فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ چرا از نماز شب محروم می شویم؟⁉️
🍃 امام صادق علیه السلام فرمودند:
همانا شخص گناهی مرتکب می شود و بر اثر آن از نماز شب محروم می شود، قطعاً تاثیر کار بد در انجام دهندهی آن از تاثیر کارد در گوشت سریعتر است.
📚 اصول کافی، ج۳، ص۶۷۵
#اَلَّلهُمـّ_عجِّللِوَلیِڪَالفَرَج
#روزجانباز
روز جانباز را به مقام معظم رهبری تبریک عرض میکنیم💐
اقاجانم روزتان مبارک وسایه تان مستدام♥️
#لبیک_یا_خامنه_ای
YEKNET.IR - sorood - milad hazrate abbas 1400 - rasouli.mp3
10.98M
🌺 #میلاد_حضرت_عباس(ع)
💐صحبت از ابهت که میشه
💐وقتی حرف غیرت وسطه
🎙 #مهدی_رسولی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━
21.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻نمایشگاه نشانه که به نحوه تشخیص پیکرهای مطهر شهدا از اجساد عراقی میپردازد همزمان با ایام اوج راهیاننور همه روزه در معراج شهدای اهواز برقرار میباشد
#راهیان_نور
#ما_متحدیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱حال و هوای زائرین و خادمین معراج شهدای اهواز در شام میلاد حضرت امام حسین (ع) که به پرچم آن حضرت متبرک شد، رنگ و بویی دیگر گرفت.
#معراج_شهدا
#راهیان_نور
#ما_متحدیم
🌷🕊🍃
هم خودشان خاکی بودند
هم لباس هایشان ..!
کافی بود باران ببارد
تا عطرشان در سنگرها بپیچد
#شعبان
#امام_زمان
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ سی سال است نخوابیدهام
🔻 شهید حاج قاسم سلیمانی:
عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد.
◇ فقط ۱۲ سال سن داشت. دانشآموز اول راهنمایی بود که با شروع جنگ تحمیلی خود را به جبهههای حق علیه باطل رساند.
◇ در اولین حضورش در جبهه وارد گردان تخریب شد و با تلاش و خدمات زیاد مورد توجه فرماندهان قرار گرفت. در همان مرحله اول از ناحیه دست مجروح شد و در بیمارستانی در تهران بستری شد.
◇ بعد از بهبود نسبی دوباره عازم جبهههای غرب کشور شد.
🔹️ در عملیات والفجر ۴ درحالیکه پیشاپیش رزمندگان مشغول بازگشایی محور عملیاتی و خنثی کردن مینها بود ، به شدت مجروح شد و به اسارت نیروهای عراقی درآمد.
◇ به خاطر مجروحیت او را در بیمارستان الرشید عراق بستری کردند ، اما با توجه بهشدت جراحات وارده و از طرفی شکنجه های بعثیون ؛ هفتم آذرماه ۱۳۶۲ در همان بیمارستان غریبانه به شهادت رسید.
✍بخشی از وصیت نامه:
◇میدان، میدان امتحان و آزمایش است
◇ و تا امتحان نباشد، ثابت نمیشود که کدام فرد واقعا مدافع اسلام و قرآن است
💥پیکرش را در همان مکان دفن می کنند تا اینکه بعد از ۲۰ سال پیکر را به ایران انتقال و طی مراسم باشکوهی در گلزار شهدا زادگاهش به خاک می سپارند.
#شهید_عبدالعظیم_خلیلزاده🌷
#یادش_با_صلوات
#دفاع_مقدس
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
VID_20221204_210347_513.mp3
1.62M
🎤کــــــــــــــــربلایی علی پورکاوه
ایشاللهدفنمونکنن قطعهشهدا ...
#مداحی_صوتی
#کــــــــــــــــربلایی_علی_پورکاوه
#زمینه
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
نگاهی گذرا به زندگی شهید حجت الله زرینی
با بلندشدن صدای آژیر جنگ و تجاوز صدام به خاک کشور، تعدادی از بچههای زبده سپاه خراسان گردانی به نام «۱۱۰ مطهری» را تشکیل دادند و حجت همراه سیدهاشم درچهای و دیگر فرماندهان با آموزش ۵۰۰ نیرو برای عملیات شکستن حصر آبادان راهی جنوب شدند.
پاییز سال ۶۰ روزهای پایانی بارداری همسر حجت بود. یک روز صبح عصمت به همسرش میگوید احساس درد دارم و به گمانم امروز وضع حمل کنم. حجت که مسئول عملیات علیه منافقان مشهد بود، با گفتن اینکه به واحد عملیات میرود و با تحویل کارها به منزل بازمیگردد تا او را به بیمارستان ببرد، برای ساعتی از منزل خارج میشود، اما زمانی که کارهای خود را تحویل میدهد و راه خانه را پیش میگیرد، به او اطلاع میدهند نیروهای مستقر در یک خانه تیمی، دستگیر شدهاند و نیاز است تا حجت برای بازجویی اولیه حضور داشته باشد.
حجت با شنیدن این خبر و با تصور اینکه کارش زمان زیادی طول نمیکشد، برای راهنمایی بچهها میماند. نزدیک ظهر به خاطر میآورد که همسرش در خانه منتظر است. با عجله خودش را میرساند، اما زمانی که در را باز میکند، تصویر مقابل چشمانش برایش باورنکردنی است!
عصمت که از صبح دردش بیشتر شده بود، چادرش را سر میکند تا با تاکسی خودش را به بیمارستان برساند، اما درد توان راه رفتن را از او میگیرد و نمیتواند از حیاط منزل خارج شود. کمی داد میزند و کمک میخواهد، ولی خانه آنها یکطبقه و قدیمی بوده است و همسایهها متوجه صدای او نمیشوند. همین موضوع باعث میشود تا بهعلت وضعیت جنین و دردی که داشت، وضع حمل نکرده و در کنار حوض حیاط جان خود را از دست بدهد.
حجت با دیدن اشکهای بچهها و پیکر بیجان همسرش شوکه میشود و از آن به بعد نمیتواند به خودش بیاید.
رفیقانش تأکید میکنند بعد از این اتفاق حجت دیگر حجت سابق نشد و آن فرماندهای که با روی گشاده میخندید و همه حواسش جمع کارش بود، حال نمیتوانست خودش را ببخشد.
حجت بعد از این اتفاق قرآن را گشوده و در آخرین برگش اینگونه نوشته است: «در محرم ۱۴۰۲ در حین زایمان (دختری که قرار بود نامش را زینب بگذاریم) عصمت عزیزم، مهربان و مبارز و از همه بالاتر مکتبی، در سحرگاه تاسوعای حسینی روحش به لقاءا... پیوست و نوزادش را هم با خود برد و من و ۲ فرزند عزیزش را تنها گذاشت. او که بر اساس روایت نبوی و حدیث ائمه اطهار شهید است، همه دوستش داشتند و مهربان و عزیز بود. راهش پررهرو و یادش همیشه در قلبم گرامی است. این کلاما... تنها مهریهاش بود که دوستش داشت و من هم راهش را ادامه میدهم. به امید اینکه پروردگار متعال از گناهان من بگذرد و روح او را شاد دارد.»
حجت ۲۹ مهر ۱۳۶۳ در عملیات عاشورا در منطقه میمک به آرزوی خود رسید.
هادی نعمتی، از فرماندهان گردان الحدید لشکر ۲۱ امام رضا (ع)، تنها کسی است که از نزدیک لحظه شهادت حجت را دیده است.
نعمتی در پایین ارتفاعات میمک ایستاده بوده است که میبیند شهید حافظی و شهید حجت از ارتفاعات به سمت پایین میآیند. از او سؤال میکنند که وضعیت تانکها و بچههای زرهی چگونه است که در جواب آنها از خوب بودن اوضاع گزارش میدهد، اما هردو فرمانده برای گفتن خداقوت به پشت خاکریز اول میروند. به محض عبور آنها از این خاکریز، گلولهای از سوی دشمن میآید و گردوخاکی به هوا بلند میشود. نعمتی و یکی از همرزمانش بهنام شهید دوستبین تا سر بلند میکنند و خاک را از سر و روی خود میتکانند، متوجه میشوند به قسمتی که شهید حافظی و شهید حجت رفتهاند، گلوله دشمن اصابت کرده است. وقتی میخواهند برای کمک به سمت خاکریز اول بروند، شهید حافظی را میبینند که دستش را بغل کرده است و با صدای بلند فریاد میزند حجت! حجت!
نعمتی سریع خودش را به آن طرف خاک ریز میرساند و شهید دوستبین حافظی را به سمت سنگر میبرد. هوا تاریک شده و پیکر حجت به شکل دوزانو کنار یک تانک افتاده است. زمانی که نعمتی بدن او را دراز میکند، میبیند از داخل بادگیری که حجت به تن دارد، دود بلند میشود و او از درون سوخته و آتش گرفته است. ضربان او را بررسی میکند و متوجه میشود که حجت به شهادت رسیده است. همین زمان، شهید دوستبین به او نزدیک میشود و نعمتی درخواست آب میکند. ۲ گالن آب روی پیکر او ریخته میشود تا دود خاموش شود.
پیکر شهید حجتا... زرینی صبح همان روز با آمبولانس به عقب بازگشت، سپس به شهرستان کرمانشاه منتقل شد و در باغ فردوسی کرمانشاه به خاک سپرده شد. این شهید بزرگوار در خلال حضور در جبهه دوبار مجروح شده بود. یکبار بر اثر موج انفجار چشمانش آسیب دید و در بیمارستان قائم (عج) مشهد بستری شد و بار دیگر نیز بر اثر موج انفجار دچار صدمات روحی شده بود...
روحش شاد و راهش پررهرو باد .