انگشتر نمیگیرم سراغی
شاعر: #سیدمحمدجواد_شرافت
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#اخلاقی_و_اندرز
شعله را هُرم نسیم،آخر بلندش می کند
داد ما را سوزِ نوحه گر بلندش می کند
روی نَفسَت کار کن تا که نَفَس پیدا کنی
بوی مِی را خُمِّ می پَروَر بلندش می کند
"اشک"،مرغ بال و پر سوزاندهِ ی جان مرا
مثل ققنوسی ز خاکستر بلندش می کند
قطره ی اشک میان روضه ها..،آبِ شفاست
فطرس این دُردانه را با پر بلندش می کند
شرط فیض صبحگاهی،نالهی نیمهشبی است
روح را چشمی ز گریه تر بلندش می کند
بانی گرمیِ بازار زلیخا..،یوسف است
نام هر "دلداده" را "دلبر" بلندش می کند
کار هر "افتاده از پایی" به دست مرتضی است
ذکر "یا مولا علی حیدر" بلندش می کند
طفلِ سهل انگار وقتی که زمینی می خورد
زود تر از دیگران،مادر بلندش می کند
هرکسی با سر به زیری رد شد از زیر عَلَم
فاطمه صبح قیامت سربلندش می کند
ما به جارو کردن فرش حسینیّه خوشیم...
گرد بیتِ شاه را نوکر بلندش می کند
جان من قربان ارباب کرامتپیشه که
تا گدا ننشسته پُشت در..،بلندش می کند
▪
▪
حیفِ این آقا نبوده که میان قتلگاه
ناله اش را شمر با خنجر..،بلندش می کند
پیکرِ رویِ زمین چسبیده ی ارباب را
بوریای دِه چه زجر آور بلندش می کند
شاعر: #بردیا_محمدی
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_عصر_عاشورا
قسم به رایحه ی عطر یاس خوشبویت
تو آمدی به سویم، من نیامدم سویت
همیشه خیر دعایت نجات داده مرا
مرا ببخش اگر کم شدم دعاگویت
خوشا به قسمت بحرالعلوم و نائینی
نگاه ما که نیفتاده است بر رویت
چه آرزوی بزرگی است، نیستم لایق
که جان دهم دم مرگم به روی زانویت
بیا گذر کن ازین روسیاهِ بد رفتار
قسم به حُسن جمالت، به خُلق نیکویت
سحر همیشه به یاد حسین، گریانی
رسیده است به ما هم طریقه و خویت
فدای عمه ی مظلومه ات که گفت: حسین
چه آمده به سر آن دو چشم دلجویت
همان که سنگ به تو زد، مرا نشانه گرفت
شکافته سر من هم شبیه ابرویت
دلم گرفته عزیزم بگو چه کار کنم؟
به پنجه، خولی ملعون گرفته گیسویت
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
#مخمس
ققنوس غم صلا زده لبیک یاحسین
عشّاق را صدا زده لبیک یاحسین
نقشی به هر کجا زده لبیک یاحسین
بر پرچم عزا زده لبیک یاحسین
آتش به قلب ها زده لبیک یاحسین
بیرق به پا کنید که هنگام ماتم است
دمّامه آورید که داغ دمادم است
احوال آسمان و زمین جمله در هم است
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
دنیا تو را صدا زده لبیک یا حسین!
ای روشن از تجلی تو آسمان من
سرشار از محبت و عشقت جهان من
ای عبد خانوادگیت خانمان من
خورده است مُهر مِهر تو بر قلب و جان من
این مُهر را خدا زده لبیک یا حسین
معراج آیتی ز مقام و جلال تو
قوسین شرح ابروی همچون هلال تو
دیگر نیامده است و نیاید مثال تو
فرمود مصطفی به بیان کمال تو،
بر عرش کبریا زده لبیک یاحسین
ما کیستیم تا که فدای سرت شویم
یا جان نثار و سینه زنِ اصغرت شویم
خواهیم اگر که خاک ره خواهرت شویم،
باید مدافع حرم دخترت شویم
بر دهر پشت پا زده، لبیک یاحسین
شکر خدا که داغ تو بر جان خریده ایم
گشتیم در جهان و تو را برگزیده ایم
عشقت چه کرده با دلِ ما و چه دیده ایم
در شاهراه کوی شهادت شنیده ایم
آغاز و انتها زده لبیک یاحسین
فطرس گواه میدهد آقایی تو را
حر دیده است حسن پذیرایی تو را
تاریخ شاهد است شکیبایی تو را
زینب لوای غربت و تنهایی تو را
در دشت کربلا زده لبیک یاحسین
داغی که آب خواستنت بی جواب ماند،
داغی که پیکرت وسط آفتاب ماند،
آن داغ حسرتی که به قلب رباب ماند،
آن صحنه ای که از تو و بزم شراب ماند،
آتش به قلب ها زده لبیک یاحسین
شاعر: #سیدروح_الله_مؤید
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#حضرت_زینب_س_شام
گریه کن گریه، که احیای همه احکام است
التیام جگر سوختهی اسلام است
گریه کن، سینه بزن، آه بکش، مرگ بخواه
نوکر از روضه اگر جان ندهد ناکام است
لب دلسوخته ها را همه شب دوخته اند
گریه کن، گریه زبان همه ی ایتام است
آن قتیل العبراتی که به ما گفت حسین
گریهی زینب، در حال عبور از شام است
ای که باران به دعای تو می آمد...حالا
سنگ می بارد و هر سنگدلی بر بام است
نیستی تا که ببینی دم دروازه شام
دل بی تاب رباب تو چه ناآرام است
چوب میزد به دهانت پسر مرجانه
چوب در دستی و در دست دگر یک جام است
دختری داشتی ای شاه و کنیزش خواندند
چه بگویم...همهی روضه همان الشام است
شاعر: #مسعود_یوسف_پور
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#زمزمه #محاوره
چرا دیر اومدی پیشم؟
دخترت رو دوست نداری؟
انتظارشو نداشتم
که بری و جام بذاری
چرا اینقدر پریشونی؟
الهی دورت بگردم
کاشکی دستام کمی جون داشت
موهاتو شونه می کردم
از همون وقتی که رفتی
دل دخترت کبابه
چرا تا رسیدی بابا
بوی نون گرفت خرابه؟
من غذا نخواسته بودم
بس که از زندگی سیرم
بغلم نکردی؟…باشه
من تو رو بغل می گیرم
نمیگی که دخترت رو
چرا با خودت نبردی؟
لااقل بگو بابایی
منو دست کی سپردی؟
چادرم تو صحرا گم شد
اما روسریم نیفتاد
گوشوارم رو پس می گیرم
عمه قولشو بهم داد
روسریم یخورده سوخته
غم نخور عیبی نداره
عموم از سفر که برگشت
یدونه نوشو میاره
چی میشه بازم بخندی؟
دلم از غصه رها شه
دندونم شکسته، اما
شیریه…غمت نباشه
شب خرابه سرده، اما
هرجوری شده میخوابم
خاکی ام؟ عیبی نداره
نوه ی ابوترابم
اینا چیزی نیس بابایی
همشون میگذره میره
اما چند روزه کلافم
زبونم همش میگیره
دخترت شیرین زبون بود
بود ولی از این به بعد نیست
بخدا جواب اشکام
خنده های ابن سعد نیست
تا زمانی که تو شامم
حال و روز من همینه
یا پیشم بمون بابایی
یا که باز بریم مدینه
نه…دیگه طاقت ندارم
بعیده این گره وا شه
دخترت میخواد بمیره
دعا کن حاجت روا شه
شاعر: #سیدجعفر_حیدری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨الهی به امیدتو
بی حبِّ علی(ع) و
آل او در عرصـات
هرگز نخرند از کسی
صوم و صلات...
در حشر نتیجه میدهد
عشق حسین (ع)
دیگر همه هیچ ،
بر محمـد(ص) صلوات
🥀 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و
🥀 آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🥀 سلام روزتون کربلایی
♡••♡••♡••♡••♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️صاحب مکیال المکارم می نویسد:
یکی از دوستان صالح من در عالم خواب مولا صاحب الزمان علیه السلام را دید که فرمود:
من دعاگوی هر مومنی هستم كه پس از ذكر مصائب حضرت سيدالشهدا علیه السلام برای تعجیل فرج و تایید من دعا كند!
📚 مکیال المکارم بخش۶ ذیل قسمت۲۹.
🤲 اولین دعای ما هنگام جاری شدن اشکها در مجالس عزا، دعای فرج منتقم است؛
#به_عشق_حسین و #به_نیت_فرج ...
💚اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج
#امام_حسین #محرم
#امام_زمان
✍امام حسین (ع):
در بیان آنچه هنگام ظهور امام زمان علیه السلام رخ میدهد: برکت از آسمان به سوی زمین فرو میریزد، تا آن جا که درخت از میوه فراوانی که خداوند در آن میافزاید، میشکند. (مردم) میوه زمستان را در تابستان و میوه تابستان را در زمستان میخورند و این معنای سخن خداوند است که: (و اگر مردم آبادیها ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، برکتهایی از آسمان و زمین به روی آنان میگشودیم، لیکن تکذیب کردند.)
📚الخرائج و الجرائح ج ۲، ص ۸۴۹
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄