🍃🏴 زبانحال امام زمان(عج) در شهادتِ
#حضرت_فاطمه_ی_زهرا_سلام_الله_علیها
🏴🍃
-لطفا حق روضه ادا شود-
لبخند را بر چهره ام تا به ابد کشت
داغش مرا هر لحظه بی حدّ و عدد کشت
در کوچه با سیلی فدک را غصب کردند
این روضهٔ سنگین مرا تا به ابد کشت
بر سورهٔ مظلوم ِ کوثر، راه را بست
با ذکر نابِ قُل هُوَ اللهُ أحد کشت
آتش هجوم آورد و با کینه خودش را-
-با قصد اینکه مادرم کشته شوَد، کشت...
مسمار شد خنجر برای قلبِ محسن(ع)
با تیزی اش شش ماههٔ ما را، چه بد کشت
باید زمین میخورد و بر بازو نمیخورد
آرامشم را یک غلافِ نابلد کشت
مادر نمازش را به زحمت خواند و هر روز
ابلیس را در ذکرِ أللهُ الصّمد کشت
فریاد خواهم زد کنار کعبه روزی
ای اهلِ عالم مادرم را یک لگد کشت!
#ألسلام_علیک_أیتهاالمظلومة_المغصوبه
#آجرک_ٱلله_یاصاحب_ٱلزمان_عج
#أین_الإمام_المنتقم
#مرضیه_عاطفی
┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
@marziyehatefi
┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در آستانهٔ شب یلدای فاطمی
#نذرشهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#و_غربت_مولانا_علی_علیه_السلام 🏴🍃
فرق دارد با همه، دنیایِ بچه شیعه ها
صرفِ هیئت میشود شبهایِ بچه شیعه ها
داغ مادر دیده؛ حق دارند بیتابی کنند
هق هقِ پیوسته شد آوایِ بچه شیعه ها
گریه بر زهرا(س) حلاوت دارد آری آنچنان
میشود با اشک، شیرین چایِ بچه شیعه ها
وای مادر گفته و ذکر مصیبت میکنند
هست روضه؛ بهترین نجوایِ بچه شیعه ها
میشود احساس حتی در میانِ خنده ها
یک غم ِ دیرینه در سیمایِ بچه شیعه ها
میخورَد حسرت میان آه؛ این شبها مدام
میرود تا پشتِ «در» رؤیایِ بچه شیعه ها
تا کفن پیچید بر پهلویِ زخمی و کبود
ذره ذره پیر شد بابایِ بچه شیعه ها
مادر سادات شد تشییع مظلومانه و
سخت خالی بود آنجا، جایِ بچه شیعه ها
چون علی(ع)از داغ زهرا(س) آهِ طولانی کشید
فاطمیه شد شبِ یلدایِ بچه شیعه ها!
#ألسلام_علیک_یا_فاطمة_ٱلزهرا
#اول_مظلوم_عالم_مولاناعلی_ع
#ماداغدار_مادرپهلوشکسته_ایم
#یلدای_فاطمی_با_دعای_فرج
#مرضیه_عاطفی
┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
@marziyehatefi
┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴هجده بیت نذر شهادتِ
مادر هجده ساله مان
#حضرت_فاطمه_ی_زهرا_سلام_الله_علیها
🏴🍃
-لطفا حق روضه ادا شود-
خورده سوگند که با عشق و محبت برود
سر به زیر آمده تا غرقِ اجابت برود
میرسد پشتِ درِ خانهٔ زهرا(س) آخر
هر که با دست تهی در پیِ حاجت برود
سائلی نیست به لطفش که به زیرِ بارِ
نگرانی و بدهکاری و منّت برود
مادری کرد برای همهٔ خلق و چرا
باید اینگونه دلش جانبِ غربت برود؟!
زجرها دید از آن عده که بعد از پدرش
سعی کردند به بیراهه خلافت برود
در سقیفه به گمانم که به هم میگفتند
ارث زهرا(س)باید زود به غارت برود
کینه دارم به همانی که میانِ کوچه
راه را بست و روا داشت مصیبت برود
غصب ميکرد فدک را فلک زد فریاد
این أباالفتنه محال است به جنت برود
هدف این بود علی(ع) سلبِ خلافت بشود
بشود خانه نشین تا که به عزلت برود
پشتِ «در» گفت گمانم به مغیره(لع) قنفذ(لع)
بزن آنطور که پهلو به جراحت برود
بزند تکیه به دیوار و نفس تازه کُند
آه از دل بکشد...راه به زحمت برود
زد به شدت لگدی بر در و بارِ شیشه-
-به زمین خورد! بگو فضه به سرعت برود
زنِ همسایه دعا کرد الهی زهرا(س)-
-شب به شب حالِ دلش رو به کسالت برود
قصد کردند که از کار بیفتد دستش
تا که از کارِ جهان رحمت و برکت برود
چه کسی دیده؟! کسی را که خودش پهلو را
بزند بشکنَد و... پس به عیادت برود...
چشم را بسته و رو برگرداند از دو نفر
پیش، از، آنکه کلامش به شکایت برود
از خدا جایِ شفا فاطمه(س)مرگش را خواست
تا غریبانه در آغوش ِ شهادت برود!
#ألسلام_علیک_أیتهاالصدیقة_الشهیده
#اولین_مظلوم_عالم_مولانا_علی_ع
#آجرک_ٱلله_یاصاحب_ٱلزمان_عج
#بفاطمة_س_إلهی_العفو
#مرضیه_عاطفی
┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
@marziyehatefi
┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 نذرغربت و شهادت مادرمظلومهٔ دوعالم
#حضرت_فاطمه_ی_زهرا_سلام_الله_علیها
🏴🍃
-لطفا حق روضه ادا شود-
شِکوه از آنکه بلایا بر سرش آورد داشت
یک نفر نه! شِکوه از جهلِ چهل نامرد داشت
بر سرش می بست بعدِ هر وضو یک دستمال
بعد پیغمبر(ص) پیاپی فاطمه(س) سردرد داشت
جسم ضربه خورده اش میشد نحیف و ناحله
در جوانی پیر شد؛ بر چهره رنگِ زرد داشت
دم به دم، ساعت به ساعت، بیهوا از حال رفت
بسکه غم از آنکه دائم فتنه می آورد داشت
بیطرف ها کاش مقداری بصیرت داشتند
کاش آن شهرِ منافق لااقل یک مرد داشت
خیره شد سمتِ درِ شعله ور و آتش گرفت
باز در دستش علی(ع)یک دستِ خیلی سرد داشت
پا به پایِ گریه هایش گریه کرد و پیر شد
عشقِ زهرا(س)بود حیدر؛ بهترین همدرد داشت
نیمه شب تشییع شد زهرا(س) و گریان زیر لب
باز هم زینب(س)نوایِ «مادرم برگرد» داشت!
* مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِيهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ مُنَهَّدَةَ الرُّكنِ بَاكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ يُغْشَى عَلَيْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ...
فاطمه(س) پس از رحلت پدرش پيوسته سر خود را بسته بود و روز به روز بدنش نحيف تر و شكسته تر ميشد، چشمش گريان و دلش سوزان، و ساعت به ساعت از حال ميرفت😭
بحارالأنوار مجلسی، ج۷۸، ص۲۸۲
مناقب إبن شهرآشوب، ج٣، ص٣۶٢
#ألسلام_علیک_أیتهاالمظلومة_المغصوبه
#آجرک_ٱلله_یاصاحب_ٱلزمان_عج
#فاطمیه_کلاس_ولایتمداری
#مرضیه_عاطفی
┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
@marziyehatefi
┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در عزای سومین روز شهادت مادرمان
#حضرت_فاطمه_ی_زهرا_سلام_الله_علیها
#نذرظهور_حضرت_مهدی_موعود_عجل_الله
🍃🏴
-لطفا حق روضه ادا شود-
چشم سر را بستم و با پایِ دل وارد شدم
سر به زیر انداختم، گریان، خجل؛ وارد شدم
پای من لرزان و آشوب است قلبِ مضطرم
میروم گریان به سمتِ قتلگاهِ مادرم
داغ سنگینی به مغزِ استخوانم میرود
دم به دم، با هر قدم انگار جانم میرود
میشوم نزدیک و میسوزم از آهی سینه سوز
از تمام کوچه بویِ دود می آید هنوز
لعنتِ دائم بر آنکه آتشی افروخته
یک درِ چوبی که قلبش مثل قلبم سوخته
می نشینم رویِ خاک و بوسه بر در میزنم
بوسه ها با چشم گریان تا به محشر میزنم
در کنارم آسمان؛ بد بیقراری میکند
عرش ِ حق انگار دارد سوگواری میکند
نیست زهرا(س) و عزادار است آخر بیتِ وحی
با به إذن الله وارد میشوم در بیتِ وحی
دیدنِ این صحنه حالم را کشانده در جنون
میخورَد چشمَم به دیواری که دارد ردّ خون
این طرف در اشکهایم آهِ فوقالعاده است
آن طرف یک میخِ کج روی زمین افتاده است
سوت و کور است و همین غربت، غم ِ حیدر شده
یک نفر با خود نگفت این خانه بی مادر شده
یک نفر حتی نیامد! ای امان از ذاتِ بد
یک زنِ همسایه حتی بوسه بر زینب(س) نزد
یاد مادر اشک میریزد حسینِ(ع) بی کفن
میگذارد هر زمان سر را به زانویِ حسن(ع)
نیست زهرا(س) پایِ سفره! غم نشسته روبرو
میخورَد نان را علی(ع) هر وعده با بغضِ گلو
فضه فهمید و شبی با گریه و با احتیاط
آمد و دستاس را برداشت از کنج حیاط
یادش آمد پشتِ در زهرایِ أطهر(س) داشت درد
چادرِ خاکیِ زهرا(س) فضه را بیچاره کرد
اشکهایم را بر آن آهسته نم نم میکشم
ذره ذره خاکِ چادر را به چشمَم میکشم
می نشینم گوشه ای تا نیمه شب عابر شوَم
با علی(ع) و کودکانِ خسته اش زائر شوَم
سر به زانو دارم و گسترده شد تا نورِ ماه
آمدند و با نگاهی خیس افتادند راه
پیر شد! افتاد حیدر یادِ بازوی کبود
رد شدن از خاطراتِ دربِ خانه سخت بود
چهرهٔ نحس ِ فلانی یادش آمد با محن
ضجه زد در آستینش در خم ِ کوچه حسن(ع)
یادش آمد بسته شد با خشم، راهِ چاره ها
شد فدک غصب و زمین میریخت کاغذ-پاره ها
میرود انگار دارد از سرم هوش و حواس
بر مشامم میرسد هر لحظه عطرِ نابِ یاس
کهکشان افتاده بر این خاک و می بندد دخیل
رویِ قبرِ مادرم پهن است بالِ جبرئیل
آه از دستانِ لرزانِ أمیرِ عالمین
پاک میکرد اشکهایِ سردِ زینب(س) را حسین(ع)
میزند بر سینه و سر عالم ِ دور و برم
مجتبی(ع) با گریه میگوید سلام ای مادرم
گفت مادر رفتی و صبر از دلِ من برده ای
کاش می مُردم! نمی دیدم که سیلی خورده ای
آنچنان زد مردکِ لقمه حرام ِ ناخلف
راهِ خانه این طرف بود و تو رفتی آن طرف
قبر مادر را به اشکِ چشم خود مرطوب کرد
درد دل های حسن(ع) حال مرا آشوب کرد
من هم از این روضهٔ مکشوفه هق هق میکنم
دارم از این غربتِ و مظلومیت دق میکنم
میگذارم صورتم را بر مزارش با سلام
قلبم از جا کنده خواهد شد از این داغِ مدام
داغ کوچه، داغ آتش، داغ بستر، کم نبود؟!
داغِ قبرِ بی نشان هم کرد در قلبم ورود
این جهانِ بی مروت داد خیلی زحمتش
میکشم شالِ عزایم را به روی تربتش
خوب میداند که یک حاجت به دل دارم فقط
تا که فرزندش بیاید؛ اشک می بارم فقط
کاش زنده باشم و در صبحِ روزِ انتقام
یاعلی(ع)گویان بیایم پابه پایِ آن امام
میرسد با ذوالفقارش میزند فوراً علَم
حضرتِ مادر بزودی میشود صاحب حرم
مینشینم یک شب جمعه به صحنِ فاطمه(س)
میکشد آتش به جانم سوزِ لحنِ فاطمه(س)
باز هم ذکرِ «بنیّ» میرسد بر گوش دل
میگذارد این نوا هر لحظه غم بر دوش دل
میرود با اشکِ چشمانش کنارِ قتلگاه
چکمهٔ خولی(لع) سیاه و میرود چشمش سیاه
سیدالمظلوم بود و ناسزا و حرفِ بد
میخورَد بر صورت و بازو و پهلویش لگد
پیکرش دیگر برای تیرِ تازه جا نداشت
تشنه بود و زخم ها خورد و حسینش(ع) نا نداشت
ضجه میزد مادرانه، عمقِ جانش سوخته
پاره شد پیراهنی که خود برایش دوخته
نیست محض بوسه اش یک جای سالم در بدن
با تنی عریان حسینش(ع) ماند آخر بی کفن
کربلا ای کربلا ای کربلا ای کربلا
با غم ِ فرزندِ زهرا(س) میکشی آخر مرا!
#آجرک_ٱلله_یاصاحب_ٱلزمان_عج
#أللهم_عجل_لولیک_الفرج
#بفاطمة_س_إلهی_العفو
#مرضیه_عاطفی
┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
@marziyehatefi
┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🌺 در بزرگداشت حماسهٔ ٩دی ماه
#نذرظهور_حضرت_مهدی_موعود_عجل_الله
🌺🍃
پشتِ پا بر مکرِ آن مستکبرِ شاخص زدیم
ضربه ها بر فتنه هایِ کامل و ناقص زدیم
دشمن از هر راه وارد شد برایش چاه شد
چون ضرر بر نقشه هایِ باطل و نارس زدیم
کوری چشم طمعکاران، بر این خاکِ عزیز
لحظه لحظه معدنی غرقِ طلا و مس زدیم
بارها گفتیم اسلامی ست راهِ انقلاب
حرفِ خود را با منافق هایِ ناخالص زدیم
دین فروشان از امیرانِ سعودی دم زدند
ما دم از حر و زهیر و شوذب و عابس زدیم
با بصیرت آمدیم و از #نه_دی بیشتر
پرچم عشقِ حسینی را به هر مجلس زدیم
ما به شوقِ حضرتِ موعود، در اوجِ امید
در کنار پرچم ایران گلِ نرگس زدیم!
#نه_دی_روز_بصیرت
#مرگ_بر_فتنه_گر
#باولایت_تاشهادت
#مرضیه_عاطفی
┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
@marziyehatefi
┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 در آستانهٔ سومین سالگرد شهادت
#شهید_سرافراز_حاج_قاسم_سلیمانی
#نذر_ظهور_حضرت_مهدی_عجل_الله 🌺🍃
به نامش میرسند و دشمنان هر بار میترسند
زمین خوردند با دستش! که از پیکار میترسند
خسارت دیده اند از جرأتش، ویرانِ ویرانند
نمانده هیچ راهِ چاره و ناچار میترسند
نمیخواهند این مکتب شود مکتوب در تاریخ
از اینکه حاج قاسم ها شود تکرار...میترسند
نفوذی های بی غیرت، شریک خونِ سردارند
نفوذی هایِ پستی که از این اقرار میترسند
یقین دارند که سردارِ دلها فتحِ دل کرده
از این که از محبت هست برخوردار میترسند
شهادت؛ دست و بالِ عاشقان را باز خواهد کرد
به شدت کدخدایان از همین معیار میترسند
هراس افتاده در دل هایشان با دیدنِ عکسش
هنوز از چشم های نافذِ سردار میترسند
خبر دارند که شب های جمعه حالمان خوش نیست
یتیمانِ شهیدان بیشتر انگار میترسند
از آن ساعت که در بغداد، دستانش به خاک افتاد
یتیمانی که از آن ساعتِ تبدار میترسند
شنیدم دوست دارد روضهٔ بی بی رقیه(س) را
شنیده چونکه دختربچه ها بسیار میترسند-
-از آن نیمه شبی که دور از آغوش پدر باشند
از آوازِ غریبه هایِ نیزه دار میترسند
سه ساله هایِ دردانه هم از تاریکی و هم از
دویدن در بیابانی که دارد خار میترسند
پریشان در خرابه؛ با رقیه(س) کودکان گریان
چقدر از سایهٔ افتاده بر دیوار میترسند
لگد خوردند با آن بیهوا، هر نیمه شب در خواب
اگر از چکمه هایِ زجرِ(لع) لاکردار میترسند!
#سومین_سالگردشهادت_سردارسلیمانی
#شهدا_را_مهمان_کنیم_به_ذکر_صلوات
#أللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲
#دخیلک_یا_رقیه_خاتون_س
#التماس_دعا_حاج_قاسم
#مرضیه_عاطفی
┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
@marziyehatefi
┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
رأس یک و بیست بین آتش جان داد
دستی که بریده شد همینجا افتاد
برپاست برای حاج قاسم روضه
در گوشه ای از فرودگاه بغداد!
#سرداردلها_روحت_شاد
#أللهم_ٱرزقنا_شهادت
#مرضیه_عاطفی
@marziyehatefi
نبودت غم به دلها می سپارد
زمان بر شانه ات سر میگذارد
سیاهِ محض، وحشتناک، نا امن
جهانِ بی تو تعریفی ندارد!
#سردار_دلها_حاج_قاسم
#أللهم_ٱرزقنا_شهادت
#مرضیه_عاطفی
@marziyehatefi
🍃🏴 زبانحال نهر علقمه با حضرت أم البنین(س)
#نذروفات_حضرت_أم_البنین_سلام_الله_علیها
🏴🍃
-لطفا حق روضه ادا شود-
تشنه بود و با چه شوقی پا بر این دریا گذاشت
گریه کردم تا که عباس ِ(ع) تو پا اینجا
گذاشت
میزدم موج و نگاهم کرد و یادِ کودکان
جرعه ای لب تر نکرد و داغ بر دلها گذاشت
گفتم ای تیرِ بلا بر چشم هایش زل نزن
التماسم را رها کرد و به چشمش پا گذاشت
آنچنان محکم اصابت کرد خون جاری شد و
جای سالم بر دلت أم البنین(س) آیا گذاشت؟!
با دو زانو تیر را از چشم خود بیرون کشید
تیرِ نامردی که حسرت بر دلِ سقا گذاشت
دست از عشقِ حسین ِ(ع)بی پناهت برنداشت
دستِ خود را یادگاری بر تنِ صحرا گذاشت
آبرویم ریخت بر روی زمین أم البنین(س)
مشکِ پاره بر وجودم ماتمی عظمی گذاشت
میزدم بر سر! شدم گردابِ غم وقتی حسین(ع)
آمد و گریان به روی سینه اش سر را گذاشت
علقمه بودن نمی آید به من ٱم البنین(س)
بر لبِ سقا، عطش چندین ترَک بر جا گذاشت
روی دستم تشنه جان داد و حلالم کن اگر
داغِ سنگینی به قلبت روزِ عاشورا گذاشت
راستی عباس(ع) وقتِ جان سپردن بود که
سر به روی چادرِ پاخوردهٔ زهرا(س) گذاشت!
#لایوم_کیومک_یاأباعبدالله
#ألسلام_علیک_یا_أم_ٱلبنین
#دخیلک_یا_أم_العباس_ع
#مرضیه_عاطفی
┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
@marziyehatefi
┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅