eitaa logo
اشعار مرضیه عاطفی
458 دنبال‌کننده
253 عکس
23 ویدیو
0 فایل
💌 شما به دعوت #مادر_سادات اینجایید 💌 نذر شادی دل حضرت زهرا(س)👇 ⚘️ سلامتی و فرج امام زمان(عج)،سلامتی رهبرعزیزمان صلوات ⚘️ لینک کانال تلگرام: @marziyehatefi لینک صفحه اینستاگرام: @marziyeh.atefi.313 لینک ویراستی: https://virasty.com/MarziyehAtefi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌺 بشکرانهٔ قیام با اقتدار حزب الله و سپاه قدس 🌺🍃 بیا و عجزِ نامردانِ رسوا را تماشا کن به قلبِ خستهٔ اسلام؛ إحیا را تماشا کن بیا که رفت در چشمانشان دودِ جنایت ها برایِ دیدنِ این صحنه، بالا را تماشا کن تمام آسمان؛ ماتِ غبارِ دودِ جنگنده ست شجاعت را ببین! مرگِ مدارا را تماشا کن به خاک و خون کشید آخر سپاه قدس؛ صهیون را به زیرِ نامهٔ "ألمَوتْ"...امضا را تماشا کن ببین که کشتیِ بی ناخدایِ ظلم ویران شد بزن لنگر به ساحل! حالِ دریا را تماشا کن بگو بعد از أشداءُ عَلیَ الکفّار: یاحیدر(ع) از این مَنظر؛ تولّی و تبرّی را تماشا کن به شیطان؛ سخت حزب الله غالب شد از این لحظه هراس و اضطرابِ سختِ حیفا را تماشا کن چه خوش آغاز شد پیچیدنِ طومارِ اسرائیل بیا و غرّش ِ را تماشا کن میان معرکه بیت المقدس گفت: جاءَالحق وَ این یعنی بمان و صبح ِ فردا را تماشا کن ببند آن عهدِ دیرین را و در آدینهٔ موعود کنارِ کعبه حاضر باش و آقا را تماشا کن! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 به نیت آزادی فلسطین و نابودی اسرائیل 🌺🍃 وای از، آن ساعتی که عصر غیبت شد شروع سال‌های سختِ بیتابی و غربت شد شروع ظلم همواره به هر جایِ زمین اُتراق کرد زخم بر مظلوم زد! صبرِ جهان را طاق کرد قلبِ تاریخِ زبان بسته کماکان شد حزین بیشتر آنجا که شد آغاز؛ غصبِ سرزمین آنکه دائم کارش انکارِ امام ِ غایب است نامش اسرائیل و فامیلش است آمد و از نقشهٔ ابلیس استقبال کرد قبله گاهِ اوّلِ اسلام را اِشغال کرد عشق را با قتلِ عام ِ مستمر؛ محکوم کرد عده ای را از سکونت در وطن محروم کرد با جنایت دم به دم انداخت در خون؛ قدس را با غضب آمد تصاحب کرد صهیون؛ قدس را هست فنّ و حرفهٔ دیرینه اش کودک کشی رو به موت است و پس از این هست حالش ناخوشی میزند آخر به جانش آتشی را شعله ور آن نمازِ خوانده در آوار و در خون غوطه ور ظلم؛ مستأصل شد و در امتداد سنگ ها در طلوعی دلنشین شد به پا دید با چشمانِ خود آخر قیامی سخت را دید صهیونیست آری انتقامی سخت را چونکه حق هرگز نخواهد شد ضعیف و منزوی شد فلسطین؛ مرد میدان و هر آیینه قوی کارشان در اوجِ غم؛ صبر و توکل میشود تا شوند آزاد؛ هنگام توسل میشود در دلم آشوب...بر لب؛ آهِ سرد آورده است بغض ِ باران-زا گلویم را به درد آورده است باز قلبم راهیِ شهر مدینه میشود یادِ لحظاتِ جسارت غرقِ کینه میشود چشم هایم در خودش جا داده، داغ کوچه را اشک می ریزم دوباره اتفاق ِ کوچه را اتفاقِ جانگدازی که گریزِ روضه هاست بانیِ بی منّتِ بزم ِ عزیزِ روضه هاست آسمان، رنگش کبود و خاک، رنگش زرد شد نبض ِ کوچه ایستاد و دستِ مادر سرد شد آمد آنکه با قساوت عُلقه و پیوند داشت آنکه از بر لبش لبخند داشت در لباس ِ ظلمت و در قالبِ یک راهزن راه را نامردِ پستی؛ بست بر أمّ الحسن(ع) عرش أعلی را گرفت و نُه فلک را غصب کرد ناجوانمردانه با سیلی کرد خورد بر دیوار مادر! قسمتش شد حالِ زار ضجه زد در هر قدم بر چادرش گرد و غبار سمتِ خانه داشت برمیگشت با چشمانِ تار روزگار ای روزگار ای روزگار ای روزگار خاطراتِ تلخ...حسرت... کاشکی میشد سپر... غربتِ مادر؛ نخواهد رفت از یادِ پسر پیر شد! دنیا برایش ذره ای ارزش نداشت مجتبی(ع) از داغِ مادر یک شب آرامش نداشت هیچ داغی اینچنین سنگین و بی اندازه نیست غصب تکراریست! هرگز اتفاقی تازه نیست! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅