eitaa logo
اشعار مرضیه عاطفی
616 دنبال‌کننده
267 عکس
27 ویدیو
0 فایل
💌 شما به دعوت #مادر_سادات اینجایید 💌 نذر شادی دل حضرت زهرا(س)👇 🌷 سلامتی و فرج امام زمان(عج)،سلامتی رهبرعزیزمان، پیروزی رزمندگان اسلام صلوات 🌷 لینک کانال ایتا و تلگرام و ویراستی: @marziyehatefi اللهم عجل لولیک الفرج بحق الزینب(س)🤲
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🏴 نذر شهادت غریبانهٔ 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- بر تخته ای فرسوده پیکر میشود تشییع پیکر که نه! یک جسم لاغر میشود تشییع راحت نکردند از غل و زنجیر جسمش را با دست و پای بسته، مضطر میشود تشییع «باب»الحوائج بود و جای بهترین تابوت آقایمان بر لنگه ای «در» میشود تشییع حاجاتمان پیراهن مشکی به تن کره چون حضرت موسی بن جعفر(ع) میشود تشییع جا مانده آهِ احتضارش گوشهٔ زندان جان داده دور از چشم دختر میشود تشییع دلواپس بیتابیِ معصومه(س)جانش بود دور از رضا(ع) در غربت آخر میشود تشییع بر صورتش جامانده ردّ زخمهٔ شلّاق دارد کبودی های حنجر میشود تشییع شکرخدا در ازدحام نیزه داران نیست بیگانه با شمشیر و خنجر میشود تشییع بر روی شانه! نَه به زیر ضربه هایِ نعل دارد تنش با وضع بهتر میشود تشییع دلواپس ناموس در بین حرامی نیست دور از غم ِ خلخال و معجر میشود تشییع! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر میلاد اسوهٔ ادب و ولایتمداری 🌺🍃 سرشار شد از برکتی کامل تا بُرده شد نامش به هر محفل ماه بنی هاشم بخوانش تا زیبا شود از این فضایل دل سرخورده کرده ماه را امشب رخسار مولانا أبوفاضل(ع) باب الحوائج هست و شد خوشحال مثل پدر از دیدنِ سائل حتی برای ارمنی ها هم عباس(ع) شد حلّال هر مشکل عشقِ حسین بن علی(ع) را داشت با جان و دل! با دقّتی کامل جای برادر «سیدي» میگفت یک دم نبود از حال او غافل تنها کسی که با ادب، با عشق میشد علمدار و یلی قابل نفروخت حق را با امان نامه بر فتنهٔ یک فرقهٔ باطل سقا شد و هر روز با حاجت- دریا به سمتش میشود مایل! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🏴 نذر شهادت حضرت مشکل گشا 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- قرعهٔ غربت به یار آشنا افتاده بود فتنه هایِ زهر در جام بلا افتاده بود درد غالب شد به قلبش، لحظه لحظه لرزه بر دستهایِ حضرتِ مشکل گشا افتاده بود با نفسهایی سرآسیمه جدالی سخت داشت استخوانِ سینه اش در تنگنا افتاده بود خورد مظلومانه بر دیوارِ زندان صورتش حضرتِ باب الحوائج بیهوا افتاده بود شد عبایش گرد و خاکی؛ خورد لب‌هایش ترک رنگ و رو از چهرهٔ آقایِ ما افتاده بود هم کبودی بر تنش، هم روی ساقِ پایِ او ردّی از زخم ِ غل و زنجیرها افتاده بود زهر با خود حنجرش را تکه تکه بُرده بود با عطش یادِ شهیدِ کربلا افتاده بود پیکرش رویِ پلِ بغداد جانم را گرفت دل؛ پریشانحال یادِ بوریا افتاده بود لرزه ها و ضجه ها انداخت بر ارکانِ عرش خنجر کندی که در کارِ قفا افتاده بود سنگ می بارید با شمشیرِ برّان بر تنش در کنارِ خونِ در جریان؛ عصا افتاده بود آبروی هر دو عالم بی کفن؛ عریان؛ سه روز بر تنِ صحرایِ ماریه رها افتاده بود! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi    ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
هر روز غروب؛ شد وجودش جنجال در روضهٔ آهستهٔ خود رفت از حال لب-تشنه به روی خاک، گریان میشد در عمقِ سیاهچال یادِ گودال! @marziyehatefi
🍃🏴 نذر شهادت غریبانهٔ أباالرضا(ع) 🍃🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- هر کسی که مملو از درد است جسم و جانِ او حضرت موسی بن جعفر(ع) میشود درمانِ او این حقیقت را بدان که هست پنهان تا ابد بعدِ خاکِ کربلا رزقِ شفا در نانِ او سفره اش پهن است و سائل سرزده سرمیرسد میشود سلطان زمانِ رفتن از احسانِ او برکتش آنقدر در انفاق بسیار است که میزبانی میکند از عالمی مهمانِ او این همه لطف و کرَم را برده ارث از مادرش شد مسلمانِ حقیقی هر که شد سلمانِ او حضرت زهرا(س) برای بینوایانِ غریب جای داده دِرهم و دینار در قرانِ او جایِ اشکِ قطره قطره؛ خون برایش گریه کرد با خبر شد هر که از وضعیّتِ زندانِ او سقفِ آن کوتاه! زیرِ هر قدم سنگ و کلوخ در نمازش تا که خم شد قامتِ لرزانِ او- گریه کرد و کنجِ نمور شد غل و زنجیر؛ بیتابانه روضه خوانِ او تازیانه میزد اما زیرِ لب در خلوتش ذکرِ "یا باب الحوائج" داشت زندانبانِ او ساق پایش در میانِ سلسله میشد کبود بسکه شد آزرده و مرضوض* استخوانِ او گفت با آهی پیاپی: سیدي صلوا علیک... کربلایی کرد حالش را لبِ عطشانِ او! * 📚 بخشی از زیارتنامه امام کاظم(ع): «...ذی السّاقِ المرضوض بحلق القیود» ...هردو ساق آن بزرگوار به وسیله زنجیرهایی که به دست و پایش بسته بودند تا حدی کوبیده شده بود. ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴در عزای شب تاسوعا،شب نهم محرم الحرام و 🍃🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- شدی مرهم برای هر گرفتاری که شد بیتاب به رویَش باز کردی "در" هر آنکس کرده دقّ الباب تویی در امتدادِ غربتِ "وَالوِترِ وَالمَوتور"... شبیه جدّ خود از غفلتِ مردم شدی بیتاب غم ِ تزویر شد خاری به چشمت! روز و شب داری- گلایه از نفاق و فتنهٔ تعدادی از اصحاب شبیه جدّ خود از جهلِ مردم ضربه ها خوردی تو را آواره کرده ادّعایِ عدّه ای ناباب به یادِ ظلم هایِ مستمر بر ساحتِ شیعه نداری لحظه ای آرامش و افتاده ای از خواب صدایت میزَند مظلوم! میخوانَد تو را عالَم فراهم میشود محض ِ ظهورت عاقبت اسباب تو را حس میکنم در جمکران و مسجد سهله همینکه میگذارم صورتم را خسته بر محراب رساندی در میانِ گریه ها رزقِ محرّم را شدی بانیِ هر بزم عزا با احترامی ناب تک و تنها نشستی گوشه ای و روضه میخوانی شبانگاهان به یادِ علقمه در گوشهٔ سرداب * امیدش ریخت قطره‌ قطره؛ جرعه جرعه رویِ خاک همینکه تیر؛ سمتِ مشک شد با هلهله پرتاب عطش؛ آتش به جانش زد لبِ دریا و...لب-تشنه- بخوان سقّایِ دشت کربلا محروم شد از آب عمودِ آهنین شقّ القمر کرد و خسوف آمد لبالب شد تنش از نیزه ها امّا نشد سیراب غم ِ "أدرِک أخا" خیلی در آورده ست اشکَت را غم ِ آن ساعتی که مُنکسر شد حضرتِ ارباب کنارِ من شبی در روضه-خوانیِ عمو عباس(ع) عزیزم کاش بشینی و باشم از غمت بیتاب! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅